منوي اصلي
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

اگر از سرهایمان کوه ها بسازند هرگز در کتاب های تاریخ نخواهند خواند "خامنه ای" تنها ماند... ------------------------------------ امام خامنه ای (مدظله العالی) : ای جوانان و ای بسیجیان عزیز ، در هر جای کشور که هستید ، این بصیرت را روز به روز افزایش دهید .
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 735
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

روزشمار محرم عاشورا ساعت فلش مذهبی سوره قرآن مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار فاطمیه
دعای فرج اوقات شرعی ذکر روزهای هفته ذکر روزهای هفته آیه قرآن پخش زنده حرم حدیث موضوعی
پیج رنک گوگل
دعای فرج
زیارت عاشورا
ابر برچسب ها


[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]

بیانات در دیدار مسئولان نظام

16/4/1393


در نهمین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵
در حسینیه امام خمینی رحمه‌الله

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین‌
اوّلاً خوشامد عرض میکنم به یکایک برادران و خواهران، مسئولان عزیز و متعهّد نظام جمهورى اسلامى. بسیار جلسه‌ى خوبى است و ان‌شاءالله مشحون از برکات الهى و هدایت الهى و نورانیّت این ماه خواهد بود. بیانات جناب آقاى رئیس جمهور(۱) هم بیانات بسیار خوب و شافى و وافى(۲) بود. آنچه نیّت و همّت مسئولان کشور است، امیدواریم به برکت این ماه و به برکت ادعیه‌ى زاکیه‌ى صالحان و مؤمنان و صائمان،(۳) به نتایج مورد نظر مسئولان عزیز ما برسد.
ماه رمضان را «مبارک» نامیده‌اند؛ علّت مبارک بودن این ماه، این است که راه نجات از آتش و فوز به جنّت است، که در دعاى روز ماه رمضان [میخوانیم‌]: وَ هذا شَهرُ العِتقِ مِنَ النّارِ وَ الفَوزِ بِالجَنَّة.(۴) آتش و دوزخ الهى و همچنین بهشت و نعیم الهى در همین دنیا موجود است. آنچه در نشئه‌ى آخرت تحقّق پیدا میکند، باطن همان چیزى است که در اینجا است: «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالکفِرین»(۵)؛ جهنّم در همین‌جا، در همین نشئه، در همین زندگى، کافران و ظالمان و معاندان و مخالفان را احاطه کرده است؛ بهشت هم همین‌جور.
اینکه ما از جهنّم به بهشت برویم، دست خود ما است؛ در همین‌جا تحقّق پیدا میکند و صورت عینى و باطنى و واقعى آن در آن نشئه دیده میشود. ما میتوانیم این سفر را، این سِیر از دوزخ بدکردارى، دوزخ بددلى، دوزخ بداندیشى، از این دوزخ که مال این دنیا است را به بهشت نیک‌کردارى، به بهشت نیک‌اندیشى و نیک‌رفتارى و نیک‌خویى انجام بدهیم؛ اسم این حرکت «انابه» است، «توبه» است. لذا در دعا وارد شده است: وَ هذا شَهرُ اِلانابَةِ وَ هذا شَهرُ التَّوبَة»(۶)؛ با انابه، با توبه، عِتق(۷) از نار و فوز به جنّت حاصل خواهد شد.
یکى از برکات ماه مبارک رمضان دعاهایى است که در این ماه وارد شده است. این دعاها، هم کیفیّت سخن گفتن با خدا و استعانت از پروردگار و توجّه به خدا را به ما تعلیم میدهد، هم معارف بسیارى را که نظیر آن را انسان حتّى در روایات متعارف اخلاقى پیدا نمیکند، به ما تعلیم میدهند. من دو فِقره از دعاهاى این ماه را انتخاب کرده‌ام که اینجا در آغاز عرایضم عرض کنم. انتخاب این دو فِقره هم به‌خاطر نیاز امروز من و شما است؛ ما امروز به‌عنوان مسئولان کشور عزیزمان و مسئولان نظام جمهورى اسلامى، احتیاج مبرمى داریم به کار جدّى و پیگیر و همراه با صفا و اخلاص؛ این دعاها ما را به این سمت حرکت میدهد. یک دعا، دعاى روز اوّل ماه مبارک رمضان است که من از این دعا، این فِقره را انتخاب کرده‌ام: اَللهُمَّ اجعَلنا مِمَّن نَوَى فَعَمِلَ وَ لا تَجعَلنا مِمَّن شَقِىَ فَکَسِلَ وَ لا مِمَّن هُوَ عَلى‌ غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل»؛(۸) سه جمله است. جمله‌ى اوّل عرض میکند: اَلَّلهُمَّ اجعَلنا مِمَّن نَوَى فَعَمِلَ؛ پروردگارا ! ما را از کسانى قرار بده که با نیّت، با قصد، با معرفت عمل انجام میدهند؛ عملِ هدف‌دار، عمل همراه با نیّت، عملى که از پیش معلوم است که در چه جهتى و به سمت چه مقصدى است. جمله‌ى دوّم: وَ لا تَجعَلنا مِمَّن شَقِىَ فَکَسِل؛ ما را از آن تیره‌روزانى قرار نده که دچار تنبلى و بیکارگى هستند. کسالت یعنى تنبلى، یعنى بیکارگى؛ ما را از اینها قرار نده. دعا این را به ما تعلیم میدهد. جمله‌ى سوّم: وَ لا مِمَّن هُوَ عَلى‌ غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل؛ ما را از کسانى قرار نده که تکیه‌شان به چیزى غیر از عمل است. نشستن و آرزو کردن و حرّافى کردن و بافتن مطالبى به یکدیگر در جلسات، بدون اینکه عملى به دنبال آن باشد؛ ما را از اینها قرار نده. ببینید درس موجود در این دعا این است. مؤمن در روز اوّل ماه رمضان با این نفَس وارد این ضیافت الهى میشود. خود این یکى از مائده‌هاى بزرگ این ضیافت است. این یک دعا.
دعاى دوّم، دعاى هرروز ماه مبارک است؛ در این دعا عرض میکند: وَ اَذهِب عَنّى فیهِ النُّعاسَ وَ الکَسَلَ و السَّأمَةَ و الفَترَةَ وَ القَسوَةَ وَ الغَفلَةَ وَ الغِرَّة؛(۹) پروردگارا! من را از این خصلتها و از این خصوصیّات برکنار بدار؛ این خصوصیّات اینها است: اوّل «النُّعاس»، خواب‌آلودگى؛ دوّم «الکَسَل»، یعنى همان بیکارگى و تنبلى؛ سوّم «السَّأمَة»، ملول شدن، از یک چیزى دل‌زده شدن، دل‌زدگى؛ بعد «الفَترَة»  یعنى سهل‌انگارى، کارها را با سهل‌انگارى گذراندن، در کارها استحکام را رعایت نکردن؛ بعد «القَسوَة»، سخت‌دلى، تحجّر، عدم انعطاف؛ بعد «الغَفلَة»؛ غافل شدن و گیج خوردن از موقعیّت خود و آنچه دارد میگذرد و آنچه پیش روى ما است و آنچه پیرامون ما است؛ و آخرى «الغِرَّة»؛ فریب‌خوردگى، مغرور شدن، فریب خوردن؛ من را از اینها برحذر بدار. ببینید اینها چه درسهایى است. خب، کاربرد این مفاهیم - که مفاهیم متعالى بسیار برجسته‌اى است - براى مسئولان و دارندگان شئون کارى و جمعى، خیلى مهم‌تر از کاربرد آن در مورد افراد معمولى و عادّى است. اینکه ما میگوییم ما را دچار تنبلى مکن، دچار قسوت نکن، دچار غفلت نکن، از دو نظر محتاج این درخواست الهى هستیم و محتاج این مراقبتیم: یکى از نظر شخصىِ خودمان که نلغزیم، اشتباه نکنیم، دچار مشکل نشویم؛ یکى از نظر حوزه‌ى مأموریّتمان و مسئولیّتمان. شما مثل ناخدایى هستید که دارد کشتى را میراند، مثل خلبانى هستید که دارد هواپیما را سِیر میدهد؛ مسئله‌ى شما فقط مسئله‌ى حفظ جان خودتان نیست؛ فرق میکنید با آن کسى که سوار اتومبیل شخصىِ خودش است و تنها دارد در جاده حرکت میکند؛ مسئولیّت او فقط مسئولیّت جان خودش است؛ شما نه، جماعتى با شما هستند. اینها است که کفّه‌ى مسئولیّت را و لزوم تعهّد را در مورد این مسائلى که ذکر شد سنگین‌تر میکند.
در ادبیّات مذهبى ما، ماه رمضان، ماه تقابل شیطان و رفتارهاى شیطانى از یک سو، و رفتارهاى رحمانى و اطاعت و عبودیّت از سوى دیگر است. گفته میشود که شیطان در ماه رمضان لگام‌زده است - این از یک طرف - و گفته میشود که ماه رمضان، ماه اطاعت و عبودیّت است، که کوتاه‌ترین کلمه و پُرمغزترین کلمه، کلمه‌ى تقوا است: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَماکُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون.(۱۰) مسئله، مسئله‌ى تقابل شیطان و تقابل تقوا است. کار شیطان اغوا کردن است؛ اغوا یعنى چه؟ یعنى ایجاد اختلال در دستگاه محاسبه‌ى شما - شیطان این است دیگر - نقطه‌ى مقابل، کارکرد تقوا است؛ سعى شیطان این است که شما را اغوا کند، یعنى دستگاه عقل را، دستگاه فطرت را، دستگاه سنجش صحیح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بیندازد؛ یعنى انسان را دچار خطاى در محاسبه کند. کار تقوا نقطه‌ى مقابل است: اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقانا،(۱۱) تقوا به شما فرقان، یعنى آگاهى براى جدا کردن حق از باطل را میدهد. در آیه‌ى شریفه‌ى دیگر [میفرماید]: وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله؛(۱۲) تقوا موجب این است که خداى متعال دریچه‌هاى دانش را، آگاهى را، دانایى را به روى شما باز کند.
 تأثیر شیطان در دستگاه محاسبه‌ى ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را میترساند: آیه‌ى شریفه‌ى قرآن در سوره‌ى مبارکه‌ى آل‌عمران [میفرماید]: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیآءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَ خافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین.(۱۳) در قضیّه‌ى غزوه‌اى که بعد از اُحد اتّفاق افتاد - که آمدند شایعه کردند که دشمن آمد، پدرتان درآمد، همه چیزتان از دست رفت - پیغمبر فرمود: آن کسانى که امروز در جنگ اُحد زخمى شدند، همانها شمشیر بردارند و بیایند؛ اگر هیچکدامتان هم نیایید، من تنها خواهم رفت. پیغمبر اکرم راه افتاد، کسانى که آن روز در اُحد زخمى شده بودند، شمشیر برداشتند با پیغمبر راه افتادند رفتند و دشمن را که در نزدیک مدینه - [خبر] درست بود - کمین کرده بود و قصد داشت که حمله کند به‌صورت غافلگیرکننده، تارومار کردند و برگشتند. فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء؛(۱۴) بعد میفرماید که: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولیاءَه.(۱۵) یکى از کارهاى شیطان ترساندن است: اَلشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقر؛(۱۶) شما را از فقر میترساند - بنابر یک احتمال در معناى این آیه‌ى شریفه - این تهدید بود، از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوى دیگر وعده میدهد شیطان، وعده‌هاى فریبنده؛ اینجا هم آیه‌ى شریفه‌ى قرآن میفرماید: یَعِدُهُم وَ یُمَنّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرورا؛(۱۷) وعده میدهد، آرزوها را در دل آنها بیدار میکند، زنده میکند، یک آینده‌ى رنگى و دروغین و خیالى مثل سراب در مقابل چشم مؤمنینِ‌به‌خود میگذارد؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرُورا؛(۱۸) امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتارى که امروز آمریکا دارد و قدرتهاى استکبارى همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید میکنند، از یک طرف تطمیع میکنند. تطمیع، فقط تطمیع شخصى نیست؛ تطمیع‌هاى کلّى: «چنین میکنیم، چنان میکنیم»؛ بعد هم نمیکنند، دروغ میگویند؛ کار شیطان این است. همه‌ى این کارهایى که شیطان انجام میدهد - این اغوا، این تهدید و تطمیع - براى این است که دستگاه محاسباتىِ انسان مؤمن را از کار بیندازد تا محاسبه‌ى غلط انجام بدهد؛ وقتى دستگاه محاسباتى از کار افتاد، کار خراب میشود. محاسبه‌ى غلط، یکى از بزرگ‌ترین خطرها است؛ گاهى حیات انسان را تهدید میکند؛ گاهى سرنوشت انسان را تهدید میکند؛ چون توان انسان، نیروى انسان، توانایى‌هاى انسان، تحت سرپنجه‌ى اراده‌ى او است، و اراده‌ى انسان تحت تأثیر دستگاه محاسباتى او است: اگر دستگاه محاسباتى بد کار کرد، اراده‌ى انسان تصمیمى میگیرد و در جهتى میرود که خطا است؛ آن‌وقت نیروهاى انسان، همه‌ى توانایى‌هاى انسان در این جهتِ خطا به کار مى‌افتد؛ این آن چیزى است که باید مراقب آن باشید. عرض کردیم، مراقبت در مورد شخصى که مسئولیّت ندارد به یک معنا است، مراقبت در مورد من و شما که حوزه‌ى مسئولیّتى داریم، به یک معناى دیگر است. مراقب باشیم که دستگاه محاسباتى ما به‌وسیله‌ى شیطانهاى انس و جن دچار اختلال نشود، مسائل را بد نفهمیم. شیطان که فقط شیطان جنّى نیست؛ ابلیس که فقط نیست؛ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَیطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحى بعضُهُم اِلى‌ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۱۹) شیاطین انس و جن به هم کمک هم میکنند. من همین‌جا تأکید کنم: یکى از خطاهاى محاسباتى این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادّى محدود بماند؛ یعنى عوامل معنوى را، سنّتهاى الهى را، سنّتهایى که خدا از آنها خبر داده است، آن چیزهایى را که با چشم دیده نمیشود، ندیده بگیرد؛ این یکى از خطاهاى بزرگ محاسباتى است. خداوند فرموده است: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم،(۲۰) دیگر از این واضح‌تر؟ اگر شما در راه خدا حرکت کنید، دین خدا را نصرت کنید، خدا شما را نصرت خواهد داد؛ این سنّت الهى است، این غیر قابل تغییر است: وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلاً؛(۲۱) اگر در راه احیاى دین الهى حرکت کردید و این جهت را رعایت کردید، خدا شما را نصرت خواهد داد. این را قرآن گفته است، با این صراحت که وعده‌ى الهى است؛ ما هم در عمل آن را تجربه کرده‌ایم. بدانید این قطعه‌ى تاریخ انقلاب در تاریخ ممتدّى که در طول نسلهاى آینده، مورد بحث قرار خواهد گرفت، یکى از برجسته‌ترین مقاطع تاریخى است. در دنیاى مادّى، در دنیاى تسلّط ابرقدرت‌ها، در دنیاى ستیزه‌گرى همه‌جانبه‌ى با اسلام و معارف اسلامى و ارزشهاى اسلامى، یک نظامى به‌وجود بیاید برپایه‌ى اسلام، آن هم درست در نقطه‌اى که بیش از همه‌جاى دنیا تأثیر عوامل آن قدرتهاى منحرف کننده نفوذ داشتند و حضور داشتند. [این] چیز عجیبى است؛ من و شما عادت کردیم. این همان «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم» است. وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛ دچار تزلزل هم نمیشوید، کما اینکه نشدیم. ملّت ایران دچار تزلزل نشد؛ این همه فشار، این همه توطئه، این همه آزار، این همه ناجوانمردى، ملّت ایران منصرف نشد. این یکى از سنّتهاى الهى است.
 آیه‌ى شریفه‌ى قرآن [میفرماید]: اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةٍ کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِى السَّماء. تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها.(۲۲) کلمه‌ى طیّب، اقدام درست، اقدام پاکیزه، اقدام براى خدا این‌جورى است، که این میماند، در زمین ریشه میدواند، مستحکم میشود و ثمربخش خواهد بود. نظام جمهورى اسلامى آن کلمه‌ى طیّب است، مثل شجره‌ى طیّبه باقى مانده است، مستحکم‌تر شده است. امروز نظام جمهورى اسلامى به‌عنوان یک نظام، به‌عنوان یک حکومت، به‌عنوان یک مجموعه‌ى سیاسى با سى سال قبل از لحاظ استحکام قابل مقایسه نیست. در دو آیه بعد [میفرماید]: یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَیوةِ الدُّنیا وَ فِى الآخِرَة.(۲۳) همان تثبیت و اثبات را مجدّداً تکرار میکند. این عوامل را باید دید؛ در محاسبات ما این عوامل باید به حساب بیاید. همه‌ى عوامل سعادت و شقاوت و پیشرفت و پسرفت و به موفّقیّتها دست یافتن و نیافتن، در چهارچوب عوامل مادّىِ متعارفى که اهل مادّه، اهل محسوسات، به آنها دل خوش میکنند، محدود نمیماند؛ این عوامل در کنارش وجود دارد.
 آنچه من میخواهم در این بخش از عرایضم - که عمده‌ى حرف من هم همین است - عرض بکنم، این است که ما امروز در محاسباتمان نباید دچار اشتباه بشویم؛ نگذارید دشمن در دستگاه محاسباتى شما اثر بگذارد؛ نگذارید اغوا کند؛ نگذارید تطمیع او یا تهدید او اثر بگذارد. امروز نبرد جمهورى اسلامى با استکبار - که با انقلاب آغاز شد و همچنان با قوّت ادامه دارد - همان نبرد پیغمبران با طواغیت زمان، با شیاطین انس و جن است. ما دنبال آرمانهاى بلند هستیم؛ دنبال تشکیل جامعه‌ى اسلامى، نظام اسلامى، کشور اسلامى، امّت اسلامى و تحقّق بخشیدن به آرزوهاى بزرگ پیامبران و صدّیقان و شهیدان [هستیم‌]؛ و دستگاه‌هاى شیطانى زمان یک جبهه‌اند و طبعاً با یک‌چنین حرکتى مخالفند. [بنابراین] کارشکنى میکنند، اذیت میکنند، تهدید میکنند؛ در عین حال با همه‌ى زرق و برقى که آن جبهه‌ى مقابل دارد و جلال ظاهرى و توانایى‌هاى مادّى‌اى که دارد، این حرکت الهى و حرکت پیامبرانه راه خودش را دارد ادامه میدهد و پیش میرود، اثر میگذارد، روزبه‌روز توسعه پیدا میکند، روزبه‌روز عمق پیدا میکند.
 آنچه ما امروز در مجموعه‌ى رفتار دستگاه استکبار مشاهده میکنیم، همین است؛ هدف ایجاد اختلال در نظام محاسباتى و دستگاه محاسباتى من و شما است. در میدانهاى دیگر، استکبار نتوانسته است، کارى از او برنیامده است. در میدانهاى واقعى، تنها دو عامل مادّى در اختیار جبهه‌ى استکبار بوده و هست: یکى تهدید نظامى، یکى تحریم. استکبار غیر از این دو هیچ چیز در اختیار ندارد. از لحاظ قدرت منطق، قدرت استدلال، توانایى بر اثبات حقّانیّت، دست استکبار بسته است. تنها دو کار میتواند بکند: یکى تهدید نظامى است که مرتّب میکند، یکى هم تحریم؛ این دو هم علاج دارد. تحریم را با مجاهدتِ در باب اقتصاد مقاومتى بایستى خنثى کرد. این نکته‌اى که امروز رئیس جمهور محترم گفتند؛ قبلاً هم ایشان گفته بودند و این نکته‌ى کاملاً درستى است: برنامه‌هاى اقتصادى براساس و با فرض ماندن تحریمها بایستى برنامه‌ریزى بشود و تعقیب بشود و تحقّق پیدا بکند. فرض کنیم که این تحریمها ذرّه‌اى و سرِ سوزنى کم نخواهد شد؛ که حالا خود آنها هم همین را میگویند. آنها هم میگویند که تحریمها دست نخواهد خورد، حتّى از حالا شروع کردند که اگر در زمینه‌ى هسته‌اى هم به توافق برسیم، معناى آن این نیست که همه‌ى تحریمها برداشته خواهد شد؛ هنوز چیزهاى دیگرى هم هست؛ این همان حرفى است که ما همیشه میگفتیم. من بارها در همین جلسه و جلسات گوناگون دیگر عرض کرده‌ام(۲۴) که [موضوع] هسته‌اى بهانه است؛ مسئله‌ى هسته‌اى هم نباشد، یک بهانه‌ى دیگرى مى‌آورند: مسئله‌ى حقوق بشر هست، مسئله‌ى حقوق زنان هست، مسائل گوناگون فراوان را میسازند؛ جعل کردن و بهانه‌گیرى که خیلى مایه‌اى نمیخواهد، دستگاه تبلیغاتى و امپراتورى تبلیغاتى هم که در اختیار آنها است. بنابراین، علاج مسئله‌ى تحریم، عبارت است از همین اقتصاد مقاومتى؛ که حالا من بعد چند جمله‌اى را در این زمینه عرض خواهم کرد.
 امّا مسئله‌ى تهدید نظامى؛ امروز در دنیا کمتر کسى است که تهدید نظامى را جدّى بگیرد؛ حالا آمریکایى‌ها میگویند ایرانى‌ها جدّى نمیگیرند؛ ما فقط نیستیم که جدّى نمیگیریم؛ در دنیا خیلى‌ها هستند که این تهدید را جدّى نمیگیرند. ناظران جهانى خیلى باور ندارند که این تهدید، تهدید جدّى است؛ چون تشخیص ناظران جهانى و آگاهان به سیاست این است که اگر حمله‌ى نظامى براى آمریکا مقرون به صرفه بود، یک لحظه تأمّل نمیکرد. اینها از اینکه یک عدّه‌اى کشته خواهند شد، یک‌جایى بحران به وجود خواهد آمد، از این ناراحت میشوند؟ کسانى که هشت سال از گرگى به نام صدّام با همه‌ى وجود حمایت کردند، کسانى که هواپیماى مسافربرى را روى آسمان بدون هیچ بهانه‌اى زدند(۲۵) و چند صد نفر را - زن و مرد و کودک بى‌خبر و بى‌گناه را - نابود کردند و به خون کشیدند، اینها از آدمکشى میترسند؟ کسانى که هرجا دستشان رسیده است و توانسته‌اند بحران‌سازى کردند؛ این اجتماعات رنگى - به قول خودشان «انقلابهاى رنگى» - در این کشورها [به وجود آوردند، در] کدام یک از اینها است که قدرتهاى استکبارى و در مقدّم آنها آمریکا پیشقدم [نباشد] و حضور نداشته باشد؟ داخل کشورها بحران‌سازى میکنند، حالا این بحرانها به کشتار بینجامد، به جنگ داخلى بینجامد، برایشان مهم نیست. کسانى که به افغانستان حمله کردند، به عراق حمله کردند، صدها هزار نفر کشته شدند؛ کسانى که در عراق بعد از پایان عملیّات نظامى هم به‌وسیله‌ى دستگاه‌هاى امنیّتى و شرکتهاى مزدورِ براى آدمکشى مثل بلک‌واتر - که قبلاً یک‌وقتى از آنها اسم آوردیم -(۲۶) آدم‌ها را نفر به نفر در بغداد و در سایر شهرهاى عراق کشتند، اینها از آدمکشى میترسند؟ اینها از کشته شدن انسانها باک دارند؟ [به این چیزها] اهمّیّت میدهند؟
 مسئله این نیست که تهدید نظامى به‌خاطر این است که نمیخواهند. مکرّر میگویند اسرائیل تهدید نظامى میکند، آمریکا مانع میشود! خب چرا آمریکا مانع میشود؟ اگر این حرف واقعیّت داشته باشد، اگر این حرف راست باشد، به‌خاطر چیست؟ خیلى وجدانشان آزرده میشود از اینکه حمله‌ى نظامى به یک کشورى بشود، یک عدّه‌اى کشته بشوند؟ نه، مقرون به صرفه نمیدانند. بنده هم قاطعاً میگویم: حمله‌ى نظامى به جمهورى اسلامى ایران براى هیچ کشورى مقرون به صرفه نیست. امروز خود آمریکایى‌ها حمله‌ى به عراق را تخطئه میکنند. نکته‌ى مهم و جالب توجّه این است که این کار را نه از باب اینکه جنایت بود، تخطئه میکنند؛ [نه‌]، میگویند به صرفه‌ى آمریکا نبود! یعنى اگر به صرفه‌ى آمریکا بود، اشکالى نداشت. نمیگویند ما خطا کردیم که آدم کشتیم، خطا کردیم به مردمى بى‌گناه حمله کردیم، خطا کردیم که سربازان ما [درِ] خانه‌هاى مردم را با لگد باز کردند، زن و بچه‌ى مردم را جلوى چشم همه به خاک و خون کشیدند؛ این را نمیگویند.
 [الان‌] سربازهایشان به‌خاطر فجایعى که در آنجا انجام گرفته است، دچار مشکل روانى‌اند، امّا به صورت رسمى اعتراف نمیکنند؛ میگویند این کار به صرفه نبود. خب، بنابراین هم در زمینه‌ى تحریم، هم در زمینه‌ى تهدید نظامى، دست دشمن خالى است: وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛(۲۷) اگر ما [مؤمن باشیم‌]، دشمن در میدان واقعى کارى نمیتواند بکند. خب، حالا که کارى در میدان واقعى نمیتواند انجام بدهد و دستش از تأثیرگذارى خالى است، راه علاج دشمن چیست؟ راه علاج این است که دستگاه محاسبه‌ى طرف مقابل را دچار اختلال کند؛ دستگاه محاسباتى من و شما را؛ این کار را هم با تبلیغات، با کار سیاسى، با تماسهاى گوناگون دنبال میکنند؛ میدانند که جمهورى اسلامى براى رسیدن به هدفهاى خود داراى توان است؛ باید نخواهد؛ اگر «خواست»، میتواند؛ میخواهند کارى کنند که نخواهد. امروز تلاش دنیاى استکبار و در رأس آنها آمریکا است و این همان جنگ نرمى است که ما از چند سال قبل از این درباره‌ى آن بحث کردیم، حرف زدیم؛ دیگران هم گفته‌اند و نوشته‌اند و بحث کرده‌اند.
 محاسبات ما را نمیتوانند عوض کنند؛ محاسبات جمهورى اسلامى از روز اوّل براساس منطق عقلانى بوده است؛ براساس یک قوّه‌ى عاقله‌اى بوده است. عناصرى که این محاسبات را شکل میداده اینها است: اوّل، اعتماد به خدا و سنن آفرینش؛ دوّم، بى‌اعتمادى به دشمن و شناخت او. از جمله‌ى موارد اعتماد به خدا و سنن آفرینش، اعتماد به مردم است؛ اعتماد به ایمانها است؛ اعتماد به محبّتها است؛ اعتماد به انگیزه‌هاى صادقانه است؛ اعتماد به صدق مردم است - که امام بزرگوار ما مظهر این اعتماد بود - اعتقاد به خودباورى و اینکه «ما میتوانیم»؛ تکیه‌ى به عمل و پرهیز از بیکارگى؛ اعتماد به نصرت الهى؛ تکیه‌ى به تکلیف و مجاهدت در راه تکلیف؛ اینها آن چیزهایى است که از روز اوّل تا امروز مجموعه‌ى عناصر قوّه‌ى عقلانى نظام اسلامى را - که پایه و زیربناى حرکت او بود - شکل داده است؛ بیانات امام را مراجعه کنید؛ فرمایشات امام مملو و مشحون از همین معارف و معانى است؛ بهره‌گیرى از تجربه‌ها، تجربه‌ى رفتار قدرتهاى مستکبر با ملّتهاى زیردست؛ مجاهدت براى استقلال، مستقل ماندن، مستقل زیستن. استقلال یعنى چه - حالا بعضى‌ها در اصل مفهوم استقلال خدشه میکنند که یعنى چه استقلال - استقلال یعنى آزادى از اراده‌ى بیگانگان و اراده‌ى دیگران؛ این معناى استقلال است؛ این را هیچ عقلى میتواند انکار کند؟ معناى استقلال این است که یک ملّتى سرنوشت خودش را خودش تعیین کند. این کشور سالهاى متمادى دچار استقلال نبود؛ استقلال ظاهرىِ سیاسى بود، امّا مغزافزار این نظام و این کشور دست دیگران بود؛ آنها بودند که تصمیم میگرفتند؛ آنها بودند که کار میکردند؛ افرادى هم در داخل بودند، بعضى دلبسته‌ى آنها، بعضى هم نه‌چندان دلبسته، امّا مجبور و ناگزیر دنبال آنها راه مى‌افتادند. استقلال، ایستادگى در مقابل یک چنین حالتى است.
 خب، مخالفت استکبار با این عقلانیّت است. اگر کسى خیال کند که اسم اسلام موجب میشود که با جمهورى اسلامى مخالف باشند، نه، اسم اسلام و ظواهر اسلامى و تشریفات اسلامى هیچ کس را به مخالفت وادار نمیکند. امام یک وقتى در یکى از صحبتهایشان میفرمودند:(۲۸) وقتى که انگلیس‌ها در دهه‌ى دوّم قرن بیستم - هزار و نهصد و خرده‌اى - آمدند وارد عراق شدند و مسلّط شدند، بعد آن فرمانده‌ى نظامى انگلیسى دید یک نفرى فریادى بلند کرده، دارد صدایى میزند، دستپاچه شد - روى مناره یک کسى اذان میگفت - پرسید این سرو صدایى که هست چیست؟ گفتند اذان میگوید. گفت علیه ما است؟ یکى گفت نه؛ گفت خب، هرچه میخواهد بگوید. اذانى که علیه او نباشد، «الله‌اکبر»ى که او را کوچک نکند، خب هرچه میخواهد بگوید، بگوید. مسئله مسئله‌ى اسم اسلام و تشریفات اسلامى نیست. امروز کشورهایى اسم اسلام را دارند، تشریفات اسلامى را هم کم‌وبیش دارند، امّا نفتشان در اختیار استکبار است، امکاناتشان در اختیار استکبار است، منابع حیاتى‌شان در اختیار آنها است؛ هیچ مخالفتى با آنها نیست، خیلى هم دوستند.
 یک حرف خوبى را اخیراً یک جایى خواندم؛ یکى از کارشناسان دولتى آمریکا گفته است: آشتى میان ایران و آمریکا امکان‌پذیر است، امّا میان جمهورى اسلامى با آمریکا ممکن نیست؛ حرف درستى زده. ایرانى که در رأس آن خاندان پهلوى باشند - که همه چیزشان را در اختیار آنها میگذارند - البتّه آشتى با این ممکن که هیچ، لازم هم هست؛ بالاتر از آشتى هم لازم است. مسئله، مسئله‌ى جمهورى اسلامى است؛ جمهورى اسلامى یعنى استقلال، آزادى، پایبندى به ایمان اسلامى، حرکت در مسیر اسلام، تن ندادن به تحمیلات دشمنان، دعوت امّت اسلامى به اتّحاد - درست نقطه‌ى مقابل آن‌چیزى که آنها میخواهند - البتّه با این بدند. خب، این عرض اصلى ما بود: خودباورى را فراموش نکنیم؛ ایمان را فراموش نکنیم؛ عمل را فراموش نکنیم؛ تسلیم تنبلى و سهل‌انگارى و ملالت و دل‌زدگى نشدن را فراموش نکنیم؛ اینها درسهاى ماه رمضان است.
 چند توصیه عرض کنیم: یک توصیه خطاب به همه‌ى مسئولین است. نگاه به اوضاع سیاسى جهان و منطقه نشان میدهد که ما در مقطع حسّاسى هستیم؛ به معناى واقعى کلمه، امروز یک پیچ تاریخى است. این را بدانید! اگر قوى نباشید زور خواهید شنفت؛ نه از آمریکا و غرب، حتّى از موجودى مثل صدّام. اگر قوى نباشید به شما زور میگویند، بر شما تحمیل میکنند. باید قوى بشوید. عناصر قوّت چیست؟ چگونه میشود فهمید و قبول کرد که ما قوى هستیم؟ روحیّه، امید، کاروتلاش، شناخت رخنه‌هاى اقتصادى، رخنه‌هاى فرهنگى، رخنه‌هاى امنیّتى - اینها را بشناسید و این رخنه‌ها را ببندید - هم‌افزایى دستگاه‌هاى مسئول - به هم کمک کنند دستگاه‌ها - هم‌افزایى دستگاه‌هاى مسئول با مردم؛ اینها عناصر قوّت است. این یک توصیه که این توصیه به همه است.
 توصیه‌ى دوّم این است که تا میتوانید و فرصت هست کار کنید؛ فرصتها محدود است. ما اشخاص رو به زوالى هستیم، فرصت محدودى داریم، تا میتوانیم، تا هستیم، کار کنیم. نگویید نمیگذارند؛ این نمیگذارند حرف قابل پذیرشى نیست. خیلى‌ها هم میگفتند، قبلاً هم میگفتند، حالا هم بعضى‌ها میگویند نمیگذارند؛ نمیگذارند یعنى چه؟ شما چه در مجلس، چه در دولت، چه در قوّه‌ى قضائیّه، چه در نیروهاى مسلّح، چه در بخشهاى گوناگون مربوط به دولت، توانایى‌هایى دارید، امکاناتى در اختیار دارید، از این امکانات استفاده کنید؛ تا میتوانید کار کنید؛ نگذارید لحظه‌اى بیکار بگذرد.
 توصیه‌ى سوّم [این است که‌] حرکت را براساس اصول انقلاب تنظیم کنید؛ از حاشیه‌سازى پرهیز کنید، به حلّ مشکلات مردم بپردازید. رابعاً هم‌گرایى بخشى و هم‌گرایى قوّه‌اى را مهم بشمارید. بنده توصیه‌ى مکرّر میکنم به مسئولین محترم قواى سه‌گانه که جلساتشان را به‌طور مرتّب داشته باشند؛ خیلى از مسائل در این جلسات مشترک حل میشود: جلسات دولت و مجلس، جلسات قوّه‌ى قضائیّه و دولت، جلسات قوّه‌ى قضائیّه و مجلس؛ این دیدارها، این تبادل نظرها، این استفاده‌ى از نظرات یکدیگر، موجب هم‌افزایى است. و مسئله‌ى مدیریّت جهادى؛ این توصیه مربوط به همه است.
 توصیه‌اى به خصوص دولت و قوّه‌ى مجریّه: اوّلاً این را همه بدانند، بنده دولت را حمایت میکنم. من از همه‌ى توانى که در اختیارم هست استفاده خواهم کرد براى کمک به دولت؛ دولت را تأیید میکنم، حمایت میکنم، مثل همه‌ى دولتهاى گذشته. نسبت به مسئولان بلندپایه‌ى دولت - آنهایى که میشناسم - اعتماد دارم. همه‌ى دولتهایى که بعد از انقلاب سر کار آمدند، دولتهاى منتخب مردمند و بنده در همه‌ى این دوره‌ها - آن‌وقتى که مسئولیّت داشتم - از همه‌ى این دولتها حمایت کردم. همه‌ى دولتها هم نقاط مثبتى دارند، [هم] نقاط منفى‌اى دارند؛ هیچ دولتى نیست که بگوید من همه‌ى نقاطم مثبت است یا کسى بگوید همه‌ى نقاطش منفى است؛ نه، مثبت و منفى مخلوط است. البتّه نسبت به دولتهاى گذشته، بهتر این است که نقد به صورت کارشناسى انجام بگیرد؛ نقد در منبرهاى عمومى خیلى مصلحت نیست؛ نسبت به دولت کنونى هم نقد باید منصفانه، محترمانه، دلسوزانه باشد؛ به معناى مچ‌گیرى، به معناى اذیّت کردن نباشد؛ این مطلب اوّل. ثانیاً به مسئولین دولت عرض میکنم: اقتصاد مقاومتى را جدّى بگیرید. خب، رئیس جمهور محترم گفتند، مسئولین دیگر هم کم‌وبیش اظهار کرده‌اند، گفته‌اند، منتها باید عمل کرد: وَ لا مِمَّن عَلى‌ غَیرِ عَمَلٍ یَتَّکِل؛ این‌جور نباشد که به زبان بگوییم، در عمل کُند حرکت بکنیم. در اقتصاد مقاومتى تکیه بر تولید داخلى است، بر استحکام بنیه‌ى درونىِ اقتصاد است. رونق اقتصادى هم این است؛ رونق اقتصادى با تولید حاصل میشود، با فعّال کردن ظرفیّتهاى درونى کشور حاصل میشود، نه با چیز دیگر.
 توصیه‌ى مهم در زمینه‌ى اقتصاد مقاومتى، یکى توصیه‌ى به بانکها است: بانکها باید نقش ایفا کنند، باید خودشان را تطبیق بدهند با موادّ سیاستهاى اقتصاد مقاومتى و برنامه‌ریزى‌هاى دولت در این زمینه؛ و میتوانند نقش ایفا کنند، نقش مثبت؛ البتّه نقش منفى هم میتوانند. توصیه‌ى مؤکّد به بخش صنعت‌ومعدن: تحرّکشان را باید افزایش بدهند. بار اصلى بیرون رفتن کشور از رکود و عقب‌ماندگى اقتصادى بر دوش بخش صنعت‌ومعدن است؛ باید تلاش کنند، تلاش را باید مضاعف کنند، ظرفیّتها را شناسایى کنند؛ ظرفیّتهاى زیادى در کشور هست، این ظرفیّتها را فعّال کنند. در مورد بخش کشاورزى؛کشاورزى اهمّیّت حیاتى دارد. لازم است نگاه دولت و سیاستهاى دولتى به بخش کشاورزى، نگاه حمایت باشد؛ همه‌جاى دنیا هم همین‌جور است؛ از بخش کشاورزى به‌وسیله‌ى دولتها حمایت میشود. آن‌وقت باید مشکلات موجود در بخش کشاورزى برطرف بشود؛ مشکلات کشاورزان، مشکلات دامداران - که گاهى شکایتهایى هم به ما میشود - و انسان رنج میبرد از بعضى از مشکلاتى که براى اینها وجود دارد.
 سوّم: شعار دولت، اعتدال است؛ اعتدال، شعار بسیار خوبى است، ما هم تأیید میکنیم اعتدال را؛ افراط محکوم است و بد است. سفارشى که من میکنم این است که مراقب باشید جریانهاى مؤمن را با شعار اعتدال کنار نزنند؛ بعضى‌ها این کارها را دارد میکنند، من میبینم در صحنه‌ى سیاسى کشور؛ با شعار اعتدال، با شعار پرهیز از افراط، سعى میکنند جریان مؤمن را که در خطرها آن جریان است که زودتر از همه سینه سپر میکند، آن جریان است که دولتها را در مشکلات واقعى به معناى حقیقى کلمه حمایت میکند، کنار بزنند؛ مراقب باشید. اسلام، مظهر اعتدال است. این «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»(۲۹) اعتدال است؛ «قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار»(۳۰) اعتدال است؛ امربه‌معروف و نهى‌ازمنکر اعتدال است - اعتدال اینها است دیگر - معناى اعتدال این نیست که ما از کارهاى احساس وظیفه‌اى که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعه‌ى مؤمن انجام میدهد، جلوگیرى کنیم.
 سفارش به جریانهاى سیاسى و مطبوعاتى؛ یک توصیه به برادران و مسئولان جریانهاى سیاسى و مطبوعاتى داریم. مراقب باشید؛ فضاى جنجالى در کشور به نفع کشور نیست. بعضى‌ها روى اعصاب مردم این‌قدر راه نروند - که آدم مشاهده میکند - امنیّت فکرى و ذهنى براى مردم مهم است؛ فضاى دعوا و فضاى اختلاف را افزایش ندهند، تشدید نکنند. حرفهاى دشمنان را هم مرتّب تکرار نکنند. بنده هرروز مبالغ زیادى روزنامه نگاه میکنیم - مثل خیلى از چیزهاى دیگرى که زیاد میخوانم - گاهى یک حرفهایى، یک تیترهایى در روزنامه‌ها [مى‌آید] که باب فلان روزنامه‌ى آمریکایى است؛ اتّفاقاً گاهى هم در همان روزنامه‌هاى آمریکایى و غیر آمریکایى هم هست که آنها هم گاهى براى ما مى‌آید مراقب باشید؛ این‌جور درست نیست.
 یک مسئله‌ى حسّاس کنونى، مسئله‌ى هسته‌اى است که بیانات امروز رئیس جمهور محترم کاملاً خوب و درست بود. طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضى بشوید. هدف آنها این است که جمهورى اسلامى را در باب ظرفیّت غنى‌سازى مثلاً - که یکى از مسائل است - به ده هزار سو راضى کنند، منتها از پانصد سو و هزار سو شروع کرده‌اند، که حدود ده هزار سو مثلاً محصول حدود ده هزار سانتریفیوژ - همین قدیمى‌هایى که از قبل داشتیم و داریم - است. هدف آنها این است. مسئولین ما میگویند ما به ۱۹۰۰۰۰ سو احتیاج داریم. ممکن است این نیاز مال امسال و دو سال دیگر و پنج سال دیگر نباشد، امّا این نیاز قطعى کشور است، خب، باید نیاز کشور تأمین بشود. اصل حرفى که آمریکایى‌ها در این قضیه دارند، حرف ناحقّى است. یک کشورى احتیاج به انرژى هسته‌اى دارد، خودش با تلاش خود، با دنبال‌گیرى خود، بدون اینکه از کسى دزدى کند، بدون اینکه با کسى ساخت‌وپاخت بکند، توانسته این علم را، این دانش را، این فنّاورى را براى خود فراهم کند؛ حالا واایستاده‌اند که نه، نباید. خب چرا؟ این «نباید» چه منطقى دارد؟ میگویند ما از بمب هسته‌اى میترسیم! اوّلاً تضمین براى جلوگیرى از سلاح هسته‌اى راه‌هاى خودش را دارد؛ اشکالى هم ندارد. ثانیاً اگر بنا است که راجع به مسئله‌ى سلاح هسته‌اى کسى نگران باشد، آن، آمریکا نیست. آمریکا که خودش چند هزار کلاهک هسته‌اى دارد، چند هزار بمب هسته‌اى دارد، و خودش به کار برده؛ خب به شما چه! شما چه کسى هستید که بایستى نگران این باشید که فلان کشور به سلاح هسته‌اى دست پیدا میکند یا نمیکند؛ وانگهى آن دستگاه‌هایى که مسئولند، خب بله، میشود تضمین کرد. [البتّه‌] تضمین هم شده است یعنى روشن است؛ شاید خود آنها هم میدانند. اصل حرف آنها حرف ناحقّى است.
 البتّه ما به تیم مذاکره‌کننده‌مان اعتماد داریم. مطمئنّیم یقیناً آنها به دست‌اندازى به حقوق کشور و حقوق ملّت و کرامت ملّت راضى نخواهند شد و اجازه نخواهند داد که چنین کارى انجام بگیرد. مسئله‌ى ظرفیّت غنى‌سازى یک مسئله است که خیلى مهم است؛ مسئله‌ى تحقیق و توسعه که قطعاً باید رعایت بشود؛ حفظ تشکیلاتى که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روى «فردو» تکیه میکنند، چون غیر قابل دسترسى است براى آنها؛ میگویند جایى که ما نمیتوانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید! این خنده‌آور نیست؟
 مسئله‌ى آخر، هم مسئله‌ى منطقه است و مسئله‌ى عراق است که در حقیقت فتنه است و ان‌شاءالله به توفیق الهى مردم مؤمن عراق خواهند توانست این فتنه را خاموش کنند و از بین ببرند. و ان‌شاءالله ملّتهاى منطقه روزبه‌روز رو به رشد و اعتلاى مادّى و معنوى پیش خواهند رفت.
 پروردگارا! به محمّد و آل محمّد از تو میخواهیم آنچه گفتیم و شنیدیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! ما را بر سعى و تلاش و کار مخلصانه موفّق بدار. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد مایه‌ها و موجبات رضایت خود از ما را در اختیار ما قرار بده؛ ما را در این ماه مبارک از رحمت و مغفرت خود محروم مفرما؛ ارواح طیّبه‌ى شهیدان را، روح مطهّر امام بزرگوار را با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را جزو بندگان شاکر و صابر خود قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌
 
۱) حجّت‌الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانى
۲) کامل و کافى‌
۳) روزه‌داران‌
۴) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۹۰
۵) سوره‌ى توبه، بخشى از آیه‌ى ۴۹
۶) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۵
۷) آزاد شدن‌
۸) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۳
۹) اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۲۶
۱۰) سوره‌ى بقره، بخشى از آیه ۱۸۳
۱۱) سوره‌ى انفال، بخشى از آیه‌ى‌۲۹
۱۲) سوره‌ى بقره، بخشى از آیه‌ى‌۲۸۲
۱۳) سوره‌ى آل‌عمران، آیه‌ى ۱۷۵
۱۴) سوره‌ى آل‌عمران، بخشى از آیه‌ى ۱۷۴
۱۵) سوره‌ى آل‌عمران، بخشى از آیه‌ى ۱۷۵
۱۶) سوره‌ى بقره، بخشى از آیه‌ى ۲۶۸
۱۷) سوره‌ى نساء، آیه‌ى ۱۲۰
۱۸) سوره‌ى نساء، بخشى از آیه‌ى ۱۲۰
۱۹) سوره‌ى انعام، بخشى از آیه‌ى ۱۱۲
۲۰) سوره‌ى محمّد، بخشى از آیه‌ى ۷
۲۱) از جمله، سوره‌ى احزاب، بخشى از آیه‌ى ۶۲
۲۲) سوره‌ى ابراهیم، آیه‌ى ۲۴ و بخشى از آیه‌ى ۲۵
۲۳) سوره‌ى ابراهیم، بخشى از آیه‌ى ۲۷
۲۴) از جمله، دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۳/۵/۱۳۹۱)
۲۵) هواپیماى مسافربرى ایران که در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ از بندر عبّاس عازم دوبى بود، در منطقه‌ى غیرنظامى جزیره‌ى هنگام با شلیک موشک از ناو آمریکایى وینسنز سرنگون شد و ۲۹۸ سرنشین آن - از جمله ۶۶ کودک زیر ۱۲ سال - به شهادت رسیدند.
۲۶) از جمله، دیدار جمعى از دانش‌آموزان و دانشجویان بسیجى (۹/۸/۱۳۸۶)
۲۷) سوره‌ى آل‌عمران، آیه‌ى ۱۳۹
۲۸) از جمله، صحیفه‌ى امام، ج‌۷، ص‌۳۹۳
۲۹) سوره‌ى فتح، بخشى از آیه‌ى ۲۹
۳۰) سوره‌ى توبه، بخشى از آیه‌ى ۱۲۳

 




برچسب ها :

بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها

11/4/1393


در چهارمین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵
در حسینیه امام خمینی رحمه‌الله

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
والحمدلله ربّ‌العالمین و صلّى‌الله على محمّد و آله الطّاهرین‌
خوشامد عرض میکنم به برادران و خواهران عزیز، اساتید محترم دانشگاه؛ مجموعه‌ى دانشمندانى که در اینجا حضور دارید. این جلسه همواره یکى از شیرین‌ترین جلسات براى این حقیر است؛ هم به‌خاطر مطالبى که در اینجا گفته میشود - که غالباً مفید و داراى ژرف‌نگرى و پشتوانه‌ى فکرى و علمى است - و هم بیشتر از آن، به‌خاطر خودِ فضاى علمى جلسه. و اساساً هم هدف اصلى ما از این جلسه همین است که ما احترام و تکریم خودمان را نسبت به دانشمندان و علماى متعهّد - که بزرگ‌ترین ثروتهاى کشور هستند - به شکل نمادین در اینجا ابراز کنیم.
سخنان زیادى در ذهنهاى شما هست هرکدام از شما مطالبى براى گفتن دارید که اگر اقبالى و توفیقى براى شنیدن آنها میبود، یقیناً فوایدى بر آن مترتّب بود. و امیدواریم این سخنان، این افکار در جاى خود به شکل مناسب، در مجامع علمى، در مبادلات دانشگاهى مطرح بشود، و مسئولین از این نظرات، از این افکار استفاده کنند. و یقیناً آنچه مجموعه‌ى اندیشه‌هاى دانشمندان و ژرف‌نگران ما در سطح دانشگاه کشور، نسبت به مجموع مسائل کشور خواهند داشت، مجموعاً یک ثروت بزرگى را به دست‌اندرکاران مدیریّت کشور تقدیم خواهد کرد و ارائه خواهد کرد، که امیدواریم مورد استفاده قرار بگیرد. لیکن خب، طبعاً جلسه‌ى محدود کنونى ما این ظرفیّت را ندارد که بتوانیم از همه‌ى نظرات استفاده کنیم.
من از برادران عزیز و خواهر عزیزى که صحبت کردند، تشکّر میکنم. همه‌ى سخنرانان و گویندگان نکات بسیار خوبى را مطرح کردند و از بیاناتشان استفاده کردیم؛ ان‌شاءالله از مجموع این بیانات هم در برنامه‌ریزى‌ها، در تبادل نظر با مسئولین اجرایى کشور استفاده خواهد شد و باید اثر آن ان‌شاءالله دیده بشود.
خب، ما هدفمان تکریم علم و عالم، و شنیدن و نیوشیدن(۱) مطالب دوستان و اساتید محترم بود که بحمدالله تا امروز و تا این لحظه حاصل شد. عرایضى هم عرض میکنیم.
اوّلاً فضاى رمضان، فضاى صفا و معنویّت و صدق و اخلاص است. از این فضا سعى کنیم حدّاکثر استفاده را بکنیم؛ هم در آنچه ارتباط قلبى ما با خدا است، این رابطه‌ى معنوى را، رابطه‌ى شخصى را با خداى متعال در این ایّام تقویت کنیم - که برترین و بزرگ‌ترین فایده و نفع براى هر انسانى، تقویت این رابطه است - هم براى زندگى جاوید ما و حیات اخروى ما، که زندگى واقعى آنجا است؛ هم براى آن مفید است، هم براى همین زندگى نقدِ حاضر ما مفید و اثربخش. علاوه‌ى بر این، سعى کنیم از این فضاى معنویّت و صفا که در ماه رمضان در سطح جامعه عمومیّت دارد، براى ارتباطات صحیح و معنوى میان خودمان و دیگران استفاده کنیم و تصمیم‌هاى درست بگیریم، اقدامهاى درست بکنیم؛ خوشبینى را، اعتماد را، ایجاد محبّت را، خیرخواهى نسبت به یکدیگر را در ارتباطات خودمان دخالت بدهیم، و این بهره را از ماه رمضان ببریم که در روابط اجتماعى و روابط انسانى یک تلطیفى به‌وجود بیاوریم؛ و فضاى زندگى را، فضاى کشور را، یک فضاى نورانى‌ترى بکنیم؛ این هم از عهده‌ى یکایک ما برمى‌آید؛ شما که استاد هستید و داراى جایگاه علمى برترى هستید و طبعاً بر روى محیط پیرامون خودتان - چه دانشجو و چه غیر دانشجو - میتوانید در این زمینه تأثیر بیشترى بگذارید.
چند نکته را من یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم؛ چون این دیدار، دیدار مغتنمى است براى بنده که انسان، با جمعى از زبدگان و نخبگان فکرى و علمى مواجه است. ما که دائماً به نیروى انسانى کشور افتخار میکنیم، خب، بهترین نیروى انسانى و برجسته‌ترین نیروى انسانى همین عناصرى هستند که در دانشگاه مشغول تربیت انسانهاى دانشورند؛ یعنى اساتید محترم دانشگاه. فرصتى است که ما نکاتى را به صورت رویاروى عرض بکنیم.
نکته‌ى اوّل مربوط به همین نهضت علمى کشور است. این موضوع به نظر بنده خیلى مهم است. مسئله‌ى حرکت علمى کشور، به نظر من یک‌چیز اساسى است براى حیات آینده‌ى ملّت ما و جامعه‌ى ما، بلکه به یک اعتبار براى حیات دنیاى اسلام. ما سالها است - شاید ده‌سال، دوازده‌سال است - که روى مسائل علم تکیه میکنیم و پاسخ هم داده است؛ یعنى حقیقتاً حرکت علمى و نهضت علمى در کشور شروع شده است و پیش رفته است و کارهاى بزرگى انجام گرفته است - که نمونه‌ى آن را از اساتید محترم شنیدید، و نمونه‌ها خیلى بیش از آن چیزى است که این دوستان در اینجا بیان کردند - کار شروع شده است و واقعاً در دنیا هم شناخته شده این حرکت علمى کشور و در واقع رونمایى شده از نهضت علمى کشور عزیز ما، لکن آنچه من را دچار دغدغه میکند، این است که ما این حرکتمان هنوز به نقطه‌ى ثبات نرسیده است. ما مثل کسانى هستیم که در یک سراشیبى تند، داریم به طرف بالا حرکت میکنیم. بله، حرکت کرده‌ایم، پیش هم رفته‌ایم، کارهاى زیادى هم انجام گرفته است، امّا وسط راهیم؛ به دلایل مختلف در نیمه‌ى راهیم - من حالا نمیخواهم خیلى در این زمینه تفصیل بدهم؛ خب، صحبت کرده‌ایم در جاهاى مختلف، به مناسبتهاى مختلف عرایضى را عرض کرده‌ایم - در این سربالایى تند که داریم حرکت میکنیم، اگر توقّف کردیم، این توقّف با عقب‌گرد همراه خواهد بود؛ توقّف دیگر نیست. اگر حرکت ما از دوْر افتاد، بازگرداندن این نهضت، این حرکت، این شتاب علمى مشکل‌تر خواهد بود؛ این دغدغه‌ى ما است. من میخواهم عرض بکنم به این حرکت علمى باید با همه‌ى توان نیرو رساند، مدد رساند، باید کار کرد؛ نبادا وضعیّتى پیش بیاوریم که این حرکت متوقّف بشود؛ مطلب اوّل ما و مطلب اصلى ما این است.
مطمئنّاً انگیزه‌هایى وجود دارد در جبهه‌ى دشمنان ما براى متوقّف کردن حرکت علمى کشور. حالا بعضى‌ها روى کلمه‌ى دشمن حسّاسیّت دارند؛ به ما اعتراض میکنند که چرا مدام میگویید دشمن، دشمن؛ درحالى‌که شما قرآن [را] ملاحظه کنید، مى‌بینید اوّل تا آخرِ قرآن چقدر تکرار شده عنوان «شیطان»، عنوان «ابلیس»؛ مکرّر گفته شده، مکرّر تکرار شده. از دشمن که نباید غفلت کرد. دشمن‌دانستنِ دشمن که عیب نیست؛ اینکه ما روى دشمن مدام تکیه میکنیم، معنایش این نیست که از عیوب خودمان و مشکلات درونى خودمان غافلیم؛ نه، اَعدى‌ عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتى بَینَ جَنبَیک؛(۲) از همه‌ى دشمنها بدتر، دشمن درونى ما است، دشمن خود ما است، نفْسِ راحت‌طلب ما است، تنبلى ما است، تن‌آسایى ما است، عدم تدبیر ما در پیشبرد امورمان [است‌] - اینکه معلوم است - اینها به جاى خود محفوظ؛ امّا غفلت از دشمن بیرونى، خطاى راهبردى عظیمى است که ما را دچار خسارت خواهد کرد. خب، باید دشمن را شناخت، دید - حالا [اینکه] شما میگویید برخوردمان با دشمن این‌جور باشد، آن‌جور نباشد، بحث دیگرى است - دشمنىِ او را باید فهمید، نقشه‌ى او را باید تشخیص داد. یکى از نقشه‌هاى مهمّ دشمن، متوقّف کردن حرکت علمى در کشور است. خب، وقتى این را فهمیدیم، برمیگردیم به دانشگاه؛ اینجا آن مدیریّت جهادى که ما عرض کردیم،(۳) معنا پیدا میکند. چون جهاد عبارت است از تلاشى که در مقابل یک دشمنى‌اى انجام میگیرد؛ هر جور تلاشى جهاد نیست. جهاد عبارت است از آن تلاشى که در برابر یک چالش خصمانه از سوى طرف مقابل صورت میگیرد؛ این جهاد است. آن‌وقت معناى مدیریّت جهادى در اینجا این است که توجّه بکنید که حرکت علمى کشور و نهضت علمى کشور و پیشرفت علمى کشور مواجه است با یک چالش خصمانه، که در مقابل این چالش خصمانه شما که مدیرید، شما که استادید، شما که دانشجو هستید، باید بایستید؛ این شد حرکت جهادى و مدیریّت دستگاه؛ چه مدیریّت دانشگاه، چه مدیریّت وزارت، چه مدیّریت هر بخشى از بخشهاى گوناگون این عرصه‌ى عظیم، خواهد شد مدیریّت جهادى. ما البتّه در گذشته، در یک دورانى، نمونه‌هاى نامطلوبى در دانشگاه داشتیم. کسانى را در یک دانشگاه معتبر کشور داشتیم که جوانهاى نخبه را تشویق میکردند به ترک کشور! اینکه مکرّر میگویند فرار مغزها، فرار مغزها؛ آدمهایى داشتیم که دانشجوى نخبه را جستجو میکردند، پیدا میکردند، تشویق میکردند به اینکه کشور را ترک کنند و بروند؛ در یک دورانى این را داشتیم؛ و در یک دورانى دیدیم این را و گذراندیم این دوران را که در داخل وزارت کسانى بودند که در مقابل حرکت علمى و پیشرفت علمى مانع‌تراشى میکردند؛ [البتّه‌] ممکن است با دلایلى از نظر خودشان موجّه، امّا واقعیّت همین بود که مانع‌تراشى بود. اینها نباید تکرار بشود؛ دانشگاه در اختیار کسانى قرار نگیرد که پیشرفت علمى را به هیچ مى‌انگارند؛ به آن اهمّیّت نمیدهند؛ دانشگاه در اختیار کسانى قرار بگیرد که عاشق پیشرفت علمى کشورند؛ اهمّیّت این مسئله را براى سرنوشت این ملّت و براى سرنوشت این کشور درک میکنند. این عرض اصلى ما است؛ مخاطب این مسئله، هم مسئولین دولتى هستند، هم مسئولین دانشگاه‌ها هستند، هم خود شما اساتید هستید؛ دانشگاه حرکتى را شروع کرده، نگذارید این حرکت متوقّف بشود؛ این حرکت بایست ادامه پیدا کند و باید مضاعف بشود. عرض کردم - حالا جاى تفصیل کلام در اینجا نیست - ما هنوز خیلى راه در پیش داریم تا به آن نقطه‌اى برسیم که از لحاظ علمى مورد نظر است؛ خیلى باید تلاش کرد؛ خیلى باید مجاهدت کرد.
از لحاظ کوتاه‌مدّت هم اعتقاد بنده این است - یعنى این اعتقاد ناشى از کارى است که کارشناس‌ها و صاحب‌نظرها کرده‌اند - که تحریمها هم - که امروز مسئله‌ى تحریمها یکى از مسائلى است که در ذهنها مطرح است - با پیشرفت علم بى‌اثر میشود. با نگاه کوتاه‌مدّت و میان‌مدّت هم که نگاه کنیم - با قطع نظر از آن آینده‌ى طولانى و بلندمدّت - اگر کشور میخواهد تحریمها که امروز ابزارى است در دست دشمنان ما براى تحقیر ملّت - از تحریم براى فشار آوردن روى آبروى ملّى، غیر از فشارهاى عملى که مربوط به زندگى است استفاده میکنند و تحقیر میکنند؛ اینکه ما از گذشته، در این چند سال مدام تکرار میکردیم که روى مسئله‌ى تحریمها خیلى تکیه نکنید، به‌خاطر این است - [بى‌اثر شود]، با نگاه علمى به مسائل کشور، و توجّه به علم، و پیوند دادن علم و صنعت و کشاورزى - که توضیحات آقایان محترم را در این زمینه‌ها شنیدید - تحریمها بى‌اثر خواهد شد. و ما در این زمینه‌ها میدان کار برایمان باز است و میتوانیم کار کنیم؛ شرکتهاى دانش‌بنیان یکى از اساسى‌ترین کارها در مقوله‌ى همین اقتصاد مقاومتى است که مطرح شده و درباره‌ى آن بحث شده است و مورد تأیید و تصدیق همه‌ى اطراف مسائل کشور قرار گرفته است.
البتّه در تشخیص شرکتهاى دانش‌بنیان دقّت بشود، یعنى شاخصه‌ها و مشخّصه‌ها [معیّن بشود] و شرکت دانش‌بنیان استانداردسازى بشود؛ این‌جور نباشد که به اسم شرکت دانش‌بنیان کسانى بیایند و همین کارهایى را که در برخى از عرصه‌هاى دیگر معمول است - دلّالى و مانند اینها - در [اینجا] پیش ببرند. به معناى واقعى کلمه، شرکتِ دانش‌بنیان [باشد]؛ این را باید یکى از محورهاى اساسى قرار داد.
من اینجا در داخل پرانتز این را هم عرض بکنم که برخى از کسانى که جایگاهى براى حرف زدن دارند و تریبون دارند، در اصل مسئله‌ى پیشرفت علمى کشور تردید میکنند! ما این را مصلحت نمیدانیم؛ یعنى واقعاً از روى بى‌اطّلاعى است. یک وقتى یکى از مسئولین کشور درباره‌ى مسائل نظامى یک نظرى داده بود که خب مطابق واقع نبود؛ بنده گفتم یک «تور نظامى» براى مسئولین کشور قرار بدهید؛ بیایند یک خرده‌اى در محیطهاى نظامى گردش کنند، حقایقى را، واقعیّاتى را ببینند، معلوماتشان نسبت به موجودىِ نظامى کشور بالا برود. حالا در مورد مسائل علمى هم متأسّفانه گویا همین‌جور است؛ باید یک «تور علمى» بگذاریم براى مسئولین در بخشهاى مختلف. حالا بعضى از بخشها را دوستان بیان کردند؛ یکى از آقایان نانوفنّاورى را فرمودند - البتّه فقط نانوفنّاورى نیست - فرمودند چاهى حفر میکنیم، به نم که میرسد، آن را ول میکنیم؛ نه، دارند دنبال میکنند. آن کسانى که حفّار چاه هستند، واقعاً دارند دنبال میکنند، به جاهاى خوبى هم رسیدند. خب، [مثلاً] الان پزشکى کشور، از جمله‌ى پیشرفته‌ترین پزشکى‌هاى دنیا است؛ ما از علوم روز دنیا و مرزهاى دانش دنیا در پزشکى، چندان عقب‌ماندگى نداریم؛ خیلى نزدیکیم. در زمینه‌هاى دیگر هم همین‌جور؛ همین دانش هسته‌اى، دانش سلّولهاى بنیادى، و کارهاى بزرگى از این قبیل، فراوان است که ما پیشرفتهاى خیلى خوبى داشته‌ایم. کسانى که اطّلاع ندارند، خوب نیست تردید بکنند؛ خب بروند مطالعه کنند، تماس بگیرند و همین‌طور که عرض کردیم یک گردش علمى بگذارند و به یک جاهایى برسند. مطلب اصلى ما این بود که عرض کردیم. من خواهش میکنم از مسئولان وزارتخانه‌هاى مربوط، و از مسئولان دولتى ذى‌ربط که مرتبط با مسائل علم و دانشگاه و صنعت هستند، مسئله‌ى پیشرفت علمى و ارتباط علم با فنّاورى در کشور را جدّى بگیرند؛ یعنى نسبت به این مسئله واقعاً هیچ کوتاهى صورت نگیرد. این مسئله، مسئله‌ى اساسى ما است؛ یکى از اصلى‌ترین، اساسى‌ترین و فورى‌ترین مسائل ما است. کار تحقیقات به‌جاى خود، [امّا] در پژوهشها و آنچه در این زمینه لازم است انجام بگیرد، به نظر ما هیچ نبایستى کوتاهى صورت بگیرد.
یک مطلب دیگرى که من یادداشت کردم که عرض بکنم [این است‌]: خب، نقشه‌ى جامع علمى بحمدالله تصویب شد؛ آن‌طور که به من گزارش کردند، مورد استقبال هم قرار گرفته است. چندین سند علمى بر اساس نقشه‌ى جامع علمى تهیّه شده، تنظیم شده، ابلاغ شده، و چندین سند علمى دیگر در حال تدوین است؛ و به ما گفته شد که بعضى از مسئولین بخشهاى علمى از مجموعه‌اى که اجراى نقشه‌ى جامع علمى را به‌عهده دارند، درخواست تدوین سند علمى میکنند براى بخشهاى خودشان. خب، این اتّفاق افتاده است؛ این یک اتّفاق مهم و کارسازى در کشور بوده است. آنچه مکمّل این کار میتواند بشود، این است که براى دانشگاه‌هاى گوناگون کشور بر اساس مزیّتها، مسئولیّت و سهم نسبت به مجموعه‌ى نقشه‌ى جامع علمى تعیین بشود؛ دانشگاه‌هاى معتبر کشور، دانشگاه‌هاى مختلف کشور، سهم خودشان را در مجموعه‌ى این سند بزرگ چشم‌انداز علمى کشور بدانند و در آن بخشهاى ویژه‌ى مربوط به خودشان کار کنند؛ یعنى در مجموع یک جدولى به‌وجود بیاید که هر دانشگاهى سهم خودش را در پر کردن این جدول بداند و تشخیص بدهد. میتوان براساس مزیّتها و استعدادها، دانشگاه‌ها را تقسیم کرد و سهم هر دانشگاهى را به‌عهده‌ى آن دانشگاه گذاشت.
مطلب دیگرى که من یادداشت کردم عرض بکنم، این است که خب، در کار علمى و فعّالیّت علمى بحمدالله حرکت شروع شده است؛ یک نکته‌ى اساسى در فعّالیّتهاى علمى این است که فعّالیّت علمى کشور، ناظر به نیازهاى کشور باشد که این به‌طور کامل امروز تأمین‌شده نیست. همان‌طور که دوستان اشاره کردند، مقالات علمىِ نمایه‌شده‌ى کشور ما امروز مشترى دارد، یعنى مشترىِ کار علمى در دنیا فراوان است؛ ولى خب، این کافى نیست. بله، [اینکه‌] شما مقاله‌اى تهیّه کنید و مرجع واقع بشود، و به آن ارجاع داده بشود، مایه‌ى افتخار است، چیز خوبى است، براى کشور هم خیلى خوب است و نشانه‌ى پیشرفت علمى کشور است؛ امّا از این مهم‌تر این است که آنچه شما در زمینه‌ى مسائل علمى کار میکنید، ناظر باشد به نیازهاى کشور. خب، امروز ملاحظه کردید، در مورد مسائل مربوط به صنعت، مربوط به کشاورزى، مربوط به مدیریّت بحران، مربوط به مسائل گوناگون کشور، مطالبى را صاحب‌نظران ابراز کردند، نیازهایى را گفتند، کمبودها و ضعفهایى را که وجود دارد مطرح کردند؛ خب میتواند تحقیق علمى، پژوهش علمى، مقاله‌ى علمى، براى تأمین این نیازها تهیّه بشود و ناظر به رفع این نیازها باشد. این هم مسئله‌ى مهمّى است. اگر چنانچه در این زمینه دانشگاه‌هاى کشور تلاش بکنند، این مهم‌ترین کمکى است که به اداره‌ى کشور کرده‌اند. بحث کمکى که میتوانند دانشگاه‌ها و محیطهاى علمى بکنند، همین است که در زمینه‌هاى گوناگون، تأثیر بگذارند در تصمیم‌گیرى‌هاى مسئولین؛ ناظر باشد کار علمى آنها به نیازهایشان؛ حالا چه با مقالات علمى، چه با پایان‌نامه‌هایى که به دانشجوها میدهند، چه با مناظرات علمى.
یک نکته‌ى دیگرى که مناسب است به شما اساتید عرض بکنیم و اینجا من یادداشت کرده‌ام، این است که استاد جایگاه تأثیرگذارى در ذهن شاگردان خودش دارد؛ خاصیّت استادى این است؛ یعنى تفوّق(۴) علمى شما بر دانشجو و تعلیمى که به او میدهید، یک جایگاه اثرگذارى براى شما در ذهن او و در شخصیّت او به‌وجود مى‌آورد؛ از این جایگاه براى تربیت دانشجویتان استفاده کنید. ما امروز نیازمندیم که جوانان ما خوش‌روحیّه، امیدوار، شجاع، داراى اعتمادبه‌نفس، داراى ایمان، داراى روحیّه‌ى آینده‌نگر، داراى روحیّه‌ى خدمت [باشند]؛ احتیاج داریم دانشجوى ما این‌جور بار بیاید. خب، این را شما میتوانید در محیط علمى، در کلاس درس تأمین کنید. عکس آن هم ممکن است: میشود با تعبیراتى، با متلک گفتن به بنیانها و اصول پذیرفته‌شده‌ى کشور، دانشجو را نسبت به آینده‌ى کشور بى‌اعتماد کرد، بى‌اعتقاد کرد، لااُبالى کرد؛ این هم میشود. آنچه از استاد انتظار میرود فقط تغذیه‌ى علمى دانشجو نیست، بلکه تقویت روحیّه‌ى معنوى او و شخصیّت معنوى او هم از استاد متوقّع است؛ شما میتوانید در این زمینه اثر بگذارید. سعى کنید دانشجو را پایبند به تعلّقات معنوى، تعلّقات خانوادگى، تعلّقات میهنى بار بیاورید؛ دانشجو را معتقد و مؤمن به فرهنگ اسلامى بار بیاورید. بعضى به‌عکس عمل کردند در طول سالهاى متمادى قبل از انقلاب؛ بعد از انقلاب هم البتّه تا امروز رگه‌هایى مشاهده شده در دانشگاه‌ها؛ خب، ما هم اطّلاع داریم، شما هم اطّلاع دارید، کسانى را و جریانى را مى‌شناسیم، مى‌شناختید - حالا اسم کسان و اشخاص مورد نظر نیست - جریانى وجود دارد که مرعوب و مغلوب تسلّط فرهنگ غربى است؛ هرچیزِ غربى براى او مایه‌ى تمجید [است‌] و هرچیزِ میهنى و ملّى و خودى مورد تحقیر و اهانت قرار میگیرد؛ داریم کسانى از این قبیل؛ این درست عکسِ آن‌چیزى است که باید باشد. استاد در محیط دانشگاه، در محیط درس، میتواند دانشجوى خودش را، هم از لحاظ دینى مؤمن بار بیاورد، هم از لحاظ میهنى، انسان علاقه‌مند به آینده‌ى کشورش و آینده‌ى میهنش و سرنوشت ملّتش بار بیاورد؛ میتواند او را امیدوار، باروحیّه، خوش‌بین، معتقد به مبانى نظام کشور بار بیاورد؛ میتواند هم عکس عمل بکند. توقّعى که از استاد است این است: نباید سخن استاد موجب دل‌زدگى و یأس دانشجوى جوان بشود؛ مَنِش استاد هم همین‌جور است.
آنچه من به برادران و خواهران عزیز، اساتید محترم عرض میکنم این است که - قبلاً هم البتّه مکرّر در همین جلسه و جلسات دیگر این را گفتیم - استاد، محیط دانشگاه را کار اصلى خود و دلبستگى اصلى خود بداند؛ نه کار دوّم؛ نه کار فرعى و تبعى. استاد در دانشگاه مکث داشته باشد، توقّف داشته باشد، حضور داشته باشد، نیازهاى علمى دانشجو را برطرف کند، با دانشجو ارتباط برقرار بکند، صِرف رفتن و یک اداى تکلیفى به‌نحو اجمالى انجام دادن و آمدن نباشد؛ این هم نکته‌ى دیگرى است که عرض کردیم. وقت بگذارند اساتید؛ دلسوزانه با دانشجو برخورد کنند؛ این کار، دانشجو را هم به تلاش علمى وادار خواهد کرد، یعنى این موجب میشود که دانشجو رفتار استاد را در زمینه‌ى پیگیرى کار علمى براى خودش الگو قرار بدهد و به‌طور طبیعى تحت تأثیر قرار میگیرد.
یک نکته‌ى دیگر هم در مورد دروس معارف است. استادان دروس معارف، فرصت بسیار ارزشمندى را دارند در دانشگاه؛ این مجموعه‌ى عظیم دانشجویان، جماعت میلیونى دانشجو در ساعات فراوانى در اختیار استاد معارفند؛ این خیلى فرصت باارزشى است. بهترین جوانها در اختیار شما هستند؛ اگر استاد معارف با هوشمندى، با تکیه‌ى به معلومات عمیق و به‌روزشده‌ى در مسائل گوناگون فکرى و اسلامى، با دانشجو مواجه بشود، ما بیشترین سود را از حضور اساتید معارف در دانشگاه خواهیم برد. و به‌نظر ما بسیار بجا و مناسب است که نهاد نمایندگى(۵) به این مسائل توجّه کنند و دقّت کنند، برنامه‌ریزى کنند که بتوان از حضور این استادان محترم در دانشگاه براى تقویت ایمان دانشجو و تقویت عمل و ساختن شخصیّت دینى و معنوى دانشجویان بهره‌بردارى بشود.
مسئله‌ى دیگر هم مسئله‌ى علوم انسانى است، که از مدّتى پیش این مطلب را مطرح کردیم؛ دلایل این کار هم مکرّراً گفته شده. حقیقتاً ما نیازمند آن هستیم که یک تحوّل بنیادین در علوم انسانى در کشور به‌وجود بیاید. این به معناى این نیست که ما از کار فکرى و علمى و تحقیقىِ دیگران خودمان را بى‌نیاز بدانیم - نه، برخى از علوم انسانى ساخته‌وپرداخته‌ى غربى‌ها است؛ در این زمینه کار کردند، فکر کردند، مطالعه کردند، از آن مطالعات باید استفاده کرد - حرف این است که مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیر توحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست. علوم انسانى آن‌وقتى صحیح و مفید و تربیت‌کننده‌ى صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که براساس تفکّر الهى و جهان‌بینى الهى باشد؛ این امروز در دانشهاى علوم انسانى در وضع کنونى وجود ندارد؛ روى این بایستى کار کرد، فکر کرد. البتّه این کار، کار شتاب‌آلودى نیست - کار بلندمدّتى است، کار مهمّى است - منتها دوستانى هم که مشغول این کار هستند، لازم است سرعت متناسب را به این کار بدهند، یعنى ضمن اینکه نباید در این کار شتاب‌زدگى کرد، عقب‌ماندگى هم در این کار مطلوب نیست و مورد قبول نیست؛ بایستى کار بشود. البتّه من شنیدم و اطّلاع دارم که علاوه بر آنچه در شوراى عالى انقلاب فرهنگى در این زمینه انجام میگیرد، اساتید متعدّد دانشگاه هم در این زمینه کارهاى مهم و خودجوش دارند انجام میدهند، که این کارها خوب است در یک صراط قرار بگیرد؛ یعنى این دو مجموعه‌ى کارى با یکدیگر هم‌افزایى کند، تا ان‌شاءالله نتایجى عاید کشور و عاید دانشگاه کشور در این زمینه بشود.
آخرین مطلب هم - که ظاهراً وقت تمام شده - این است که من خواهش میکنم از مدیران دانشگاه‌ها و مسئولان گوناگون مدیریّتى که دانشگاه را مرکز جوَلان سیاسى و تلاشها و فعّالیّتهاى جناحهاى سیاسى قرار ندهید. سمّ مهلک حرکت علمى این است که دانشگاه‌ها تبدیل بشوند به باشگاه‌هاى سیاسى؛ کارى که در یک دوره‌اى انجام گرفت. این به‌معناى نفى حرکت سیاسى در بین دانشجویان دانشگاه‌ها نیست؛ بنده همیشه مدافع و منادى کار سیاسى دانشجوها و دانشگاهیان بوده‌ام و هستم - الان هم معتقدم - منتها نگاه سیاسى، مَشرب سیاسى، فهم سیاسى و فعّالیّت سیاسى داشتن، یک حرف است و دانشگاه را و کلاس درس را و محیط علمى را جولانگاه کار سیاسى قرار دادن، یک حرف دیگرى است؛ اینها با همدیگر تفاوت دارد. آرامش دانشگاه کمک‌کننده‌ى به این است که دانشگاه بتواند در زمینه‌ى مسائل علم - که این‌همه اهمّیّت دارد - کار خودش را انجام بدهد، وظیفه‌ى خودش را انجام بدهد، و اگر خداى نکرده عکس این بشود، اوّلین ضربه‌اى که خواهیم خورد، این است که حرکت علمى در دانشگاه و به تبع آن در کشور متوقّف خواهد شد، یا کند خواهد شد؛ و عرض کردیم توقّف، به‌معناى عقب‌گرد است.
پروردگارا! به محمّد و آل‌محمّد تو را سوگند میدهیم در این ساعات حسّاس و در این ایّام مبارک، برکات خودت را بر دانشگاه کشور و دانشگاهیان و دانشجویان ما نازل بفرما. پروردگارا! ما را در راهى که به هدایت عمومى ملّت ایران بینجامد و به سرافرازى دنیاى اسلام بینجامد، هدایت بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل‌محمّد، به ما بصیرت مواجهه‌ى با چالشهاى گوناگون در دورانهاى گوناگون عنایت کن؛ به ما اخلاص لازم در حرکتى که انجام میدهیم عنایت کن. پروردگارا! شهداى عزیز ما، بخصوص شهیدان دانشگاه، و بخصوص شهیدان اخیر اتمىِ کشور را - که شهیدان علمند، شهیدان مجاهدت عمومى ملّت ایرانند - مشمول رحمت و مغفرت و تفضّل خود قرار بده. پروردگارا! ما را در راه این شهیدان ثابت‌قدم بدار.
و السّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

۱) فهمیدن‌
۲) عدّةالداعى، ص ۳۱۴
۳) از جمله، پیام به مناسبت آغاز سال جدید (۱۳۹۲/۱۲/۲۹)
۴) برترى‌
۵) نهاد نمایندگى مقام معظّم رهبرى در دانشگاه‌ها

 




برچسب ها :

بیانات در محفل انس با قرآن

08/4/1393


در اولین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵
در حسینیه امام خمینی رحمه‌الله

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

الحمدلله ربّ العالمین والصّلاة على رسوله و آله المیامین‌
خداوند متعال را شکرگزاریم که عمر داد و توفیق داد تا بتوانیم امسال هم ماه مبارک رمضان را با این محفل نورانى آغاز کنیم. خوشامد عرض میکنم به همه‌ى شما قرّاء محترم، حافظان محترم، قرآنیان عزیز، بخصوص برادرانى که برنامه اجرا کردند و مجرى محترم؛ ان‌شاءالله که همه‌ى شماها جزو اصحاب قرآن در دنیا و آخرت محشور باشید.
 کارى که قرآنى‌ها امروز در کشور ما میکنند، به‌نظر من یک کار راهبردى و مهم است. درست است که انس با قرآن براى خود تلاوت‌کننده‌ى قرآن و مأنوس با قرآن مایه‌ى ارتفاع درجات و تعمیق معارف است - این به جاى خود محفوظ؛ یعنى فیضى که خود شما خواننده‌ى قرآن و تالى قرآن میبرید، این در جاى خود دستاورد مهمّى است - امّا در وراى این یک دستاورد دیگرى وجود دارد که دایره‌ى آن وسیع‌تر است، و آن عبارت است از نزدیک کردن جامعه‌ى اسلامى به فهم قرآن و به اُنس با قرآن، و نزدیک شدن به قرآن؛ این خیلى مهم است. امروز جامعه‌ى قرآنى ما، قاریان و حافظان و ترتیل‌کنندگان و بقیّه‌ى کسانى که در این راه تلاش میکنند، در واقع این حرکت راهبردى را دارند انجام میدهند و این بسیار مهم است؛ این‌را باید قدر دانست.
حقیقت این است که بحمدالله در این چند سال، جامعه‌ى قرآنى پیشرفت بسیار زیادى کرده است. ما این جلسه‌ى سالى یک‌بار را سالهاى متمادى است که داریم، و من پیشرفت محسوس اُنس با قرآن، تلاوت قرآن را در بین مردممان، جوانانمان و علاقه‌مندان و گسترش روزافزون این معنا را میبینم؛ بحمدالله این جاى شکرگزارى دارد؛ ولى فاصله‌ى ما با آنچه مطلوب است، فاصله‌ى زیادى است. نه به معناى اینکه سطح قارى ما شخصاً یا نوعاً و مجموعاً از سطح مطلوب پایین‌تر یا خیلى پایین‌تر است؛ نه، این منظور نیست - بحمدالله قرّاى خوبى داریم که از لحاظ تلاوت، از لحاظ ترتیل، از لحاظ اصوات و الحان، از لحاظ توجّه به معنا و کیفیّت تلاوت به‌صورت زنده‌کننده‌ى معناى قرآن براى مستمع، در سطوح بالا هستند؛ از این جهات بحمدالله پیشرفتها خیلى خوب است - لکن در سطح عمومى جامعه نه، ما در حدّ مطلوب نیستیم و فاصله‌مان زیاد است. باید در کشور ما و در میان جامعه‌ى ما ترتیبى اتّخاذ بشود که همه‌ى آحاد مردم به‌نحوى با قرآن انس داشته باشند و مفاهیم قرآنى براى اینها مفهوم باشد و معانى قرآن را درک کنند، به قرآن مراجعه کنند؛ ولو به طور اجمال از مفاهیم قرآنى سر دربیاورند. باید به اینجا برسیم. در کشورهایى که زبانشان عربى است، این مرحله را آسان‌تر طى میکنند؛ در کشور ما که زبان ما عربى نیست، به این مرحله دشوارتر میرسیم، ولى خوشبختانه - بارها عرض کرده‌ایم - کلمات قرآنى، کلمات آشنایى براى ما است؛ فهمیدن معانى آنها براى مردم ما دشوار نیست و قدرى انس و ممارست میتواند این چیزى را که مطلوب ما است، ان‌شاءالله در جامعه به‌وجود بیاورد.
و شما برادران عزیز توجّه داشته باشید که نظام اسلامى و جامعه‌ى اسلامى با انس روزافزون با قرآن استحکام درونى پیدا میکند؛ و استحکام درونى آن چیزى است که جوامع را در راه‌هاى مطلوب خودشان و به‌سوى مطلوبهاى خودشان قادر میسازد و قدرت برخورد با چالشها به جوامع میدهد. باید در درون مستحکم بود؛ این استحکام درونى به برکت انس با قرآن حاصل میشود. انس با قرآن ایمان را تقویت میکند، توکّل به خدا را زیاد میکند، اعتماد به وعده‌ى الهى را زیاد میکند، ترس و خوف از مشکلات مادّى را در انسان کم میکند، انسانها را تقویّت روحى میکند، اعتماد به نفس میدهد، راه‌هاى تقرّب به خدا را براى انسان روشن میکند. فواید و منافع انس با قرآن در این بخش اینها است.
قرآن کتاب معرفت است، کتاب نور است. وَ مَا جَالَسَ هَذَا القُرآنَ اَحَدٌ اِلّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَة اَو نُقصَانٍ زِیَادَةٍ فى هُدًى اَو نقصانٍ فى عمًى؛(۱) این کلام منسوب به امیرالمؤمنین است؛ فرمود: هرکسى که با قرآن نشست، از این نشست که برخاست، یا هدایتى در او افزون شده است یا بى‌معرفتى و کورى‌اى از او کم شده است. یک افزایشى و یک نقصانى در او به‌وجود مى‌آید، افزایش در هدایت و نقصان در کورى، نقصان در گمراهى، یعنى گمراهى انسان کم میشود. هدایت انسان، آگاهى انسان افزایش پیدا میکند؛ نشست و برخاست با قرآن این‌جورى است؛ این البتّه با توجّه و تدبّر در قرآن حاصل میشود. قرآن را باید با توجّه خواند؛ توجّه داشته باشیم که صِرف تشکیل این اصوات مطلوب نیست؛ با توجّه به معانى، با توجّه به مرادات(۲) قرآنى باید قرآن را خواند؛ اگر این شد، آن وقت جامعه‌ى اسلامى راه خودش را پیدا میکند. اَللهُ وَلىُّ الَّذینَ ءامَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور؛(۳) از ظلمات خرافات، از ظلمات گمراهى‌ها، از ظلمت ترس، از ظلمت توهّمات، انسان خارج میشود «اِلَى النُّور»؛ نور هدایت، نور معرفت، نور تقرّب به پروردگار، نور انس با پروردگار. اینها خصوصیّاتى [است‌] که با نشستن با قرآن و انس با قرآن براى انسان به‌وجود مى‌آید و ما به این احتیاج داریم؛ امّت اسلامى امروز به این احتیاج دارد. جامعه‌ى اسلامى امروز با چالشهاى جدّى روبه‌رو است؛ مکرّر عرض کردیم توجّه به چالشها به معناى این نیست که ما احساس کنیم که دشمن قوى است و بر ما غلبه پیدا خواهد کرد؛ این‌جور نیست. جامعه‌ى اسلامى با چالشها مواجه است و مواجهه‌ى با چالشها یک فرصتى است براى اینکه اسلام بتواند از مراحل سیر تاریخىِ حرکت به‌سوى اعتلاى مورد نظر، ان‌شاءالله یک پلّه‌ى دیگر، یک حرکت دیگر، یک مرحله‌ى دیگر پیش برود؛ امروز این‌جورى است. ما در دوره‌هاى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى و قبل از بیدارى اسلامى، دنیاى اسلام را در حال غفلت میدیدیم؛ امروز دنیاى اسلام در حال آگاهى است. حوادثى هم که در دنیاى اسلام رخ میدهد، به کمک آگاهى امّت اسلامى مى‌آید؛ ما را آگاه‌تر میکند، روشن‌تر میکند، وظایف ما را براى ما مشخّص‌تر میکند. دشمنان اسلام از این بصیرت مؤمنین و امّت اسلامى بیمناکند؛ ما این بصیرت را باید روزبه‌روز تقویت بکنیم؛ اوّلین مرحله همین است که این چالشها را بشناسیم.
آنچه دیده میشود در دنیاى اسلام این است که به نام اسلام، دشمنان اسلام در پوشش اسلام با اسلام مقابله میکنند؛ همان تعبیرى که امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالى علیه) فرمود: اسلام آمریکایى، در مقابل اسلام ناب محمّدى.(۴)  اسلام آمریکایى، اسلامى است که با طاغوت میسازد، با صهیونیسم میسازد، در خدمت هدفهاى آمریکا قرار میگیرد، ظاهر آن هم اسلام است، اسم آن هم اسلام است، شاید بعضى از مراسم اسلامى را هم انجام میدهند؛ اگرچه آن‌طورى که انسان میشنود - حالا ما اطّلاع خیلى دقیقى نداریم - این کسانى که به نام اسلام، با شکل تعصّب‌آمیزى در برخى از کشورها - اخیراً در عراق و قبلاً در برخى از جاهاى دیگر - ظهور و بُروز پیدا کردند، خیلى هم پابند به احکام و شرایع دینى و وظایف دینىِ شخصى هم نیستند؛ امّا آنچه مسلّم است، در جهت کلّى قطعاً ۱۸۰ درجه در جهت مخالف اسلام حرکت میکنند. اسلام همراهى با دشمنان دین را، ولایت دشمنان دین را، ولایت مستکبرین را جزو چیزهایى دانسته است که مؤمن باید از آن بر کنار باشد؛ اَلَّذینَ ءامَنُوا یُقاتِلُونَ فى سَبیلِ‌الله وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فى سَبیلِ الطّاغُوت؛(۵) اگر شما با نام اسلام، در راه طاغوت حرکت میکنید، کشف بکنید  که این اسلام، اسلام درست و حسابى‌اى نیست، اسلام واقعى نیست، یک‌جاى کار عیب دارد؛ امروز این‌جور است. البتّه انسان دستهاى دشمن را میتواند ببیند؛ باید باور کرد که دست خبیث سرویس‌هاى امنیّتى و جاسوسى رژیمهاى دشمن اسلام در ایجاد این‌جور قضایا و این‌جور بلواها براى مسلمانها - حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم - نقش حتمى دارند؛ آنها هستند که دارند صحنه‌گردانى میکنند، کمااینکه انسان مشاهده میکند؛ نشانه‌ها و دلایل آنها هم آشکار است. اگر امّت اسلامى با معارف قرآن انس داشته باشد، بیشتر آشنا باشد، این‌جور حوادث کمتر پیش مى‌آید. ارتباط و اتّصال دلها به خدا مانع میشود از اینکه دلها به راه خدا خیانت کنند؛ که امیدواریم این پیش بیاید.
شما جوانهاى قرآنى و کسانى که در راه قرآن عمر خود را، سالهاى خود را، جوانى خود را، نیروى خود را مصرف میکنید، از خداى متعال شاکر باشید؛ این توفیق بزرگى است که خداى متعال جوانان را، نوجوانان را توفیق بدهد که اینها انس پیدا کنند با قرآن؛ راه قرآن را انتخاب بکنند. چنین چیزى در دورانهاى گذشته نبود؛ قرآن در بین جوانان رواج نداشت، ترویج نمیشد؛ امروز بحمدالله در بین جوانها ترویج میشود؛ و شما جزو عوامل و تأثیرگذاران این ترویج هستید؛ این را قدر بدانید.
و سعى کنند برادرانى که در زمینه‌ى قرآن فعّالیّت میکنند، در عمل هم «کونوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم»(۶) [باشند]؛ نشان بدهند که از لحاظ پایبندى به مقرّرات دینى، به ضوابط دینى جزو افراد برجسته هستند؛ این را نشان بدهند تا تأثیر قرآن در عمل آنها خودش را نشان بدهد: در ممشاى عمومى، در سلوک، در بواطن، در ظواهر؛ ظواهر، ظواهر اسلامى؛ کیفیّت برخورد، کیفیّت اسلامى؛ اینها را مراعات بکنند. اَلّذینَ اِذا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَت قُلوبُهُم وَ اِذا تُلِیَت عَلَیهِم ءایتُهُ زادَتهُم ایماناً؛(۷) یک نشانى از این خصوصیّات را برادرانى که با قرآن بیشتر مأنوس هستند، نشان بدهند. آنچه شما انجام میدهید - که امروز بحمدالله نشانه‌ى قرآنى، یک نشانه‌ى پرافتخارى است - براى جوانها و براى نوجوانها و براى مستمعین شما میتواند یک الگویى باشد؛ از شما یاد بگیرند. سعى کنید چیزهایى را از شما یاد بگیرند که موجب نزدیکى آنها به خدا باشد.
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم ما را با قرآن زنده بدار؛  ما را با قرآن همنشین بفرما؛ ما را در راه قرآن زنده بدار؛ ما را در راه قرآن بمیران؛ ما را با قرآن محشور بفرما؛ قرآن را از ما راضى و خشنود بگردان. پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد از این مجلس، از این برنامه‌ها و از این اجراى تلاوتها، به روح مطهّر امام بزرگوار و ارواح مطهّره‌ى شهیدان، هدیه‌ى گرانبهاى امروز را عنایت بفرما. پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد ما را در راه اسلام، در راه قرآن، در راه شهیدان  و مجاهدان راه حق ثابت‌قدم بدار.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته‌

۱) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى ۱۷۶
۲) خواستها
۳) سوره‌ى بقره، بخشى از آیه‌ى ۲۵۷
۴) از جمله، صحیفه‌ى امام، ج ۲۱، ص ۱۲۰
۵) سوره‌ى نساء، بخشى از آیه‌ى ۷۶
۶) بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۳۰۹
۷) سوره‌ى انفال، بخشى از آیه‌ى ۲

 




برچسب ها :

بیانات در دیدار پژوهشگران و کارکنان‌ مؤسسه «دارالحدیث» و پژوهشگاه «قرآن و حدیث»

21/3/1393


 بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
ایّام سالگرد ولادت مبارک پرفیض حضرت بقیّةالله (ارواحنافداه) و تبرّک ایّام ماه مبارک شعبان به این ولادت بزرگ و مبارک را تبریک عرض میکنیم. ان‌شاءالله خداوند متعال، شما را، ما را جزو پیروان این بزرگوار قرار بدهد، جزو شیعیان این بزرگوار به‌حساب بیاورد. و تشکّر میکنیم از جناب آقاى رى‌شهرى و همکاران عزیز و محترمشان به‌خاطر این هدیه‌ى ارزشمندى که به‌مناسبت این عید به جامعه‌ى اسلامى و جامعه‌ى علمى تحویل دادند؛ یعنى همین دانشنامه‌ى مهدویّت، (۲) با این خصوصیّاتى که ذکر کردند، که خصوصیّات مهمّى است. به نظرم دیروز یا پریروز کتاب را آوردند و من فرصت کردم توّرق مختصرى بکنم؛ به نظرم کتاب برجسته و جالبى آمد. حالا ان‌شاءالله وقت میگذاریم و کتاب را اوّل تا آخر، ان‌شاءالله مطالعه خواهم کرد. ولى کار، کار بسیار مهمّى است؛ کار بزرگى است. عمده این است که ذهن متوجّه یک نیاز و یک خلأ بشود و همّت براى پر کردن این خلأ و برآوردن این نیاز برانگیخته شود. این کارها شده - طبعاً هیچ کارى هم از ما انسانها بدون نقص و قصور نیست - مهم این نیست که آیا این کتاب کامل است، یا جامع است، یا نقصى دارد یا ندارد؛ مهم این است که این کتاب هست؛ نیاز به آن احساس شد و همّت براى تولید آن برانگیخته شد و بحمدالله متولّد شد و به عرصه‌ى وجود آمد. من صمیمانه از ایشان و همکاران محترمشان تشکّر میکنم.
یک جمله در باب این ایّام مبارک و وجود عظیم و عزیز حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) عرض بکنیم؛ یک جمله هم در باب مجمع شما و پژوهشگاه شما و دارالحدیث بعداً عرض میکنم.
در مورد مسئله‌ى امام زمان (سلام الله علیه) شماها خوب کار کردید و تلاش کردید و احاطه‌ى به همه‌ى جوانب قضیّه دارید؛ آنچه مهم است این است که اعتقاد به امام زمان یک بخشى از جهان‌بینىِ ادیان است؛ یعنى ادیان الهى همچنان‌که در جهان‌بینىِ عمومى خودشان نسبت به عالَم، آدم، منشأ آفرینش و منتهاى سِیر حیات بشر - یعنى درباره‌ى مبدأ و معاد - نظر میدهند، یکى از بخشهاى این جهان‌بینى - این مجموعه‌ى عظیمى که زیربناى همه‌ى افکار و تأمّلات و احکام و قوانین و مقرّرات ادیان است - عبارت است از مسئله‌ى نهایت سِیر کاروان بشر در این دنیا. مسئله‌ى آن دنیا و آن نشئه، مسئله‌ى دیگرى است؛ مسئله‌ى آخرت است. یک مسئله این است که بشریّت دارد به کجا میرود. اگر ما جامعه‌ى بشرى را در طول تاریخ به کاروانى تشبیه کنیم که دارد یک مسیرى را میرود، [این] سؤال مطرح است که این کاروان به کجا میرود؟ مقصد این کاروان کجا است؟ منتهاالیه این سِیر کجا است؟ این یک سؤال جدّى است؛ این باید در هر جهان‌بینى‌اى پاسخ داده بشود. ادیان به این پاسخ داده‌اند. پاسخهاى نحله‌هاى فکرى غیر دینى در این زمینه یکسان نیست، لکن پاسخ ادیان به این سؤال، تقریباً یکسان است؛ پاسخ مشخّصى است. تا آنجایى که ادیان الهى و ادیانى را که رونویسى از ادیان الهى‌اند، مى‌شناسیم - ولو خودشان هم الهى نباشند، امّا پیدا است اصول و قواعد کار را از ادیان الهى گرفته‌اند - همه معتقدند که این کاروان در پایان، در آخر راه، به یک منزلگاه مطلوب و دلگشا و دلنشین خواهد رسید. خصوصیّت عمده‌ى این مقصد هم «عدالت» است؛ عدالت، خواسته‌ى عمومى بشریّت از اوّل تا امروز و تا آخر است. اینهایى که سعى میکنند در مبانى و تفکّرات اصولى، معتقد به تنوّع و تغییر و تحوّل و مانند اینها بشوند، این‌را نمیتوانند انکار کنند که خواسته‌ى بشریّت از روز اوّل تا امروز چند خواسته است، که از جمله‌ى اساسى‌ترین آنها عدالت است؛ بشر دنبال عدالت [است]؛ هیچ‌وقت از این خواسته منصرف نشده است و در نهایت، این خواسته برآورده میشود، که در آثار ما [آمده] : «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» (۳) - در اغلب متون «کَما مُلِئَت» [است]، در بعضى هم «بَعدَ ما مُلِئَت» - این پاسخ همه‌ى ادیان است. در واقع هر فردى از آحاد بشر میداند که این سِیر عمومى بشر به کجا منتهى خواهد شد. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این‌جور باید بگوییم که یک مسافرى یا یک کاروانى از پیچ‌وخم‌هاى دشوار، از معبرهاى سخت، از کوهستانها، از وادى‌ها، از درّه‌ها، از لجن‌زارها، از خارزارها، همین‌طور دارد عبور میکند، راه را میپیماید، براى اینکه خودش را به یک نقطه‌اى برساند؛ این نقطه کجا است؟ این نقطه عبارت است از یک اتوبان، یک جادّه‌ى مهم، یک جادّه‌ى باز، یک راه هموار. همه‌ى آنچه در تاریخ بشر تا امروز مشاهده میکنیم، حرکت در همان کوره‌راه‌ها و در همان فرازونشیب‌ها و در همان خارستانها و لجن‌زارها و مانند اینها بوده است؛ بشریّت دارد همین‌طور این راه را طى میکند تا به اتوبان برسد؛ این اتوبان، دورانِ مهدویّت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه) است.
 این‌جور نیست که وقتى به آنجا رسیدیم، یک حرکت دفعى انجام بگیرد و بعد هم تمام بشود؛ نه، آنجا یک مسیر است. در واقع باید گفت زندگى اصلى بشر و حیات مطلوب بشر از آنجا آغاز میشود و بشریّت تازه مى‌افتد در راهى که این راه یک صراط مستقیم است و او را به مقصد آفرینش میرساند؛ «بشریّت» را میرساند، نه آحادى از بشریّت را، نه افراد را، مجموعه‌ها را میرساند. البتّه این به معناى این نیست که در آن‌وقت طبیعت بشر تغییر پیدا میکند؛ نه، طبیعت بشر، طبیعت ستیزه‌ى درونى و درگیرى درونى میان خیر و شر است. عقل انسان هست، طبع انسان هم هست؛ غرایز انسان احکامى دارند، کششهایى دارند، تمایلات طبیعى انسان کار خودشان را میکنند، عقل هم کار خود را میکند؛ این تنازع در آن دوران هم وجود خواهد داشت. این‌جور نیست که در آن دوران، بشریّت یکپارچه تبدیل بشود به فرشته؛ نه، آنجا هم طبعاً این درگیرى هست، طبعاً خوب و بد هم در آن وقت وجود دارد؛ منتها راه و جادّه، جادّه‌اى است که مساعدِ خوب شدن و خوب حرکت کردن و درست راه را پیمودن و به سمت مقصود واقعى راه رفتن است؛ این خصوصیّت آن راه است که همان معناى حقیقى و واقعى «عدل» است. و این قطعى است. و توفیقاتى که بشر در اثناى راه پیدا کرده است، مؤیّد این معنا براى ذهن انسان شکّاک است که آنچه وعده داده شده، تحقّق پیدا خواهد کرد. این آیاتى که تلاوت کردند، به‌نظر من آیات جالب و مهمّى است. یک نکته‌اى در این آیات - آنجا که حضرت موسى را در آغاز ولادت، مادرش در آب مى‌اندازد - وجود دارد؛ وَ اَوحَینآ اِلى‌ اُمِ‌ موسى‌ اَن اَرضِعیهِ فَاِذا خِفتِ عَلَیهِ فَاَلقیهِ فِى الیَمِّ ... اِنّا رآدّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین؛ (۴) [اینجا] دو وعده است: یک وعده وعده‌ى برگرداندن موسى به مادرش است؛ یک وعده وعده‌ى «جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین» است؛ یعنى آن وعده‌ى عمومى‌اى که به بنى‌اسرائیل داده شده بود که بنى‌اسرائیل منتظر بودند که منجى بیاید؛ و این منجى از طرف خدا است و خواهد آمد و بنى‌اسرائیل را از دست فرعون نجات خواهد داد. خداى متعال در وحى به مادر موسى این وعده‌ى دوّم را هم داد - جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین - یعنى این را ما از طرف خودمان میفرستیم، و او را همان مُرسَلى قرار میدهیم که بنا است آن وعده‌ى بزرگ را و آن آرزوى بزرگ را انجام بدهد؛ این دو وعده را خداى متعال داد. یک وعده، وعده‌ى نقد و نزدیک بود و آن، «اِنّا رآدّوهُ اِلَیک» بود. در آیات بعدى - که حالا آن آیات را آقاى سبزعلى متأسّفانه نخواند - میفرماید: فَرَدَدنهُ اِلى‌ اُمِّهِ کَى تَقَرَّ عَینُها وَ لا تَحزَنَ وَ لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ الله حَقّ؛ (۵) اینکه ما بچّه را به مادر برگرداندیم، خب بله، «تَقَرَّ عَینُها» دارد، «وَ لا تَحزَن» دارد - دلش خوش شد، دلش آرام گرفت، چشمش روشن شد - امّا اثر دیگرِ این برگرداندن، این بود که «وَ لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ الله حَقّ»؛ بداند که این وعده‌اى که ما دادیم - و گفتیم منجى را میفرستیم و کسى را خواهیم فرستاد که بنا است جامعه‌ى بنى‌اسرائیل را در مصر از استضعاف خارج کند - وعده‌ى درستى است؛ دلش مطمئن بشود، و خاطرجمع بشود. یعنى یک وعده‌ى کوچک از سوى پروردگار تحقّق مى‌یابد، براى اینکه هر انسان اهل تدبّرى از تحقّق این وعده‌ى کوچک، اطمینان پیدا کند که آن وعده‌ى بزرگ تحقّق پیدا خواهد کرد. آنچه از موفّقیّتها در طول تاریخ براى بشریّت از طریق دین حاصل شده، همان وعده‌هاى کوچک است؛ از جمله جمهورى اسلامى. جمهورى اسلامى هم یکى از همین وعده‌ها است؛ خداى متعال وعده داده بود که اگر مبارزه کنید، اگر صبر کنید، اگر به خداى متعال توکّل کنید، در جایى که گمان آن را نمیبرید و امید آن را ندارید، به شما قدرت خواهیم داد؛ همین اتّفاق افتاد: ملّت ایران مبارزه کرد، صبر کرد، ایستاد، فداکارى کرد، از دادنِ جان دریغ نکرد و اتّفاقى افتاد که هیچ‌کس تصوّر آن را نمیکرد! چه کسى خیال میکرد در این منطقه‌ى بسیار حسّاس، در این کشور بسیار مهم، در مقابله‌ى با آن رژیمِ بشدّت حمایت‌شونده‌ى از سوى قدرتهاى بین‌المللى، یک حکومتى به‌وجود بیاید و یک انقلابى به پیروزى برسد، آن هم براساس دین، براساس فقه، براساس شریعت؟ چه کسى چنین تصوّرى میکرد؟ هیچ‌کس. اگر کسى بگوید من میدانستم این‌جورى میشود، مگر از طُرق غیبى فهمیده باشد؛ محاسبات، مطلقاً این را نشان نمیداد، امّا این اتّفاق افتاد. بدانیم آن وعده‌ى اصلى، آن کار بزرگ هم اتّفاق خواهد افتاد. این یک نمونه‌اى از آن چیزى بود که اتّفاق خواهد افتاد.
 باید منتظر بود. این نگاه ادیان به پایانِ راهِ کاروان بشرى، نگاه بسیار امیدبخشى است؛ حقیقتاً روحیّه‌ى انتظار و روحیّه‌ى ارتباط با ولىّ‌عصر (ارواحنا فداه) و منتظر ظهور بودن و منتظر آن روز بودن، یکى از بزرگ‌ترین دریچه‌هاى فرج براى جامعه‌ى اسلامى است. منتظر فرج هستیم؛ خود این انتظار، فرج است؛ خود این انتظار، دریچه‌ى فرج است، امیدبخش است، نیروبخش است؛ از احساس بیهودگى، از احساس ضایع شدن، از نومیدى، از گیج و گمى نسبت به آینده جلوگیرى میکند؛ امید میدهد، خط میدهد. مسئله‌ى امام زمان (سلام الله علیه) این است و امیدواریم که خداى متعال ما را به معناى واقعى کلمه از منتظران قرار بدهد و چشم ما را به تحقّق این وعده‌ى الهى روشن کند.
 در مورد مجموعه‌ى کارهایى که شما برادران و خواهران عزیز تحت مدیریّت جناب آقاى رى‌شهرى در این سالها انجام دادید، من حقیقتاً بایستى تشکّر بکنم. کارهاى بسیار خوبى انجام گرفته، کارهاى نویى انجام گرفته. مهم این است که ذهنها فعّال بشود براى شناختن نقاط خلأ؛ و خود این، هنر بزرگى است؛ مسئله‌یابى، هنر مهمّى است: انسان نگاه کند، موارد خلأ را پیدا کند. این مجموعه‌ى شما خوشبختانه آزمون خوبى را در این زمینه گذرانده است؛ موارد خلأ را پیداکرده و بر  این همّت گماشته است که اینها را پر بکند.
 مسئله‌ى قرآن و حدیث بسیار مسئله‌ى مهمّى است. در همین موضوع مهدویّت و قضایاى مربوط به امام زمان - مسئله‌ى انتظار، مسئله‌ى طول عمر، مسئله‌ى دوران حکومت، مسئله‌ى وظایفى که منتظرین دارند، و مسائل گوناگونى که وجود دارد - بهترین مرجع عبارت است از حدیث و آنچه از خود ائمّه (علیهم‌السّلام) نقل شده، که جاى تردیدى را باقى نمیگذارد و این مهم‌ترین مطلب است. همین‌طور که آقاى رى‌شهرى اشاره کردند، بنده هم به این معنا معتقدم که شواهد عقلى و اعتبارى به‌عنوان مؤیّد میتوانند به کار بروند، [امّا] آنچه تعیین‌کننده و قاطع است، منابع روایى و حدیثى و قرآنى است که به اینها بایستى تکیه کرد، از اینها باید استفاده کرد. البتّه باید تنقیح(۶) بشود؛ به حرفهاى سست نباید اعتماد کرد. حرف قرص کم نداریم؛ حرفهاى قوى، محکم و بنیادهاى فکرى مستحکم بحمدالله در این زمینه خیلى زیاد است و میتوان به اینها تکیه کرد و از اینها استفاده کرد.
از خداوند متعال مسئلت میکنیم که شما را موفّق بدارد. و مجدّداً تشکّر میکنیم از اینکه این هدیه‌ى باارزش را در ایّام این عید مبارک به جامعه‌ى اسلامى تحویل دادید و جامعه‌ى فکرى و معرفتى کشور ان‌شاءالله بهره‌ى کامل را از این عیدى‌اى که شما دادید خواهد برد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

 ۱) پیش از دیدار، معظم‌له از نمایشگاه تولیدات علمى و پژوهشى مؤسسه‌ى دارالحدیث بازدید کردند. آیت‌الله محمّد محمّدى‌رى‌شهرى (رئیس مؤسّسه) در جلسه حضور داشتند.
۲) در جریان بازدید از نمایشگاه تولیدات علمى و پژوهشى مؤسّسه‌ى دارالحدیث، و در آستانه‌ى ولادت حضرت ولىّ‌عصر، از «دانشنامه‌ى امام مهدى (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف)» رونمایى شد.
۳) کتاب سلیم‌بن‌قیس‌هلالى، ج ۲، ص ۵۶۷
۴) سوره‌ى قصص، بخشى از آیه‌ى ۷
۵) همان، بخشى از آیه‌ى ۱۳
۶) تصحیح




برچسب ها :

بیانات در مراسم بیست و پنجمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی

14/3/1393

 


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فى الارضین. رَبَّنا اغفِر لَنا وَ لِاِخوانِنَا الَّذینَ سَبَقونا بِالایمانِ وَ لا تَجعَل فى قُلوبِنا غِلًّا لِلَّذینَ ءامنوا رَبَّنآ اِنَّکَ رَءووفٌ رَحیم، (۱) رَبَّنآ اِنَّکَ ءاتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلاءَهُ زینَةً وَ اَموَلًا... رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سَبیلِکَ رَبَّنا اطمِس عَلى‌ اَموَلِهِم وَ اشدُد عَلى‌ قُلوبِهِم فَلا یُؤمِنوا حَتّى‌ یَرَوُا العَذابَ الاَلیمَ. (۲)
قال الله الحکیم فى کتابه: اَ لَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِى السَّمآءِ. تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رِبِّها. (۳)
عرایض خودم را در این روز به‌یادماندنى و مهم، براى شما برادران و خواهران عزیز در سه بخش عرض میکنم: در بخش اول، یک واقعیت مهمى درباره‌ى جمهورى اسلامى وجود دارد که توجه به آن واقعیت براى ما، امروز حائز اهمیت است. در بخش دوم، یک اشاره و شرح توصیفىِ کوتاهى از مکتب ماندگار امام بزرگوارمان عرض میکنم؛ اگرچه درباره‌ى مکتب امام راحل سخن بسیار گفته‌اند و گفته‌ایم و شنیده‌ایم، ولى این توصیف کوتاه در این مقطع براى ما لازم است؛ تصویر کوتاهى از مجموعه‌ى آنچه امام بزرگوار به‌عنوان یک پدیده‌ى بى‌نظیر در دنیاى معاصر به‌وجود آورد. بخش سوم، اشاره به دو چالش مهمى است که بر سر راه ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى قرار دارد؛ توجه به این دو چالش، براى درست حرکت کردن ما و درست راه پیمودن ما مهم است.
در بخش اول، آن واقعیتى که به آن اشاره کردم این است که ۲۵ سال از رحلت امام عظیم‌الشأن میگذرد، ولى شور و اشتیاق براى شنیدن درباره‌ى او و دانستن از او کم نشده است؛ مخصوص کشور ما هم نیست، در دنیاى اسلام بلکه فراتر از دنیاى اسلام، این واقعیت وجود دارد. نه‌تنها در کشور ما - که نسل سوم انقلاب در آن درحال بالیدن است - بلکه در دنیاى اسلام، جوانان عصر ارتباطات و عصر اینترنت که با مسائلِ دور از محیط خود براحتى میتوانند ارتباط بگیرند، دنبال این هستند که درباره‌ى مسائل انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى و درباره‌ى معمار این بناى عظیم، مطالب بیشترى بدانند. پدیده‌ى مردم‌سالارى دینى، نظریه‌ى ولایت فقیه، مسائلى است که براى محیطهاى فکرى دنیاى اسلام، حائز اهمیت و داراى جاذبه است.
دشمنان ما تلاش گسترده‌اى را از روزهاى اول آغاز کردند و هرچه جلو رفتیم، این تلاش بیشتر شده است؛ از صدها بلکه هزاران ایستگاه تلویزیونى و رادیویى و اینترنتى استفاده کردند براى دشنام دادن به جمهورى‌اسلامى و به بانى بزرگ آن و به طرف‌داران آن. خود این مطلب به ما کمک کرده است، یعنى حس کنجکاوى را در مستمعان و مخاطبان در سراسر دنیا برانگیخته است؛ میخواهند بدانند که علت این‌همه دشمنى‌کردن و سنگ‌پرانى کردن و لجن‌پراکنى کردن چیست، و آن حقیقتى که آماج این دشمنى‌ها است، چه ماهیتى دارد، چه حقیقتى دارد. بنابراین دشمنان ما به قصد دشمنى نام ما را بردند و درباره‌ى امام ما و نظام ما سخن گفته‌اند، اما «اِنَّهُم یَکیدونَ کَیدًا. وَ اَکیدُ کَیدًا»؛ (۴) این را خداى متعال میفرماید؛ آنها با این نیت، این حرکت وسیع را آغاز کردند اما در نهایت براى ما یک فرصتى به‌وجود آمد، چون حس کنجکاوى مستمعانِ این دستگاه‌ها در سراسر جهان تحریک شد. در کشورهاى اسلامى و در منطقه‌ى ما بیدارى اسلامى - که احساسات ضد استکبارى در آن بر هر پدیده‌ى دیگرى غلبه داشت - خود نشانه‌ى همان کنجکاوى و پاسخ‌گیرى و پاسخ‌یابى است، و این همچنان ادامه دارد. ممکن است دستگاه‌هاى اطلاعاتى غربى و آمریکایى این‌جور به بزرگ‌ترهاى خودشان گزارش کنند که توانسته‌اند بیدارى اسلامى را در منطقه‌ى ما سرکوب کنند. اگر این‌جور خیال کنند، این هم یکى دیگر از خطاهاى راهبردى و غلط‌تحلیل‌کردن‌هاى دشمنان ما خواهد بود. بیدارى اسلامى ممکن است براى مدتى، در بخشى از دنیاى اسلام سرکوب بشود اما بلاشک ریشه‌کن نخواهد شد؛ گسترش خواهد یافت؛ و این فهم، این ادراک، این دریافت در کشورها و در نسل جوان مسلمان در این منطقه، چیزى نیست که به این آسانى‌ها بتوانند آن را از بین ببرند؛ البته تلاش میکنند، تلاشهایشان ممکن است در بعضى از بخشها براى مدت کوتاهى موفقیت‌آمیز هم به نظر برسد، اما در نهایت ابتر است.
این کنجکاوى که در نسل جوان امروز، در دنیا - بخصوص در دنیاى اسلام - درباره‌ى پدیده‌ى مردم‌سالارى دینى وجود دارد، ناشى از این است که جمهورى اسلامى یک پدیده‌اى بود که ۳۵ سال از آغاز ولادت آن گذشت، و در تمام این مدت ۳۵ سال، با واکنش خشن و خصمانه‌ى قدرتهاى مسلط دنیا مواجه بود: هم واکنش نظامى نشان دادند، هم واکنش تبلیغاتى نشان دادند، هم واکنش خصمانه‌ى اقتصادى نشان دادند - که از اول انقلاب تحریمها آغاز شد و روزبه‌روز تا امروز تشدید شده است - [هم] واکنش سیاسى نشان دادند؛ این جبهه‌ى پرقدرت غربى، در مقابل جمهورى اسلامى ۳۵ سال است که هر کارى از دستش برآمده، کرده است؛ تلاش نظامى کرده است، به مهاجمِ نظامىِ به کشور کمک کرده است، دشمنان را در هر نقطه‌اى علیه جمهورى اسلامى حمایت کرده است، تبلیغات پرحجم علیه آن به‌کار برده است، تلاش تحریمى و محاصره‌ى اقتصادى را در اعلى‌ درجه‌ى ممکن و بدون سابقه به‌کار برده است، اما در مقابلْ جمهورى اسلامى، دربرابر این‌همه هجمه و این‌همه مخالفت خشن و بى‌ملاحظه، هم از بین نرفت، هم دچار محافظه‌کارى نشد، هم به غرب باج نداد، روزبه‌روز هم کشور پیشرفت کرد؛ این آن چیزى است که ماهیت این کنجکاوى را تشکیل میدهد. قدرتهاى درجه‌ى یکِ نظامى و سیاسى و اقتصادى دنیا، دست‌به‌دست هم بدهند علیه یک کشورى، علیه یک حکومتى، ۳۵ سال تلاش کنند، [ولى] آن حکومت على‌رغم تلاش آنها، نه فقط از بین نرود، بلکه روزبه‌روز قوى‌تر بشود، به آنها باج هم ندهد، به آنها اعتنا هم نکند. در عرصه‌هاى مختلف، جمهورى اسلامى اقتدار خود را و قابلیت بقاى خود را نشان داد. امروز وقتى به جمهورى اسلامى نگاه میکنند، [مى‌بینند] نسل دوم و سومِ انقلاب در این کشور داراى چند میلیون دانشجو، چندین هزار طلبه‌ى علوم دینى فاضل، چندین هزار پژوهشگر و محقق، چند ده هزار استاد دانشگاه و حوزه، هزاران نخبه‌ى علمى و فکرى که بعضى از آنها در عرصه‌ى بین‌المللى نام‌آور و شناخته شده‌اند، هزاران فعال و نخبه‌ى سیاسى و فرهنگى و تولیدى و اقتصادى؛ واقعیت جامعه‌ى ما امروز این است. جمهورى اسلامى در میدان علم و فناورى، با وجود همه‌ى این تحریمها، ماهواره به فضا میفرستد، موجود زنده به فضا میفرستد و برمیگرداند، انرژى هسته‌اى تولید میکند، در بسیارى از دانشهاى نوپدید جزو ده کشور اول دنیا قرار میگیرد، شتاب پیشرفت علم در جمهورى اسلامى از سوى مراکز مسئول این کار در دنیا سیزده برابر متوسط دنیا اعلام میشود، خدمات علمى و فنى به کشورهاى مختلف صادر میکند، با وجود تحریمهاى بى‌سابقه یک کشور ۷۵ میلیونى را اداره میکند، در سیاستهاى منطقه حرف اول را میزند، در مقابل رژیم غاصب و مورد حمایت زورگویان عالم یک‌تنه مى‌ایستد، با ظالم نمیسازد و از مظلوم دفاع میکند؛ هر انسان آگاهى به کنجکاوى مى‌افتد که این موجود چیست، این پدیده چه پدیده‌اى است با این‌همه دشمنى، و این‌همه توانایى‌هاى ذاتى و نشانه‌هاى حیات و بقا؛ ماهیت این کنجکاوى این است. این حالا در زمینه‌هاى مسائل علمى و فناورى و مانند اینها.
در زمینه‌ى مسائل سیاسى و اجتماعى، جلوه‌ى بالاى مردم‌سالارى در این کشور که ۳۵ سال است از انقلاب ما گذشته است، و در طول این ۳۵ سال، ۳۲ انتخابات داشتیم؛ ۳۲ انتخابات سراسرى در این کشور به‌وجود آمده است؛ این شوخى است؟ یک نمونه‌ى بى‌نظیر [است]؛ انتخابات‌هاى جمهورى اسلامى با مشارکتهاى بالا - بالاتر از متوسط و میانگین جهانى و بعضاً بسیار بالاتر؛ شرکت ۷۰ درصدى، ۷۲ درصدى؛ انتخابات‌هاى ما از این قبیل است - جلوه‌ى مردم‌سالارى‌[است]. نمونه‌ى بى‌نظیر دیگر دو پدیده‌اى است که ما مردم، با آنها عادت کرده‌ایم اما براى یک ناظر جهانى فوق‌العاده جذاب و مهم است، و آن عبارت است از راه‌پیمایى بیست‌ودوم بهمن و راه‌پیمایى روز قدس در ماه رمضان. جشن انقلاب را مردم به‌طور مداوم، هرسال تا این ۳۵ سال گرفته‌اند، با یک راه‌پیمایى عظیمِ پرشورِ پرشکوه در روزهاى سرد پایان بهمن. ما عادت کرده‌ایم و اهمیت موضوع و عظمت موضوع به چشممان نمى‌آید اما ناظر جهانى، اینها را میبیند و براى او بسیار خیره‌کننده است؛ اینها عوامل آن جذابیتى است که کنجکاوى‌ها را تحریک میکند و راه نویى را به ذهنهاى علاقه‌مندان و افرادى که اهل سؤال و استفسار و تحقیقند، ارائه میدهد. این واقعیت مهم دوران ما است که عبارت است از توجه و کنجکاوى عمومى در دنیاى اسلام از سوى جوانها، روشنفکران، آگاهان و کسانى که اهل فهم مسائلند، نسبت به این پدیده‌اى که در کشور ایران اسلامى، به توفیق الهى و به تأیید الهى تحقق یافته است و روزبه‌روز رشد کرده است. این مطلب اول.
این واقعیت، ساخته و پرداخته‌ى دست معمار بزرگ است. درباره‌ى امام خیلى حرف زده‌ایم، شاید بعضى‌ها خیال کرده‌اند ما با اغراق و مبالغه حرف میزنیم؛ ولى نه، آنچه درباره‌ى امام بزرگوارمان گفته‌ایم، نه اغراق است، نه مبالغه است؛ بخشى از واقعیت است؛ بیش از آنچه توصیف کرده‌ایم و توانسته‌ایم ارائه بدهیم، امام بزرگوار و عزیز ما داراى مضمون و معنا و مغز بود. آنچه در اختیار ملت ایران و در معرض دید و فکر ملتها در سراسر عالم است، ساخته و پرداخته‌ى آن دست توانا است. ما براى اینکه راه را درست برویم، باید نقشه‌ى معمار را بدانیم. اگر در یک بناى متعارف معمولى، نقشه در اختیار نباشد، نقشه‌ى اصلى معلوم نباشد، سازندگان و بنایان هرچه هم چیره‌دست باشند، ممکن است اشتباه کنند؛ باید نقشه‌ى اصلى را دانست تا بتوان براساس آن نقشه‌ى اصلى، اگر هنرى در سازندگى و در احیاء هست، آن را به‌کار برد. نقشه‌ى او نقشه‌اى نبود که فقط از ذهن انسان صادر بشود، قطعاً مؤیدمن‌عندالله بود؛ خود امام بزرگوار این را میدانست و به آن معترف بود؛ خود او میگفت آنچه پیش آمده است با دست قدرت الهى است و درست فهمیده بود و چشم بصیر و بیناى او درست دیده بود. ما مواظب باشیم؛ آن نقشه را بشناسیم تا بتوانیم راه را ادامه بدهیم. اگر نقشه را ندانستیم، زاویه پیدا میکنیم؛ وقتى زاویه پیدا شد، روزبه‌روز هرچه پیش برویم، از راه اصلى و صراط مستقیم دور میشویم؛ وقتى از صراط مستقیم دور شدیم، از هدفها دور میشویم، به هدفها نمیرسیم؛ براى اینکه به هدف برسیم، باید راه را گم نکنیم؛ براى اینکه راه را گم نکنیم، باید نقشه‌ى اصلى و اساسى، جلوى چشم ما باشد، آن را بشناسیم و بدانیم. نقشه‌ى امام، کار اصلى امام، بناى یک نظم مدنى - سیاسى براساس عقلانیت اسلامى بود؛ مقدمه‌ى لازم این کار، این بود که نظام پادشاهى - که هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم دیکتاتور بود؛ این سه خصوصیت در نظام پادشاهى وجود داشت: هم دچار فساد بود، فسادهاى گوناگون اخلاقى و مالى و غیره؛ هم وابسته‌ى به قدرتها بود، یک روز وابسته‌ى به انگلیس، یک روز وابسته‌ى به آمریکا، حاضر بود منافع خود را و کشور را در مقابل منافع بیگانگان فراموش کند؛ و هم دیکتاتور بود، مستبد بود، رأى مردم، خواست مردم براى نظام پادشاهى مطرح نبود؛ هرکدام از اینها یک فصلِ بلند است، یک کتاب است -[ریشه‌کن شود]؛ مقدمه‌ى آن کار بزرگى که امام میخواست انجام بدهد، ریشه‌کن کردن این نظام فاسدِ وابسته‌ى دیکتاتور بود؛ همت را بر این گماشت و نظام ریشه‌کن شد. در کشور ما مسئله این نیست که نظام پادشاهى برود، به جاى او نظام پادشاهى یا شبه‌پادشاهىِ دیگرى بنشیند؛ مسئله این است که آن خصوصیاتى که نظام پادشاهى داشت باید ریشه‌کن میشد و امام بزرگوار ریشه‌کن کرد؛ سخنان امام، رهنمودهاى امام، رفتار امام همه در این‌جهت است.
در بناى آن نظم مدنى و سیاسى دو نکته‌ى اساسى وجود دارد که این دو نکته به هم پیوند خورده است؛ به یک معنا دو روى یک حقیقت است: یکى عبارت است از سپردن کار کشور به مردم از طریق مردم‌سالارى و از طریق انتخابات، و دوم اینکه این حرکت - که خود از اسلام سرچشمه گرفته بود و هرآنچه ناشى از حرکت مردم‌سالارى و سپردن کار به مردم است - باید در چهارچوب شریعت اسلامى باشد. این، دو بخش است، یا با یک نگاه، دو بُعد از یک حقیقت است.
افرادى گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربى گرفت و آن را قاطى کرد با تفکر اسلامى و شریعت اسلامى؛ نه، اگر انتخابات و مردم‌سالارى و تکیه‌ى به آراء مردم، جزو دین نمیبود و از شریعت اسلامى استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدى نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان میکرد. این جزو دین است، لذا شریعت اسلامى چهارچوب است؛ در همه‌ى قانونگذارى‌ها و اجراها و عزل‌ونصب‌ها و رفتارهاى عمومى که تابع این نظم سیاسى و مدنى است، باید شریعت اسلامى رعایت بشود. و گردش کار در این نظام به‌وسیله‌ى مردم‌سالارى است؛ یعنى آحاد مردم نماینده‌ى مجلس را انتخاب میکنند، رئیس‌جمهور را انتخاب میکنند، وزرا را با واسطه انتخاب میکنند، خبرگان را انتخاب میکنند، رهبرى را با واسطه انتخاب میکنند؛ کار، دست مردم است؛ این، پایه‌ى اصلى حرکت امام بزرگوار است. این بناى عظیمى که این بزرگوار گذاشت، متکى به این دو پایه است. التزام به شریعت اسلامى، روح و حقیقت نظام اسلامى است؛ این را توجه داشته باشند. شریعت اسلامى اگر در جامعه به‌طور کامل اجرا بشود، هم آزادى‌هاى عمومى و مدنى را - آزادى افراد را، آزادى فردى را - تأمین میکند، هم آزادى ملت را که اسم آن استقلال است - استقلال یعنى آزادى در ابعاد یک ملت، که وابسته‌ى به کسى و به جایى نباشد؛ یک ملت آزاد یعنى ملتى که به‌هرصورت تحت نفوذ و سیطره‌ى مخالفین خود یا دشمنان خود یا بیگانگان قرار ندارد - تضمین میکند، [هم] عدالت را در جامعه تضمین میکند، هم معنویت را تضمین میکند؛ این چهار عنصر اصلى است: آزادى، استقلال، عدالت، معنویت. اگر شریعت اسلامى بر جامعه حاکم شد، این پدیده‌هاى اساسى در نظم جامعه‌ى اسلامى، خود را نشان میدهند. بنابراین امام بزرگوار ما شریعت اسلامى را که روح جمهورى اسلامى است، مورد تکیه قرار داده است؛ مردم‌سالارى دینى را هم که یک وسیله و ابزار است که آن هم متخَذ از شریعت است، مورد تکیه قرار داده.
هیچ قدرت و غلبه‌اى در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. در نظام اسلامى قهر و غلبه معنا ندارد؛ قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدارِ برخاسته‌ى از اختیار مردم و انتخاب مردم؛ آن اقتدارى که ناشى از زور و غلبه و سلاح باشد، در اسلام و در شریعتِ اسلامى و در مکتب امام معنا ندارد؛ آن قدرتى که از انتخاب مردم به‌وجود آمد، محترم است؛ در مقابل آن، کسى نبایستى سینه سپر بکند، در مقابل او کسى نباید قهر و غلبه‌اى به کار ببرد که اگر یک چنین کارى کرد، اسم کار او فتنه است؛ این آن نسخه‌ى جدیدى است که امام بزرگوار ما به دنیا عرضه کرد و به ادبیات سیاسى عالم این فصل مهم را افزود. در این نسخه‌ى جدید، یکى از عناصر اصلى - همان‌طور که اشاره کردیم - به کمک مظلوم شتافتن و با ظالم مقابله کردن است؛ به کمک مظلوم باید رفت که در دوره‌ى ما، در زمان ما، مصداق اتم مظلومیت ملت فلسطین بود که شما دیدید امام بزرگوار از روز اول تا آخر عمر، راجع به فلسطین تأکید کرد، تکیه کرد، حمایت کرد و وصیت کرد که این مسئله را ملت ایران و مسئولان کشور فراموش نکنند؛ کمک به مظلوم و ایستادگى در مقابل ظالم، نفى دست‌اندازى‌هاى ظالم، انکار صریح هیبت و ابهت ظالم و شکستن این ابهت؛ این هم یکى از بخشهاى این نظام و این نسخه‌ى جدیدى است که امام بزرگوار ما عرضه کرد. این یک خلاصه‌اى و یک تصویر کوتاه و توصیف کوتاهى است از مجموعه‌ى آن نظم سیاسى و مبنایى‌اى که امام بزرگوار ما پس از فروپاشى نظام پادشاهى به کشور آورد، عرضه کرد، مورد قبول قاطع مردم قرار گرفت، و تحقق پیداکرد؛ و این نسخه مثل خیلى از حرفهاى سیاسى، در کتابها نماند؛ آمد در واقعیت، تحقق پیداکرد، تبلور پیداکرد؛ ملت ایران هم همت کردند، وفادارى نشان دادند، فداکارى کردند، این را حفظ کردند، نگه داشتند، و روزبه‌روز قوى‌تر کردند تا به امروز رسیده است.
خب، پس امام موفق شد؛ امام در آن کارى که میخواست انجام بدهد، به توفیق کامل دست پیداکرد، [اما] آیا این کار بزرگ ادامه پیدا خواهد کرد؟ آیا بخشهاى خالى این جدول - که به‌طور طبیعى بخشهاى خالى‌اى در این جدولهاى اجتماعى و تاریخى قرار دارند - پُر خواهد شد؟ این بستگى دارد به اینکه من و شما چقدر همت کنیم؛ ما چقدر آگاهى نشان بدهیم؛ ما چقدر آن خط روشن را مراعات کنیم و در آن خط روشن حرکت بکنیم. بله، کاملاً ممکن است؛ با این ملتى که ما داریم مشاهده میکنیم، با این تجربه‌اى و این حرکت موفق و سِیر مستمرى که در این ۳۵ سال - و بعد از رحلت امام در این ۲۵ سال - این ملت نشان داده است، بله، ادامه‌ى این راه ممکن است؛ خانه‌هاى خالى پُر خواهد شد، کارهاى بزرگ انجام خواهد گرفت، و این ملت به اذن‌الله و به حول و قوه‌ى الهى به اوج قله‌ها خواهد رسید.
اما این راه، مثل همه‌ى راه‌هاى مهم که به سمت هدفهاى بزرگ کشیده شده است، چالشهایى هم دارد، موانعى هم دارد؛ این موانع را باید بشناسیم تا بتوانیم از آنها عبور کنیم. اگر مانع را نشناختیم، عبور از مانع یا دشوار خواهد شد، یا حتى غیر ممکن خواهد شد. بنده امروز دارم اینها را به شما حضار محترم این مجلس عظیم و باشکوه و در واقع به ملت ایران که این سخنان را خواهند شنید عرض میکنم، اما باید جوانان ما، فرزانگان ما، زبدگان فکرى ما، روى هرکدام از این سرفصل‌ها و بخشها بنشینند فکر کنند، کار کنند، مطالعه کنند؛ نه‌فقط بحثهاى ذهنىِ شبه‌روشنفکرى، [بلکه] بحثهاى کاربردى، بحثهاى عملیاتى، بحثهاى ناظر به واقعیت. اینهایى که ما عرض میکنیم سرفصل‌هایى است براى کارهاى فکرى که ان‌شاءالله به‌وسیله‌ى جوانان ما - که از ما خیلى بهترند، خیلى آماده‌ترند - دنبال خواهد شد.
من دو چالش را عرض میکنم: یک چالش بیرونى، یک چالش درونى. چالش بیرونى ما مزاحمتهاى استکبار جهانى است؛ بى‌رودربایستى حرف بزنیم، مزاحمتهاى آمریکا است؛ سنگ‌اندازى میکنند. درست است که شاید در تحلیل‌هاى بعضى از متفکران سیاسىِ خودشان هم این هست که میگویند فایده‌اى ندارد، نمیشود با این حرکت عظیم مقابله کرد؛ لکن سنگ‌اندازى میکنند. نقشه‌ى کار آنها را باید دانست؛ این نقشه‌ى لو رفته‌ى آمریکا است؛ این نقشه‌ى کلان آمریکا است که امروز در خلال بحثها و گزارشها و اظهارنظرها و رفتارهاى آنها لو رفته است: آمریکا کشورهاى دنیا، جریانهاى دنیا، آدمهاى دنیا را به سه قِسم تقسیم میکند: یک قِسم گوش‌به‌فرمانها، کشورهاى گوش‌به‌فرمان، جریانهاى سیاسى و اجتماعى گوش‌به‌فرمان یا آدمهاى گوش‌به‌فرمان، یک عده اینها هستند؛ یک عده کشورهایى که گوش‌به‌فرمان نیستند، اما باید با آنها مدارا کرد، بعضى از کشورها، بعضى از شخصیت‌ها، بعضى از جریانها به نظر آمریکا این‌جورى هستند که باید با آنها مدارا کرد، منافع مشترکى [با آنها] تعریف کرد، یک‌جورى با آنها فعلاً کنار آمد، که حالا بعد توضیح عرض میکنم؛ قِسم سوم کشورهاى نافرمان، آنهایى که زیر بار آمریکا نمیروند، باج به آمریکا نمیدهند، یک دسته هم اینها هستند. به نظر آمریکایى‌ها همه‌ى کشورهاى دنیا، همه‌ى جریانهاى سیاسى و اجتماعى و مدنى و اقتصادى عالَم و همه‌ى آدمها و شخصیت‌هاى برجسته و ممتاز و نشان‌دار عالَم از این سه قِسم خارج نیستند: یا سرسپرده‌اند و گوش‌به‌فرمانند، یا مستقلى هستند که باید با آنها مدارا کرد، و یا اینکه نافرمانند و دلیرى نشان میدهند و گستاخى نشان میدهند که جورى دیگر باید با آنها رفتار کرد.
سیاست آمریکایى‌ها با آن دسته‌ى اول حمایت کامل است؛ البته حمایت مفت و مجانى نیست، حمایت میکنند و آنها را میدوشند؛ در واقع از توانایى‌هاى آنها و از امکانات آنها به نفع منافع خودشان، براى تأمین منافع خودشان استفاده میکنند؛ از آنها سوارى میگیرند، از آنها همه‌جور خدمت را میگیرند، همان‌طور که عرض کردیم آنها را میدوشند، اهمیتى هم نمیدهند. البته اگر چنانچه رفتارى از آنها سر زد که در عرف جهانى زشت بود، آن رفتار را هم محکوم نمیکنند، از آن دفاع هم میکنند، آن‌را توجیه هم میکنند؛ مثلاً کشورهاى مستبدى وجود دارند که با نظامهاى ارتجاعىِ بشدت استبدادى اداره میشوند، با آمریکایى‌ها خوبند، به آمریکایى‌ها بار میدهند و در خدمت آمریکا حاضرند، سرسپرده‌اند، جزو گروه اولند؛ آمریکایى‌ها وقتى میخواهند اینها را توصیف بکنند، نمیگویند کشورهاى دیکتاتور، میگویند اینها کشورهاى پدرسالارند! دیکتاتورى آنها را پنهان میکنند، میگویند اینها دیکتاتور نیستند، پدرسالارند. پدرسالار در نظام سیاسى یعنى‌چه؟ معناى آن چیست؟ کشورى که در آن نه مجلسى وجود دارد، نه انتخاباتى وجود دارد، نه قدرت حرف‌زدنى وجود دارد، نه قلم آزادى وجود دارد، نه بیان آزادى وجود دارد و اندک تخلفى از خواسته‌هاى حاکم، با شدت و حِدت و خشونت سرکوب میشود؛ این کشور کشور پدرسالار است؟
صدام‌حسین در یک بخشى از زندگى، جزو این سرسپرده‌ها و گوش‌به‌فرمان‌ها بود؛ در آن مدت همه‌ى حمایتهاى لازم را از او کردند، در خدمت او قرار گرفتند، به او سلاح شیمیایى دادند، نقشه‌هاى تحرکات نظامى ما را که با ماهواره‌ها کشف میشد در اختیار او گذاشتند، نقشه‌ى جنگى دادند؛ چون در خدمت آنها بود، علیه نظام متمرد جمهورى اسلامى بود، که نظام جمهورى اسلامى جزو گروه سوم است. یک دسته اینها هستند.
دسته‌ى دوم، گفتیم کشورهایى هستند که سیاست آمریکا و نقشه‌ى آمریکا مداراى با آنها است. مدارا یعنى‌چه؟ یعنى فعلاً منافع مشترکى با آنها تعریف میکند، آنها را در کنار خود قرار میدهد، اما آن‌وقتى که فرصتى پیدا کرد، خنجر را از پشت به قلب آنها میکوبد و قلب آنها را میدرد؛ ملاحظه‌ى آنها را هم نمیکند. مثل چه کشورهایى؟ مثل کشورهاى اروپایى؛ امروز وضع کشورهاى اروپایى این‌جورى است. آمریکا با اینها مدارا میکند، نه به معناى اینکه منافع آنها را رعایت میکند؛ نه، آنجایى که بتواند لگد هم میزند؛ از شخص اول کشورِ هم‌پیمان خود جاسوسى اینترنتى هم میکند، (۵) جاسوسى به‌وسیله‌ى تلفن همراه هم میکند، از زندگى خصوصى او جاسوسى میکند، اِبایى هم ندارد؛ وقتى هم که کشف میشود، میگوید که بله، ببخشید، این کار شد دیگر، چاره‌اى نبود، انجام گرفت! حاضر نیستند عذرخواهى درست و حسابى هم بکنند. فهم بنده از مسائل سیاست این است که اروپایى‌ها در یک خطاى بزرگ راهبردى قرار دارند که خودشان را در خدمت آمریکا قرار داده‌اند. منافع آمریکا را رعایت میکنند، آمریکا منافع آنها را رعایت نمیکند و نخواهد کرد؛ تا آخر هم همین‌جور است. این هم دسته‌ى دوم.
دسته‌ى سوم کشورهایى هستند که زیر بار آمریکا نمیروند؛ سیاست آمریکا، درباره‌ى اینها این است که از هر وسیله‌ى ممکن باید علیه این کشورهاى نافرمان استفاده کرد؛ از هر وسیله‌ى ممکن؛ هیچ حدومرزى نمیشناسند. اگر شما دیدید کشورى در مقابل آمریکا نافرمان است و آمریکا مثلاً حمله‌ى نظامى نمیکند یا تحریم نمیکند، بدانید یک اشکالى آنجا وجود دارد؛ یعنى مانعى بر سر راه وجود دارد؛ به زبان ساده، نمیتواند انجام بدهد که انجام نمیدهد؛ اگر بتواند، انجام میدهد. تنها جرم این کشور نافرمان هم این است که در مقابل آمریکا حاضر به تسلیم نیست، حاضر نیست باج بدهد، حاضر نیست منافع او را بر منافع خودش مقدم بدارد؛ این میشود کشور نافرمان. آمریکایى‌ها براى اینکه این کشور را به زانو دربیاورند، از هیچ کارى فروگذار نمیکنند؛ هر کارى برایشان ممکن باشد انجام میدهند؛ اگر کارى انجام ندهند به‌خاطر نتوانستن است.
خب، حالا این کارهایى که آمریکایى‌ها انجام میدهند چیست؟ امروز حمله‌ى نظامى از نظر آمریکایى‌ها یک اولویت نیست؛ فهمیدند که در قضیه‌ى عراق و در قضیه‌ى افغانستان که تهاجم نظامى کردند، ضرر کردند؛ فهمیدند که تهاجم نظامى همان اندازه‌اى که براى کشور موردِ تهاجم موجب خطر است، گاهى همان اندازه و گاهى بیشتر براى کشور هجوم‌کننده و حمله‌کننده ممکن است موجب خطر باشد؛ این را درست فهمیدند. لذا میتوان گفت از حمله‌ى نظامى و حرکات نظامى منصرفند؛ راه‌هاى دیگرى دارند. یکى از راه‌ها این است که پیشبرد هدفهاى خودشان را در آن کشور مورد نظر - که آماج دشمنى آنها است - به عناصر داخلىِ همان کشور بسپرند. مسئله فقط مسئله‌ى ایران اسلامى و جمهورى اسلامى نیست؛ در همه‌جاى دنیا اینها این کارها را میکنند و ما نمونه‌هاى آن را داریم مشاهده میکنیم. یا به‌وسیله‌ى کودتا؛ کسانى را تقویت کنند که در کشور، کودتا راه بیندازند و آن نظامى را و دستگاه دولتى و سیاسى‌اى را که در مقابل آنها تسلیم نمیشود، با کودتا از سر راه بردارند؛ یکى از راه‌ها این است. یکى از راه‌ها کشاندن بخشى از مردم به خیابانها است که این انقلابهاى رنگى که در جاى‌جاى این منطقه در این چند سال اخیر به‌وجود آمد، از این قبیل است. یک دولتى مى‌آید سرِ کار؛ بالاخره هر دولتى که سرِ کار مى‌آید ممکن است اگر با شصت درصد آراء مردم هم آمده باشد، چهل درصد به او رأى نداده باشند؛ آمریکایى‌ها میروند سراغ آن چهل درصد، عناصر و لیدرهایى را در بین آنها انتخاب میکنند، با تطمیع، با پول، با تهدید، آنها را وادار میکنند که آن چهل درصد یا بخشى از آن چهل درصد را به خیابانها بکشانند. همین انقلابهاى رنگى، این انقلاب نارنجى، انقلاب کجا در کشورهاى مختلف که در این چند سال دیده شد، دست آمریکایى‌ها پشت این کار بود. ما هیچ قضاوتى در مورد حوادثى که این روزها در منطقه‌اى(۶) از اروپا در جریان است نمیخواهیم بکنیم، اما انسان وقتى نگاه میکند، میبیند که سناتور آمریکایى، مسئول آمریکایى(۷) در تظاهرات یک اقلیتى علیه یک کشور، چه نقشى میتواند ایفا کند که در آنجا حضور پیدا میکند؟ حضور پیدا کردند. یکى از کارهایشان این است که با کشاندن گروهى از مردم به خیابانها و نافرمانى مدنى، آن دولتى را که مورد قبول آنها نیست و حاضر نیست به آنها باج بدهد، از کار بیندازند. یکى از کارها فعال کردن گروه‌هاى ترور و راه انداختن گروه‌هاى تروریست است؛ این را در عراق انجام دادند، در افغانستان انجام دادند، در برخى از کشورهاى عربى منطقه انجام دادند، در کشور خود ما هم انجام دادند؛ گروه‌هاى تروریست را راه بیندازند، آدمهاى مشخص را [ترور کنند]. در کشور ما دانشمندان را زدند، متخصصین انرژى هسته‌اى را زدند و به شهادت رساندند، قبل از آن هم کسان دیگرى، نخبگان سیاسى، نخبگان فرهنگى، شخصیت‌هاى علمى، شخصیت‌هاى روحانى را زدند؛ و اینها زیر دامن آمریکا رشد کردند، بعضى هم به‌خاطر این خدماتى که به آمریکا کردند مورد قبول و پذیرش آمریکایى‌ها قرار گرفتند. امروز منافقین در آغوش آمریکا قرار دارند؛ در جلسات گوناگون، در کمیسیون‌هاى کنگره‌ى آمریکا شرکت میکنند، همین عناصر منافق، همینهایى که در اینجا آحاد مردم را کشتند، بزرگان را کشتند، علما را کشتند، دانشمندان را کشتند، سیاسیون را کشتند و انفجارات به‌وجود آوردند، امروز آنجا با آنها هستند. یکى از راه‌ها هم این است. یکى از راه‌ها ایجاد اختلاف در رأس حاکمیتها است؛ یکى از کارهایى که اینها میکنند این است: آن دستگاهى، آن نظامى که با آنها همراه نیست، سعى میکنند در رأس آن اختلاف و شکاف به‌وجود بیاورند، حاکمیت دوگانه درست کنند؛ خیلى‌جاها موفق نمیشوند، بعضى‌جاها هم متأسفانه موفق میشوند؛ یکى از راه‌ها این است. یکى از راه‌ها این است که با تبلیغات خود دلهاى مردم را، افکار مردم را از مبانى اعتقادى و ایمانى‌شان منصرف بکنند؛ و راه‌هاى گوناگونى از این قبیل. و رژیم ایالات متحده‌ى آمریکا در مورد ایران عزیز ما، و ایران‌اسلامى ما، همه‌ى این کارها را انجام داده است و به فضل‌الهى در همه‌ى این کارها هم شکست خورده است. کودتاى نظامى، حمایت از فتنه‌گران، کشاندن مردم به خیابانها، مقابله‌ى با انتخابات، ایجاد شکاف، از این کارها یا انجام دادند یا تلاش کردند که انجام بدهند، و بحمدالله در همه‌ى اینها ناموفق ماندند. چرا؟ چون ملت بیدار بود، چون ملت مؤمن بود، و اینجا است که من میروم سراغ آن چالش دوم که چالش درونى است.
برادران و خواهران عزیز! چالش درونى براى ملت ما عبارت است از اینکه روحیه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداریم و فراموش کنیم و آن را از دست بدهیم؛ این بزرگ‌ترین خطر است. در شناخت دشمنمان اشتباه کنیم؛ در شناخت دوستمان اشتباه کنیم؛ جبهه‌ى دشمن و دوست را با هم مخلوط کنیم، نفهمیم دشمن کیست؛ دوست کیست؛ یا در شناخت دشمن اصلى و فرعى اشتباه بکنیم، این هم خطر است. برادران عزیز، خواهران عزیز، عموم ملت ایران توجه داشته باشند که گاهى یکى با شما دشمنى میکند، اما اگر دقت کنید دشمنىِ او دشمنىِ‌اصلى نیست، تابعى است از یک عامل دیگر، از یک کس دیگر؛ دشمن اصلى را پیدا کنید؛ والا [اگر] انسان با دشمن فرعى سینه‌به‌سینه بشود، هم قواى او تحلیل میرود، هم نتیجه‌ى کارْ نتیجه‌ى مطلوبى نخواهد شد.
امروز یک عده‌اى در بخشهاى مختلف دنیاى اسلام به‌نام گروه‌هاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش میکنند، کارهاى بدى میکنند، کارهاى زشتى میکنند؛ اما اینها دشمنهاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى میکنند، حماقت میکنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که اینها را تحریک میکند، آن کسى است که پول در اختیارشان میگذارد، آن کسى است که وقتى انگیزه‌ى آنها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزه‌دار میکند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران مى‌افشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویس‌هاى امنیتى و اطلاعاتى است. لذا ما مکرر گفته‌ایم این گروه‌هاى بى‌عقلى را که به نام سَلَفى‌گرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله میکنند، دشمن اصلى نمیدانیم؛ ما شما را فریب‌خورده میدانیم؛ به اینها گفته‌ایم: لَئِن بَسَطتَ اِلَىَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنى ما اَنا بِباسِطٍ یَدِىَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّى اَخافُ اللهَ رَبَّ العَلَمین؛ (۸) تو اگر خطا میکنى، اشتباه میکنى، کمر به قتل برادر مسلمان خودت میبندى، ما تو [آدمِ] نادان و جاهل را کسى نمیدانیم که بایستى کمر به قتل او ببندیم؛ البته از خودمان دفاع میکنیم، هر کسى به ما حمله بکند، با مشت محکم ما مواجه خواهد شد، این طبیعى است؛ اما معتقدیم اینها دشمنان اصلى نیستند، فریب‌خورده هستند. دشمن اصلى آن دشمن پشت پرده است، آن دست نه‌چندان پنهانى است که از آستین سرویس‌هاى امنیتى بیرون مى‌آید و گریبان مسلمانان را میگیرد و آنها را به جان هم مى‌اندازد.
چالشهاى درونى ما اینها است: سرگرم شدن به اختلافات در داخل کشور؛ اختلافات فرعى و اختلافات سطحى، ما را سرگرم بکند، در مقابل هم قرار بدهد، تعارض به‌وجود بیاورد، ما را از مسائل اصلى و از خطوط اصلى غافل بکند؛ این یکى از مصادیق آن چالش اصلى است که عرض شد. از دست دادن انسجام ملت از چالشهاى ما است. دچار شدن به تنبلى و بى‌روحیگى، دچار شدن به کم‌کارى، دچار شدن به یأس و ناامیدى، تصور اینکه ما نمیتوانیم، تصور اینکه تا حالا نتوانستیم؛ نخیر، همان‌طور که امام فرمودند ما میتوانیم، (۹) باید عزم داشته باشیم، عزم ملى و مدیریت جهادى میتواند همه‌ى این گره‌ها را باز کند. اینها همه، آن چالشهاى درونى ما است که باید با اینها مقابله کنیم. همان‌طور که عرض کردیم جوانهاى عزیز ما، نخبگان ما، فضلاى ما باید بنشینند این مسائل را بررسى کنند؛ اینها سرفصل‌هایى است. نام مبارک امام بزرگوارمان و یاد آن بزرگ‌مرد و نقشه‌ى آن معمار بزرگ میتواند ما را در همه‌ى این فصول یارى کند و به ما امید ببخشد و نشاط بدهد و روحیه بدهد؛ همچنان که تا امروز چنین بوده است و به توفیق الهى در آینده [هم] چنین خواهد بود.
پروردگارا! برکات خودت را بر این ملت عزیز نازل بفرما. پروردگارا! جوانان عزیز ما را در راه بناى آرمانى نظام اسلامى کمک فرما. پروردگارا! ما را از کج‌روى‌ها و انحرافها محفوظ بدار. پروردگارا! دست ملت ایران را از دشمنانش قوى‌تر قرار بده؛ آنها را بر دشمنانشان پیروز فرما؛ قلب مقدس ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را نسبت به ما مهربان بفرما؛ دعاى آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان؛ روح مطهر امام و شهداى عزیز را با پیغمبر محشور فرما.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

۱) سوره‌ى حشر، بخشى از آیه‌ى ۱۰
۲) سوره‌ى یونس، بخشى از آیه‌ى ۸۸
۳) سوره‌ى ابراهیم، آیه‌ى ۲۴ و بخشى از آیه‌ى ۲۵
۴) سوره‌ى طارق، آیات ۱۵ و ۱۶
۵) کشور آلمان‌
۶) کشور اوکراین‌
۷) جان مک‌کین‌
۸) سوره‌ى مائده، آیه‌ى ۲۸
۹) از جمله، صحیفه‌ى امام، ج ۱۹، ص




برچسب ها :

بیانات در دیدار اساتید، قاریان و حافظان برتر شرکت کننده در سى‌ویکمین دوره‌ى مسابقات بین‌المللى قرآن کریم‌

13/3/1393


  بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاة على نبیّه و آله الطّاهرین‌
به همه‌ى حضّار محترم، برادران و خواهران عزیز و بخصوص به میهمانان جمهورى اسلامى، اساتید محترم، قرّاء محترم، حفّاظ محترم که از کشورهاى اسلامىِ برادر تشریف آوردند، خوشامد عرض میکنم. همچنین از فراهم‌آورندگان این مراسم پرشکوه و پرمعنا و پربرکت - چه مدیران اوقاف و مسئولان ذى‌ربط و چه برادران و اساتید و بزرگانى که در طول این چند روز مسابقات را به بهترین وجهى اداره کردند - تشکّر میکنم و امیدواریم ان‌شاءالله همه‌ى شماها به برکت قرآن مأجور باشید.
زبان ما قاصر است از شکر نعمتِ اقبال به قرآن در کشور؛ بنده هروقت در خبرها یا در تلویزیون مشاهده میکنم که جوانان ما در سراسر کشور به قرآن اقبال دارند، از ته دل خداى متعال را شکرگزارى میکنم. نعمت بزرگى است؛ ما این نعمت را و عظمت آن را درک میکنیم. در دورانى دیدیم که در کشور ما حفظ قرآن و تلاوت قرآن رونقى نداشت؛ در دوران رژیم طاغوت، علاقه‌مندان به قرآن همه‌جا بودند، امّا رونق و عمومیّت و شیوعِ اقبالِ به قرآن در کشور وجود نداشت. امروز که نگاه میکنیم، مى‌بینیم به برکت جمهورى اسلامى، جوانهاى ما، مردان ما، زنان ما، نوجوانان ما به قرآن علاقه و گرایش نشان میدهند؛ قرآن را فرامیگیرند، تلاوت قرآن را مى‌آزمایند، قرآن را حفظ میکنند. اینها البتّه هدفهاى برتر و نهایى نیست، هدف نهایى فهم قرآن و عمل به قرآن است؛ امّا اینها قدمهاى لازمِ ابتدایى است. اگر قرآن در جامعه رواج پیدا کند، رونق پیدا کند، حفظ قرآن رایج بشود، انس با قرآن در بین اقشار مختلف جامعه رواج پیدا بکند، جامعه براى عمل به قرآن نزدیک میشود؛ ما این را میخواهیم. قرآن نور است، قرآن هدایت است، قرآن بیان است، تبیان است؛ قرآن با انسان حرف میزند، با دل انسان حرف میزند، با باطن انسان حرف میزند. با قرآن باید مأنوس شد، به قرآن باید نزدیک شد، اوّلین بهره را دلِ آماده و مستعدّ انسان میبرد؛ اگر دیدید دلتان به قرآن نزدیک است، خدا را شکر کنید؛ اگر دیدید معارف قرآنى را به‌آسانى قبول میکنید و در دل میپذیرید و تحمّل میکنید، بدانید که خداى متعال اراده کرده است شما را هدایت کند؛ فَمَن یُرِدِ اللهُ اَن یَهدِیَهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلاِسلمِ وَ مَن یُرِد اَن یُضِلَّهُ یَجعَل صَدرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِى السَّماء.(۱) خاصیّت قرآن این است: اگر دل شما به قرآن نزدیک شد، اگر اُنس با قرآن پیدا کردید، بدانید خداى متعال اراده کرده شما را هدایت کند و این بزرگ‌ترین نعمت الهى است.
عزیزان من! امروز دنیاى اسلام دچار گرفتارى‌هاى بزرگى است؛ مى‌بینید، میشنوید، اطّلاع دارید؛ بزرگ‌ترین گرفتارى دنیاى اسلام این است که متوجّه توطئه و دست خبیث دشمنان خود نیست؛ این یکى از بزرگ‌ترین یا بزرگ‌ترین گرفتارى دنیاى اسلام است. آن کسانى که با اسلام بدند، آن کسانى که نام اسلام آنها را میرَمانَد، آن کسانى که حاضرند به‌خاطر حفظ مطامع مادّى خود با هر دعوت حقّى مبازره کنند و بجنگند - و اسلام دعوت حقّى است که به حقّ و عدل دعوت میکند - اینها در دنیاى اسلام بیکار نیستند، بخصوص بعد از پدید آمدن جمهورى اسلامى؛ بعد از آنکه در این نقطه‌ى حسّاس جغرافیاى عالم، نظامى بر اساس اسلام تشکیل شد، توطئه‌ها شدید شد، پیچیده شد؛ امروز توطئه‌ها از گذشته پیچیده‌تر است؛ این را باید همه در دنیاى اسلام بفهمند. ما را به‌جان هم مى‌اندازند، برادران را در مقابل هم قرار میدهند؛ سیاست دشمنان اسلام این است که در کشورهاى اسلامى در میان جوامع اسلامى و در امّت اسلامى برادرکشى و جنگ داخلى را به نیابت از خودشان به‌راه بیندازند؛ خودشان کنار بنشینند و شاهد این باشند که ما به جان هم افتادیم. خب، اینجا باید دشمن را شناخت، باید توطئه‌ى دشمن را فهمید، این کمبود دنیاى اسلام است. در میان امّت اسلامى کسانى هستند که براى مقابله‌ى با برادران مسلمان خودشان با دشمنان اسلام دست‌به‌دست میدهند؛ امروز ما این را داریم؛ به شیطان نزدیک میشوند براى اینکه با برادران مسلمان خودشان بجنگند و مبارزه کنند و مقابله کنند؛ امروز کسانى هستند که حاضرند با رژیم صهیونیستى همکارى کنند، براى اینکه برادر مسلمان خودشان را به خاک بیندازند. اِنَّهُمُ اتَّخَذوا الشَّیطینَ اَولِیاءَ مِن دُونِ الله وَ یَحسَبُونَ اَنَّهُم مُهتَدُون؛(۲) با شیطان میسازند، دست‌به‌دست هم میدهند و گمان باطلشان این است که در راه هدایت دارند قدم برمیدارند. اینها معیارهاى قرآنى است، اینها معیارهاى روشنى است که قرآن در اختیار ما قرار میدهد، اینها را باید بفهمیم؛ کِى میتوانیم بفهمیم؟ وقتى با قرآن انس داشته باشیم، وقتى دل خودمان را به‌روى قرآن باز کنیم؛ همه‌ى این مراسم مقدّمه‌ى این است.
به شما جوانان عزیز توصیه میکنم اُنستان را با قرآن زیاد کنید؛ آن کسانى که با قرآن ارتباط پیدا کردند، قدر این ارتباط را بدانند؛ کسانى که قرآن را حفظ کردند، قدر این حفظ قرآن را بدانند؛ این جواهر قیمتى را براى خودشان نگه دارند؛ آن کسانى که با تلاوت قرآن مأنوسند، این رشته‌ى مبارک را از دست ندهند، رها نکنند؛ آن کسانى که با قرآن مرتبطند، تدبّر در قرآن را، تدبّر در معانى قرآن را، تعمّق در مفاهیم قرآنى را، هدف خودشان قرار بدهند؛ اینها چیزهایى است که ما را قدم‌به‌قدم به قرآن نزدیک میکند. اگر با قرآن مأنوس شدیم، به قرآن نزدیک شدیم، مفاهیم قرآنى در دل ما توانست اثر بگذارد، آن‌وقت میتوانیم امیدوار باشیم که امّت اسلام عزّت وعده داده شده‌ى از سوى خداى متعال را [به دست خواهد آورد]: وَ للهِ‌ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنین؛(۳) این عزّت را آن‌وقت خدا به امّت اسلامى خواهد داد. اگر با قرآن مأنوس شدیم، آثار و برکات آن اینها است.
بنده مجدّداً از همه‌ى دست ‌اندرکاران این مراسم تشکّر میکنم؛ از اساتید، از شرکت کنندگان در مسابقه، از جوانان عزیز، از مدیران این مراسم زیبا و با شکوه، و از مردمى که از این مراسم استقبال کردند، تشکّر میکنم. امیدوارم که خداوند متعال همه‌ى شماها را محفوظ بدارد، باقى بدارد، و از مجرى محترم و خوش‌زبان هم که جلسه را - هم اینجا و هم ظاهراً در محلّ مراسم - با زیبایى اداره کردند،(۴) متشکّریم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌


۱) سوره‌ى انعام، بخشى از آیه ۱۲۵
۲) سوره‌ى‌اعراف، بخشى از آیه‌ى ۳۰
۳) سوره‌ى منافقون، بخشى از آیه‌ى ۸
۴) آقاى مجید یراق‌بافان‌




برچسب ها :

بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى

6/3/1393


 بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
والحمدلله و صلى الله على محمد و آله الطاهرین و على صحبه المنتجبین و من اتبعهم الى یوم الدین.
تبریک عرض میکنم سالگرد بعثت نبى مکرم اسلام را - که درواقع بزرگ‌ترین عید بشریت است - به همه‌ى شما حضار گرامى؛ برادران عزیز، خواهران عزیز، میهمانان عزیز، سفیران کشورهاى اسلامى که در مجلس حضور دارند و به همه‌ى ملت ایران که نشان دادند پایبند به پیام بعثت پیامبرند و امتحان بزرگ و دشوارى را در این راه ملت ما از خودشان بروز دادند.
همچنین تبریک عرض میکنم این روز بزرگ را به همه‌ى ملتهاى مسلمان، به دنیاى اسلام و یکایک مسلمانان در هر نقطه‌ى عالم و همچنین به همه‌ى آزادگان عالم؛ آن کسانى که از پیام آزادى و پیام عدالت و پیام انسانیت و تکریم انسان، احساس هیجان میکنند و از آن لذت میبرند.
برادران و خواهران عزیز! درباره‌ى بعثت پیامبر سخنان گوناگونى قابل بررسى کردن و گفتن است؛ آنچه امروز براى ما مردم و براى دنیاى اسلام لازم است و باید به آن توجه شود، دو سه نقطه‌ى اصلى است: یکى آن نقطه‌اى است که امیرالمؤمنین (علیه الصلاة و السلام) در خطبه‌ى نهج‌البلاغه به آن اشاره فرمود که علت بعثت پیامبر و پیامبران بزرگ الهى را این‌گونه معرفى کرده است: لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِروهُم مَنسِىَ نِعمَتِهِ ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول؛ (۱) انسانها را به فطرت انسانى و سرشت انسانیت که همراه با شرف و کرامت است برگردانَد؛ نعمتهاى فراموش‌شده‌ى الهى را به یاد آنها بیاورَد و خِرَدهاى دفن‌شده را مبعوث کند.
انسانها به برکت خِرَد است که میتوانند پیام پیامبران را درک کنند؛ از مشکلات و دشوارى‌هاى راه نورانى پیغمبران نهراسند و آنها را بتوانند پشت سر بگذارند. به برکت عقل و اندیشه و خِرَد است که بشریت میتواند از مفاهیم قرآن بدرستى استفاده کند. اگر جامعه‌ى اسلامى به همین یک دستور عمل کند، یعنى نیروى فکر را، به کارگیرى اندیشه و خِرَد را در میان خود یک امر رایج و عمومى قرار بدهد، عمده‌ى مشکلات بشر حل خواهد شد؛ عمده‌ى مشکلات جامعه‌ى اسلامى حل خواهد شد.
امروز شما نگاه کنید، به نام اسلام در یک نقطه‌اى با انسانهاى بى‌گناه رفتار ظالمانه میکنند، در یک نقطه‌اى به‌خاطر اسلام مسلمانان را قتل عام میکنند. در آفریقا در یک مرکزى، در یک کشورى، کسى به‌خاطر مسلمان بودن مورد قتل و تجاوز و ظلم قرار میگیرد. در نقطه‌ى دیگرى کسانى به نام اسلام دخترهاى مردم را میدزدند و فرار میکنند؛ اینها به‌خاطر این است که پیام اسلام براى مسلمانان جا نیفتاده است. ما مسلمانها باید قرآن را، اسلام را درست بفهمیم و با میزان عقل و خِرَد خودمان و با راهنمایى اندیشه‌ى بشرى و اسلامى، به اعماق تعالیم پیامبراسلام و این پیامها برسیم.
وقتى از پیام اسلام غفلت کردیم، که قرآن کریم فرمود: وَ قالَ الرَسولُ یرَبِ اِنَ قَومِى اتَخَذوا هذَا القُرءانَ مَهجورا؛ (۲) وقتى قرآن را مهجور کردیم، به مفاهیم قرآن درست نگاه نکردیم، مجموعه‌ى مفاهیم قرآنى را که یک منظومه‌ى کامل براى زندگى انسان است، درست ندیدیم، آن‌وقت لغزش پیدا میکنیم، و نیروى خِرَد ما هم نمیتواند فهم درستى از مفاهیم قرآنى پیدا کند.
امروز در دنیا دشمنانى به‌صورت علنى با اسلام مقابله میکنند؛ مقابله‌ى آنها در درجه‌ى اول با ایجاد اختلاف است. عمیق‌ترین اختلافها و خطرناک‌ترین اختلافها، اختلافهاى عقیدتى و ایمانى است. امروز در دنیا، تحریکات ایمانى و عقیدتى براى به جان هم انداختن مسلمانان، به‌وسیله‌ى دستهاى استکبارى انجام میگیرد. یک عده‌اى، عده‌اى را تکفیر میکنند؛ عده‌اى علیه عده‌ى دیگرى شمشیر میکشند؛ برادران به جاى همکارى با یکدیگر و گذاشتن دست در دست یکدیگر، علیه برادران دست در دست دشمنان میگذارند! جنگ شیعه و سنى به راه مى‌اندازند و تحریکات قومى و طائفى را لحظه به لحظه افزایش میدهند؛ [البته] دستهایى که این کارها را میکنند، دستهاى شناخته‌شده‌اى هستند. اگر نیروى خِرَد، چراغ اندیشه و آگاهى - که قرآن ما را به آن امر کرده است - به کار بیفتد، خب دست دشمن را مى‌بینیم، انگیزه‌ى دشمن را میفهمیم.
امروز در دنیاى اسلام براى اینکه دستگاه‌هاى استکبارى به هدفهاى استکبارى خودشان برسند، براى اینکه مشکلات خودشان را پوشیده و مخفى نگه دارند، در میان مسلمانان اختلاف ایجاد میکنند؛ شیعه‌هراسى به‌وجود مى‌آورند، ایران‌هراسى به‌وجود مى‌آورند، براى اینکه رژیم غاصب صهیونیستى را محفوظ نگه‌دارند، براى اینکه تضادهایى که سیاستهاى استکبارى را در این منطقه به شکست کشانده است، به‌نحوى حل کنند؛ راه آن را در این مى‌بینند که بین مسلمانها اختلاف بیندازند. خب، این را باید دید، این را باید فهمید؛ انتظار از زبدگان این است، انتظار از نخبگان این است.
آنچه امروز دستگاه‌هاى سیاسى غرب ترویج میکنند، همان جاهلیتى است که بعثت پیغمبر براى زدودن آن - از محیط زندگى بشر - به‌وجود آمد. نشانه‌هاى همان جاهلیت، امروز در دنیا، در این تمدن رایج فاسد غربى، مشاهده میشود؛ همان بى‌عدالتى، همان تبعیض، همان نادیده گرفتن کرامت انسان، همان عمده کردن مسائل جنسى و نیازهاى جنسى.
قرآن کریم خطاب به همسران مکرم پیغمبر میفرماید: وَ قَرنَ فى بُیوتِکُنَ وَ لاتَبَرَجنَ تَبَرُجَ الجَهِلِیَةِ الاُولَى‌(۳). یکى از نشانه‌هاى جاهلیت اُولى، تبرج زنانه است. امروز یکى از عمده‌ترین مظاهر تمدن غربى، همین تبرج است؛ این همان جاهلیت است، منتها جاهلیتى که توانسته است خود را با سلاح تبلیغات مدرن مجهز بکند، حقایق را از چشم مردم بپوشاند؛ اینها را باید ما مسلمانها بفهمیم، اینها را باید بدانیم.
دنیاى اسلام امروز احتیاج دارد به روى آوردن به اندیشه، روى آوردن به فکر، عادت کردن به اندیشیدن، مسائل را درست فهمیدن، درست تحلیل کردن. دنیاى اسلام امروز احتیاج دارد به شناختن حقیقى جبهه‌ى دشمن امت اسلامى؛ دشمنانمان را بشناسیم، دوستانمان را بشناسیم. گاهى دیده شده است که مجموعه‌اى از ما مسلمانها با دشمنان خودمان همدست شدیم براى زدن دوستان خود، براى زدن برادران خود! خب، این به ما لطمه میزند، این امت اسلامى را دچار آشفتگى میکند، دچار ضعف میکند؛ این ناشى از نداشتن بصیرت است. امروز دنیاى اسلام به این بصیرت احتیاج دارد، به این تدبر و اندیشه احتیاج دارد، به اثاره‌ى دفائن عقول احتیاج دارد: وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول. (۴) نیاز مهم دیگر دنیاى اسلام اتحاد است؛ باید از اختلافات جزئى، اختلافات سلیقه‌اى، اختلافات عقیدتى عبور کرد و امت واحده تشکیل داد: اِنَ هذِهِ اُمَتُکُم اُمَةً وَحِدَةً وَ اَنَا رَبُکُم فَاعبُدون(۵)؛ خداى متعال این‌جور میفرماید. اعتقاد به قرآن، اعتقاد به پیامبر، اعتقاد به خداى واحد، اعتقاد به کعبه‌ى واحد و قبله‌ى واحد، درمقابل‌داشتنِ جبهه‌ى واحد دشمن، اینها کافى نیست براى اتحاد دنیاى اسلام؟ چرا عده‌اى نمیفهمند؟ چرا عده‌اى این حقایق روشن را درک نمیکنند؟ هدف آمریکا و جبهه‌ى غربى‌ها از ایران‌هراسى و شیعه‌هراسى چیست؟ چرا این را فکر نمیکنند؟ رژیم صهیونیستىِ غاصب - که امروز بزرگ‌ترین بلیه‌ى دنیاى اسلام وجود این رژیم است - باید بتواند با آسودگى زندگى کند، بر مشکلات خودش فائق بیاید، بر عوامل نابودکننده‌اى که بحمدالله در ارکان آن رژیم غاصب وجود دارد فائق بیاید؛ این نمیشود مگر اینکه سر مسلمانها را بند کنند، بین آنها اختلاف بیندازند، مسائل کوچک را براى آنها بزرگ کنند.
به نظر ما بیدارى اسلامى به وجود آمده است؛ سعى شد از سوى دشمنان اسلام که این بیدارى را سرکوب کنند - و یک جاهایى هم سرکوب کردند - اما بیدارى اسلامى سرکوب شدنى نیست. پرچم اعتزاز به اسلام بلند شده است، برافراشته شده است؛ احساس هویت اسلامى امروز در مسلمانان، در هر نقطه‌ى عالم، نیرومند شده است و نیرومند خواهد شد. ملت ایران در این زمینه مسئولیتهاى بزرگى داشته است که انجام داده است، بعد از این هم انجام خواهد داد. ملت ایران با اعتقاد به قرآن، با اعتقاد به پیام بعثت، با اتحاد درونى در میان خود، با احساس دلیرى در مقابل دشمن و نترسیدن از دشمن، با احساس امید به وعده‌ى الهى نصرت، که وعده‌ى صریح الهى است و فرمود: اِن تَنصُروا اللَهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِت اَقدامَکُم؛ (۶) و با این ذخیره‌هاى ارزشمند، به پیش میرود.
بحمدالله ما یکى پس از دیگرى، سنگرهایى را که براى ادامه‌ى مبارزه‌ى با ظلم و جهل و بى‌عدالتى لازم است داشته باشیم، ان‌شاءالله فتح میکنیم و پیش میرویم. بحمدالله ملت ایران از توفیق الهى و کمک الهى برخوردار بوده است؛ قدم به قدم پیش رفتیم، مشکلات را یکى پس از دیگرى پشت سر گذاشتیم و پشت سر خواهیم گذاشت؛ به فضل و حول و قوه‌ى الهى.
مسئولین با احساس مسئولیت، در عرصه‌هاى گوناگون مشغول کارند؛ امروز بحمدالله دولت ما تازه‌نَفَس، آماده‌ى به کار، با احساس اعتزاز به اسلام و مسلمان بودن؛ احساس میکنند به‌خاطر ایمان به خدا داراى عزتند - که همین هم هست - مشغول کارند و تلاش میکنند. چالش وجود دارد، مشکلات وجود دارد؛ برسر راه زندگى، این مشکلات هست. اگر زندگى بخواهد عزتمندانه باشد، انسانهاى داراى خِرَد و تدبیر، مشکلات را به‌خاطر رسیدن به عزت و شرف انسانى و کرامت انسانى و تقرب الى‌الله تحمل میکنند؛ انسانهایى که بى‌خِرَدند همین مشکلات در زندگى آنها هست، آنها را با ذلت تحمل میکنند، به جاى اینکه ولایت الهى را قبول کنند، ولایت شیاطین را قبول میکنند: وَاتَخَذُوا مِن دُونِ اللَهِ ءَالِهَةً لِیَکونوا لَهُم عِزاً، کَلا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِداً؛ (۷) فرمولى که انسانهاى بى‌خِرَد، دستگاه‌هاى بى‌خِرَد، انسانهاى غافل در دنیا انتخاب میکنند و اتخاذ میکنند، این‌جور در قرآن کریم رسوا شده‌است. به جاى اینکه به خدا پناه ببرند، به جاى اینکه ولایت الهى را قبول بکنند، به جاى اینکه به هدایت الهى چنگ بزنند، به ولایت شیاطین، به ولایت دشمنان اسلام و دشمنان بشریت متمسک میشوند براى اینکه براى خودشان عزت درست کنند، و این عزت به دست آنها نمى‌آید. آن عبادت شوندگان نابکار هم از آنها سپاسگزارى نخواهند کرد: کَلا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِدا. (۸) این بیان قرآن، بیان روشنى است؛ باید از این بیان درس گرفت، باید راه را درست شناخت، خط هدایت قرآنى، انسانها را به سعادت میرساند، بایستى از خداى متعال کمک خواست.
بحمدالله نظام جمهورى اسلامى از آغاز تا امروز در مواجهه‌ى با دشمنان به این وعده‌ى الهى مستظهر(۹) بوده است، اعتماد کرده است؛ به قول الهى و وعده‌ى الهى ما اعتماد کردیم، حسن ظن نشان دادیم؛ مثل بى‌ایمانان و کفار، سوء ظن به وعده‌ى الهى نشان ندادیم؛ لذا پیروز شدیم. در انقلاب پیروز شدیم، در دفاع مقدس پیروز شدیم، در مبارزات گوناگون اقتصادى و سیاسى و اجتماعى و بین‌المللى بحمدالله تا امروز پیروز شدیم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ این راه ملت ایران است.
رحمت خدا بر امام بزرگوار که این راه را به روى ما گشود؛ رحمت خدا بر شهیدان بزرگوار که در این راه جان خودشان را فدا کردند؛ رحمت خدا بر ملت ایران که در همه‌ى مراحل از خودشان آمادگى نشان دادند؛ و رحمت و تفضل خدا بر مسئولان ما، دولتمردان ما که در این میدان آماده‌ى براى کار و تلاش و فداکارى‌اند.
و السلام علیکم و رحمةالله و برکاته

۱) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى ۱
۲) سوره‌ى فرقان، آیه‌ى ۳۰
۳) سوره‌ى احزاب، بخشى از آیه‌ى ۳۳
۴) نهج‌البلاغه خطبه‌ى ۱، «و توانمندى‌هاى پنهان‌شده‌ى عقلها را آشکار سازند»
۵) سوره‌ى انبیاء، آیه‌ى ۹۲
۶) سوره‌ى محمد، بخشى از آیه‌ى ۷
۷) سوره‌ى مریم، آیات‌۸۱ و ۸۲
۸) همان‌
۹) پشت گرم و دلگرم‌




برچسب ها :

بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى‌

4/3/1393


 بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
و الحمدلله و الصلاة على رسول‌الله و على آله الطاهرین
خیلى خوش آمدید برادران و خواهران عزیز. همین‌طور که فرمودند، (۱) این میعاد سالیانى، براى بنده هم فرصتى است: چهره‌ى نمایندگان محترم را از نزدیک زیارت میکنیم، و درباره‌ى فعالیت آنها گزارشى را که غالباً گزارشهاى خوب و خرسندکننده است میشنویم، چند جمله‌اى هم عرایضى عرض میکنیم. این براى ما یک فرصت است و خدا را سپاسگزاریم که امسال هم این توفیق را پیدا کردیم. روز شهادت موسى‌بن‌جعفر (سلام الله علیه) است، تسلیت عرض میکنم؛ ایام مربوط به بعثت است، تبریک عرض میکنم؛ و روزهاى یادآورى حماسه‌ى بزرگ سوم خرداد و فتح خرمشهر و مجاهدتهاى جوانهاى بااخلاص و فداکار ما است، آن را هم تبریک عرض میکنم.
آنچه مهم است، این است که هر جا هستیم - چه شما، چه این حقیر، چه بقیه‌ى مسئولین - توجه داشته باشیم که آنچه در اختیار ما است امانت است، اداى این امانت هم واجب قطعى و شرعى است. و خداى متعال از ما سؤال خواهد کرد؛ هم درباره‌ى آنچه کردیم، هم درباره‌ى آنچه نکردیم؛ باید به این توجه داشته باشیم.
دوره‌ى مسئولیت هم گذرا است. خب، شما از این دوره‌ى چهارساله‌ى اخیر مجلس نهم، دو سال را گذراندید. همه‌ى حوادث عالم، همین‌جور سریع میگذرد؛ عمر انسان هم همین‌جور است. این تمثیل قرآنى خیلى تکان‌دهنده است: سبزه‌اى که در اول بهار از زمین میرویَد یا از شاخ خشک درخت میشکفد، سبزه‌ى زیبایى است؛ انسان از نگاه کردن به برگ سبز و به سبزه‌ى بهارى لذت میبرد؛ نوپا و تازه است و رو به رشد دارد؛ چیزى نمیگذرد که تابستان فرا میرسد و این سبزه، آنچه را از استعداد در آن گذاشته شده است، نمایان میکند - چه میوه در درخت، چه محصول در زراعت - باز چیز زیادى نمیگذرد که پاییز فرا میرسد؛ وقتى پاییز فرا رسید، همان سبزه‌ى زیباى پرطراوت تبدیل میشود به برگ خشکى و خاشاکى؛ فَاَصبَحَ هَشیمًا تَذروهُ الرِیح؛ (۲) همان چهره‌ى زیبا و جذاب و طراوت‌بخش، تبدیل میشود به خاشاکى که بادها آن را از این‌طرف به آن‌طرف میبرند. ما هم همین‌جور هستیم؛ این نمایش عینى عمر ما است: از یک جا شروع میشود، کودکى است و جوانى است و طراوت است و شادابى است و نشاط است و حوصله است و آرزوهاى بزرگ است؛ بعد میرسیم به میان‌سالى، آنچه از استعدادهایى که در ما وجود داشته است، به قدر همتمان، به قدر تلاشمان، بُروز پیدا میکند؛ بعد سرازیر میشویم به سمت کهن‌سالى. و گفت:
دیر بماندم در این سراى کهن من‌
تا کهنم کرد صحبت دى و بهمن(۳)
کهنه میشویم، فرسوده میشویم؛ فَاَصبَحَ هَشیمًا تَذروهُ الرِیح؛ (۴) میشویم مثل همان خاشاک. این عمر است، طبیعت زندگى همین است؛ این را باید فهمید. تا انسان جوان است، این را نمیفهمد، در سنین ما، انسان این را بیشتر حس میکند، بیشتر درک میکند. طول این زندگى جلوى چشم ما است: سبزه و طراوت و شادابى و آمادگى، و بعد بتدریج پختگى، و بعد بتدریج فرسودگى؛ این را انسان جلوى چشمش مشاهده میکند. با این نگاه باید کار کرد. بعد هم در مقابل محاسبه‌ى الهى که «ما یَلفِظُ مِن قَولٍ اِلا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتید»، (۵) هر کلمه‌اى که از ما صادر میشود، ثبت میشود، ضبط میشود؛ هر حرکت ما، هر اقدام ما، بلکه هر اندیشه‌ى ما و فکر ما. باید با این توجه کار کنیم؛ شما در کرسى‌هاى مجلس، هیئت رئیسه‌ى محترم - که به آنها هم تبریک عرض میکنیم که مجدداً مورد اعتماد نمایندگان قرار گرفتند -(۶) در جایگاه ریاست و مدیریت، و این حقیر در جاى خودم، مسئولین دولتى [هم] همین‌جور؛ با این روش باید نگاه کرد. امانتى است، این امانت را بایستى ادا کنیم؛ اِنَ اللهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُوا الاَمانتِ اِلى‌ اَهلِها. (۷) اداى امانت هم به این است که آنچه وظیفه‌ى ما است بشناسیم و در حد وسع - بیش از آن هم از ما نخواسته‌اند - و توان، براى آن تلاش کنیم و تا جایى که میتوانیم بدویم.
برادران و خواهران عزیز! نکته‌اى که وجود دارد این است که نظام اسلامى با مبارزه به‌وجود آمد، بدون مبارزه این نظام تحقق‌پذیر نبود؛ همه‌ى آرزوهاى بزرگ در دنیا همین‌جور است. حفظ نظام و پایدارى نظام هم با مبارزه به‌وجود آمد؛ اگر مبارزه‌ى مردم نبود، اگر مبارزه‌ى امام نبود، اگر مبارزه‌ى مسئولان در میدانهاى مختلف نبود، این نظام باقى نمیماند و از بین میرفت. همچنان‌که مى‌بینید در یک نقاطى از دنیا - که از ما دور هم نیستند - حادثه‌اى پیش مى‌آید، فرصتى پدید مى‌آید، لکن این فرصت را صاحبان فرصت نمیتوانند نگه‌دارند، آن را از دست میدهند؛ ببینید در شمال آفریقا و در بعضى جاهاى دیگر چه خبر است. عیناً این سرنوشت میتوانست براى جمهورى اسلامى پیش بیاید که درى به تخته بخورد و حرکتى به‌وجود بیاید و نظامى اسلامى با شعارهاى رنگین و براق به‌وجود بیاید، بعد هم بعد از اندکى بکلى اوضاع دگرگون بشود و از بین برود. آنچه نگذاشت این اتفاق بیفتد، مبارزه بود؛ مبارزه‌ى صمیمى و جدى و خردمندانه؛ این را ما فراموش نکنیم. دشمنان ما نمیخواهند این را اعتراف بکنند که ملت ایران در راه پیشرفت خود، خردمندانه عمل کرد، اما واقعیت قضیه این است که اگر خردمندانه نبود، نمیشد، نمیماند، پیش نمیرفت، به نتیجه نمیرسید؛ [پس] خردمندانه بود. حرکت ملت ایران، حرکت صمیمى بود، صادقانه بود؛ فَلَما رَأَى اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِنَا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینَا النَصر؛ (۸) این را امیرالمؤمنین فرمود. صدق ملت ایران در میدانهاى مختلف نشان داده شد. خب حالا میشود نشست یک گوشه‌اى، از این گوشه آن گوشه عیوبى پیدا کرد، اشکالاتى پیدا کرد، اعتراض کرد؛ خب بله، معلوم است، اما این را تعمیم نباید داد، تعمیم نمیشود داد، آنچه قابل تعمیم است این است: صدق، حرکت، مبارزه. پس نظام با مبارزه به‌وجود آمد، با مبارزه هم باقى ماند. من عرض میکنم کار من و شما ادامه‌ى آن مبارزه است، و بدون مبارزه نمیتوانید به آن هدفها دست پیداکنید؛ علت هم معلوم است؛ علت این نیست که نظام جمهورى اسلامى یک نظام جنگ‌طلب است؛ نه، به‌هیچ‌وجه قضیه این نیست. شما وقتى از یک منطقه‌اى در دریا که در آنجا دزدان دریایى مستقرند، میخواهید با کشتى عبور کنید، باید مجهز باشید؛ طبیعت کار این است. باید بتوانید از خودتان دفاع کنید، انگیزه‌ى دفاع داشته باشید؛ اگر انگیزه‌ى دفاع نداشته باشید، سرنوشت شما معلوم است: لخت میشوید، آواره میشوید، کشتى از دستتان میرود، جان شما هم یا نابود خواهد شد یا با ذلت و اسارت باقى خواهد ماند؛ مسئله در دنیا این است. حالا فرق دزدان دریایىِ امروز دنیا - که دزدان دریا و زمین و هوا و همه‌جا هستند - با دزدان دریایى شناخته‌شده‌ى تاریخ و داستانها و افسانه‌ها و وقایع خارجى، این است که اینها مجهز به علمند. امروز دزدان غارتگر بشر - هم غارت پول، هم غارت منابع، هم غارت حیثیت و عزت، هم غارت اخلاق - مجهزند به دانش؛ این اینها را آبرومند کرده. دانش، هم چهره‌ى اینها را از آن حالت وحشت‌انگیز در چشمها خارج کرده، هم ثروتشان را زیاد کرده؛ فقط فرقشان این است. عاقلانه عمل کردند، خودشان را به علم رساندند، اما به اخلاق نه؛ لذا براحتى جنایت میکنند. براحتى به آرمانهاى بشرى خیانت میکنند، براحتى جنگ‌افروزى میکنند، براحتى سلاح شیمیایى به کار میبرند، سلاح شیمیایى را به به‌کاربرنده‌ى آن براحتى تسلیم میکنند، باکى هم ندارند؛ در مقام حرف و استدلال هم این را با زرورق - به نامهاى مختلفى - میپوشانند، نمیگذارند کسى بفهمد؛ یعنى جنایت اینها از جنایت دزدان دریایىِ سنتى و موجود در افسانه‌ها و فیلمها بالاتر است؛ براى خاطر اینکه گناه بزرگ را انجام میدهند و این را کار صواب وانمود میکنند. ما با یک‌چنین دنیایى طرفیم، با یک‌چنین جبهه‌اى طرفیم؛ چاره‌اى نداریم جز اینکه از خودمان دفاع کنیم؛ مبارزه این است. اینهایى که براى تئوریزه کردن سازش و تسلیم و اطاعت در مقابل زورگویان، نظام را متهم میکنند به جنگ‌طلبى یا به تئوریزه کردن جنگ، دارند خیانت میکنند، دروغ میگویند. نه، نظام نظام انسانى است، نظام شرف است، نظام احترام به کرامت بشر است، نظام سلامت است؛ وَ الصُلحُ خَیر. (۹) در همه‌ى این صحنه‌ها، چه عرصه‌ى اداره‌ى کشور، چه عرصه‌ى فعالیتهاى گوناگون اقتصادى، علمى، فرهنگى و غیره، چه عرصه‌ى سیاست‌گذارى، چه عرصه‌ى تقنین، چه عرصه‌ى مذاکرات خارجى و غیره، باید بدانیم ما در حال مبارزه‌ایم؛ در ادامه‌ى مبارزاتى و راهى که به پیدایش نظام و بقاى نظام منتهى شد، داریم حرکت میکنیم؛ این را باید بدانیم. این بایستى مثل یک تفکر گسترده‌اى بر تمام فعالیتهاى ما حاکم باشد، هر کارى میکنیم، این بایست در ضمن آن ملحوظ باشد. قواى شیاطین عالم برآنند که هر جایى، هر پایگاهى از پایگاه‌هاى بشرى و تمدن بشرى وجود دارد که در خدمت آنها نیست منهدم کنند؛ بنایشان بر این است. مى‌بینید دیگر؛ باید در خدمت آنها بود، باید حرف زور آنها و نعره‌ى خشن آنها را شنید و تسلیم آن شد، والا معارضه میکنند، مبارزه میکنند، دعوا میکنند. باید در مقابل آنها خود را قوى کرد و ایستاد؛ این اساس کار است. شما در تقنین، دستگاه‌هاى دولتى در اجرا، مسئولین گوناگون بخشهاى مختلف در حوزه‌هاى مسئولیت خودشان، باید به این توجه داشته باشند. این عرض ما است. کار اساسى مجلس ادامه‌ى مبارزاتى است که به پیروزى انقلاب منتهى شد و مبارزاتى که به بقاى این انقلاب منتهى شد.
خب، حالا این مبارزه تا کِى طول خواهد کشید؟ مبارزه و جهاد به‌یک‌معنا تمام‌نشدنى است - چون شیطان همیشه در دنیا هست - به‌یک‌معنا با موقعیتهاى مختلف، شکل جهاد تغییر پیدا میکند. اگر کشورها و ملتهایى، بتوانند همت کنند و جامعه‌ى بشرى را و جامعه‌ى جهانى را از زیر بختک استعمار و استکبار بیرون بکشند، مشکل حل خواهد شد. یعنى عمده‌ى مشکل بشریت این است. امروز دستگاه‌هاى استکبارى و در رأس آنها آمریکا، مثل بختک افتاده‌اند روى جسم بشریت و روى فکر بشریت - مثل جان بشریت - او را احاطه کرده‌اند، او را میفشرند، او را آشفته میکنند، زندگى‌اش را پریشان میکنند؛ [اگر] بشریت بتوانند خودشان را از زیر این سایه‌ى سنگین، از زیر این کابوس بیرون بکشند، آن‌وقت نفس راحتى خواهد کشید. البته کار آسانى نیست، کار دشوارى است، مبارزات طولانى و بلندمدت میخواهد. ملت ایران گامهاى بلندى را در این راه برداشته است. خودِ نفْسِ تشکیل نظام اسلامى، بلندترین گام بود؛ تشکیل پیاپى مجلس قانون‌گذارى که مظهر مردم‌سالارى اسلامى است، بزرگ‌ترین کار است؛ خودِ نفْسِ نشستن شما در این جایگاه، نفْسِ حضور شما به‌عنوان نماینده‌ى مردم و مظهر مردم‌سالارى دینى یک مبارزه است؛ این را باید قدر دانست و پیش برد.
ما اولِ امسال عرض کردیم «مدیریت جهادى»؛ این مدیریت جهادى مخصوص دولت نیست، شامل مجلس هم هست؛ طبعاً در حوزه‌ى کار مسئولیت خود مجلس، یعنى تقنین و نظارت که عمده‌ترین مسئولیتهاى مجلس است. این مسئولیتها اگر به‌طور جدى، به‌دور از انگیزه‌هاى شخصى، به‌دور از هرچیزى جز انگیزه‌ى خدمت به مصالح کشور انجام بگیرد، بزرگ‌ترین کار جهادى است؛ کار جهادى یعنى این؛ انگیزه‌هاى گوناگون را نباید دخالت داد، اولویتها را باید نگاه کرد. من بر روى اقتصاد مقاومتى تکیه میکنم. اولِ سال هم عرض کردم، به شما هم حالا توصیه خواهم کرد، در برنامه‌ى ششم که در پیش است، روى اقتصاد و روى فرهنگ و روى علم باید تکیه کنید. اقتصاد مقاومتى قدم بلندى است که در این زمینه‌ها میتوان برداشت و دستگاه‌هاى دولتى و دستگاه‌هاى مدیریت کشور - چه در مجلس، چه در دولت، چه بخشهاى گوناگون - وظایفى در این زمینه دارند. علاج مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتى است. علاج مشکلات کشور را - چه مشکلات اقتصادى، چه مشکلات سیاسى - بیرون از این مرزها نمیشود پیدا کرد. کار بکنند؛ هرکس هر تلاشى بلد است، انجام بدهد؛ ما هم موافقیم، بارها هم گفته‌ایم، از همه‌ى کسانى که در بخشهاى مختلف - خارجى، داخلى - ابتکار دارند و حرکت دارند و تحرک دارند، ما دفاع میکنیم - دفاع صمیمانه و واقعى، نه دفاع صورى - اما معتقدیم آن‌چیزى که علاج مشکلات کشور است، در درون کشور است، در درون وجود من و شما است. ما هستیم که میتوانیم اقدام بکنیم؛ بلد باشیم که چه‌کار بکنیم و بفهمیم که راه درست کدام است و با جرأت و دلیرى آن کار را انجام بدهیم؛ آن‌وقت مشکلات کشور بلاشک حل خواهد شد. یک گام بزرگ و بلند، همین اقتصاد مقاومتى است. البته از روزى که این سیاستهاى اقتصاد مقاومتى اعلام شده است و ذکر آن مکرر گفته شده است، (۱۰) مسئولین مختلف - دولتى‌ها، مجلس محترم، دستگاه‌هاى مختلف، مسئولان گوناگون - در مقام حمایت و ستایش از این سیاستهاى اقتصاد مقاومتى برآمده‌اند و مکرر گفته شده، لکن تجربه‌ى بنده به من میگوید که ستایش کافى نیست؛ تعریف کردن کافى نیست؛ حرکت لازم است. بله، افرادى مى‌آیند، مى‌نشینند، در منبرهاى عمومى یا در جلسات خصوصى از مزایاى این اقتصاد مقاومتى مطالبى را بیان میکنند و غالباً هم درست است، اما خب باید اقدام کرد، عمل کرد. آنچه در مجلس محترم انجام گرفته است - که من هم قبلاً گزارش آن را داشتم، امروز هم رئیس محترم مجلس بیان کردند -(۱۱) مشکور است؛ دولتى‌ها هم فعالیتهایى کردند، منتها باید قدم‌به‌قدم دنبال بشود؛ هم در زمینه‌ى تقنین، هم در زمینه‌ى نظارت. در زمینه‌ى تقنین، فراهم آوردن قوانین مناسب یا حذف کردن قوانین مزاحم - که اهمیت این کار دوم از کار اول کمتر نیست؛ بعضى از قوانین حقیقتاً مزاحمند یا معارضند - حذف قوانین معارض و تصویب قوانینى که به بخشهاى گوناگون اقتصاد مقاومتى کمک کند، یکى از کارهاى مهم است. در زمینه‌ى نظارت هم نظارت برعملکرد دولت که مجرى این حرکت بزرگ و وارد در این میدان است، به عهده‌ى مجلس است. البته در مورد تقنین، دولت محترم باید لوایح مناسب را بیاورد؛ مجلس نمیتواند صرفاً به طرحها متکى باشد؛ باید لایحه بیاورند. این را هم من عرض بکنم و تأکید کنم که هیچ جاى دیگرى هم نمیتواند به جاى مجلس در زمینه‌ى تصویب قوانین، در مسائل مربوط به اقتصاد مقاومتى و امثال آن دخالت بکند؛ مجلس است که بایستى قانون را تصویب کند - تشخیص بدهد، و آنچه لازم است تصویب کند - یا قانونى را حذف کند و از دُور خارج کند.
یک کار دیگرى که در وظایف نظارتى مجلس مهم است، مسئله‌ى مبارزه‌ى حقیقى با فساد است؛ حقیقتاً مبارزه‌ى با فساد [مهم است]. نگذاریم کانونهاى چرکین شکل بگیرند که علاج آنها مشکل باشد. اگر نظارت درستى باشد، گاهى اوقات در قدمهاى اول میشود جلوى یک حرکت خطا و گناه‌آلود را گرفت؛ اگر ما در قدمهاى اول جلوى آن را نگرفتیم و این بیمارى پیشرفته شد و این زخمْ ناسور(۱۲) شد، آن‌وقت علاج آن مشکل میشود، سخت میشود؛ اگر به علاج هم برسد - که بیم این هست که به‌خاطر همین عواقب به علاج نرسد - با سختى و با دشوارى و با تحمل خسارتها خواهد رسید؛ از اول جلوى آن را باید گرفت. خوشبختانه در زمینه‌هاى سیاسى و اقتصادى در نظام، این تجربه را هم ما داریم.
اما در مورد برنامه‌ى ششم که در واقع باید آماده بود براى اینکه این برنامه‌ى ششم تهیه بشود، فراهم بشود و بیاید. برنامه‌ى ششم یعنى سیاستهاى پنج سال کشور تدوین خواهد شد؛ شما نقشه‌ى راه عملى براى پنج سال کشور را در این برنامه‌ى ششم ان‌شاءالله تدوین خواهید کرد. سه نقطه‌ى اصلى - البته برنامه باید جامع باشد - وجود دارد: یکى اقتصاد است که تکیه روى اقتصاد مقاومتى در آن برنامه باید تجلى پیدا کند. یکى مسئله‌ى فرهنگ است؛ هر جا میگوییم فرهنگ، مقصود ما از فرهنگ، یعنى فرهنگ انقلابى، فرهنگ اسلامى، یعنى ایجاد حرکت فرهنگى بر مبناى اسلام و بر مبناى ارزشهاى اسلامى و حرکت دادن جامعه به معناى حرکت فرهنگى به سمت اهداف اسلامى، تقویت فرهنگ اسلامى و باور اسلامى و آداب اسلامى و اخلاق اسلامى و سنتهاى اسلامى؛ فرهنگ این است. این‌جور نیست که به هر شکلى ابزارهاى فرهنگى در کشور به‌وجود آمد، ما خوشحال بشویم که بله، فرهنگ پیشرفت کرده؛ نه، پیشرفت فرهنگ و تکیه‌ى روى فرهنگ به معناى فرهنگ انقلابى است، فرهنگ اسلامى است، فرهنگ دینى است، تقویت ارزشهاى انقلابى و اسلامى است؛ این مراد ما است و این آن چیزى است که مورد انتظار از من و شما - به عنوان سربازان این انقلاب - است که باید سینه‌مان را سپر کنیم و براى انقلاب کار کنیم. و سوم علم؛ حرکت علمى در کشور خوب آغاز شده است؛ بحمدالله در این سالها، در این ده دوازده سال حرکت خوبى در کشور به‌وجود آمده؛ این حرکت مطلقاً نباید کُند بشود، بلکه باید سرعت و شتاب بگیرد. خیلى از افتخارات ملى و بخش مهمى از عزت ملى و بخش قابل توجهى از ثروت ملى به برکت علم به‌دست مى‌آید؛ مسئله‌ى علم و تحقیق و پیشرفت در بخشهاى گوناگون علمى و کشف سرزمین‌هاى ناشناخته‌ى دانش، براى کشور خیلى مهم است؛ این هم ان‌شاءالله باید در برنامه مورد توجه قرار بگیرد.
یک مسئله هم مسئله‌ى جمعیت است که حالا سیاستهاى جمعیت ابلاغ شد؛ (۱۳) خوشبختانه مسئولین هم تجاوب کردند(۱۴) به این سیاستهاى جمعیت. شنیدم در مجلس هم طرحى در مورد افزایش بارورى و پیشگیرى از کاهش جمعیت وجود دارد؛ این بسیار مهم است. هیچ منافاتى ندارد که ما مراعات بهداشت و سلامت مادران و فرزندان و نوزادان را بکنیم - که خیلى مهم است - در عین حال مراقب باشیم اشتباهى را که قبلاً کردیم، ادامه ندهیم، دنبال نکنیم؛ مسئله‌ى کاهش جمعیت مسئله‌ى بسیار مهمى است. براى آن دشمنانى که در اوائل صحبت اشاره کردم، بهترین چیز این است که ایران یک کشورى باشد با بیست سى میلیون جمعیت که نصف این جمعیت هم کهن‌سال و میان‌سال و ازکارافتاده باشند؛ این برایشان بهترین چیز است؛ [اگر] براى این برنامه‌ریزى بتوانند بکنند، حتماً میکنند، پول بتوانند خرج کنند، حتماً خرج میکنند؛ ما باید حرکتمان در مقابل این حرکت، حرکت صحیح و منطقى و خردمندانه و عالمانه باشد که خب خوشبختانه شنیدم در مجلس دوستان دنبال این قضیه هستید و امیدواریم که خداوند به شما کمک کند.
ما بالاخره عرایضمان با برادران و خواهران مؤمن، بااخلاص و صمیمى مثل شما تمام‌شدنى نیست؛ حرف خیلى داریم براى گفتن، کمااینکه شماها هم با ما خیلى حرف دارید براى گفتن که متأسفانه مجال آن پیش نمى‌آید. امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال به شماها توفیق بدهد، کمکتان کند و بتوانید آن‌چنان‌که مایه‌ى رضاى الهى است و مایه‌ى خرسندى خود شما در پایان این مسئولیت و نیز در پایان این زندگى است، به کارتان ادامه بدهید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

۱) رئیس مجلس شوراى اسلامى‌
۲) سوره‌ى کهف، بخشى از آیه‌ى ۴۵
۳) کلیات ناصرخسرو، قصیده‌ى ۱۸۴
۴) سوره‌ى کهف بخشى از آیه‌ى ۴۵
۵) سوره‌ى ق، آیه‌ى ۱۸
۶) انتخابات هیئت رئیسه‌ى مجلس شوراى اسلامى در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۴ برگزار شد.
۷) سوره‌ى نساء، بخشى از آیه‌ى‌۵۸
۸) نهج البلاغه، خطبه‌ى ۵۶
۹) سوره‌ى نساء، بخشى از آیه‌ى ۱۲۸
۱۰) ابلاغ سیاستهاى کلى اقتصاد مقاومتى (۱۳۹۲/۱۱/۲۹)
۱۱) در گزارش رئیس مجلس عنوان شد: «پس از ابلاغ سیاستهاى کلى اقتصاد مقاومتى، دبیرخانه‌اى در مرکز پژوهشهاى مجلس ایجاد شد تا با همکارى انجمنهاى علمى کشور، کمیسیون‌هاى تخصصى مجلس، معاونین قوانین و نظارت رئیس مجلس، و با اشراف نایب رئیس مجلس و هماهنگى با دولت، این سیاستها را محقق سازد.»
۱۲) سخت یا غیرقابل علاج‌
۱۳) ابلاغ سیاستهاى کلى جمعیت (۱۳۹۳/۲/۳۰)
۱۴) جواب دادند




برچسب ها :

بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیه‌السلام

31/2/1393


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
و الحمدللَه و الصلاة على رسوله و آله الطیبین الطاهرین‌
تبریک عرض میکنم به شما جوانان عزیز، فارغ‌التحصیلان و نیز سردوشى‌بگیران در این کانون علم و معرفت و فرهنگ که بحمدالله از پدیده‌هاى شیرین و مبارک انقلاب اسلامى است. و تشکر میکنم از ترتیبات ابتکارى و زیبایى که در میدان تا این ساعت انجام گرفت.
یقیناً مسئله‌ى رویشهاى‌نوبه‌نو در نظام جمهورى اسلامى، یکى از اساسى‌ترین و مهم‌ترین مسائل است. اگر هر انقلابى و هر حرکت و نهضتى در عالم، رویشهاى نوین و پى‌درپى نداشته باشد، محکوم به زوال و فنا است. جمهورى اسلامى در طول این ۳۵ سال توانسته است در هر برهه‌اى از خود جلوه‌اى نو و متناسب با نیاز، بُروز بدهد. افرادى نگران ریزشها بودند؛ گفته شد رویشها بر ریزشها غلبه خواهند کرد؛ (۱) و همین شد. آنچه مهم است این است که نگاه نسل نو و همه‌ى کسانى که نیروى جوانى را در خدمت به اهداف و آرمانهاى بلند میخواهند، باید به آینده‌هاى روشن و دور باشد - فقط جلوى پاى خودمان را نبینیم - آینده‌ى دور، ایجاد تمدن اسلامى است؛ تمدن نوین، متناسب با نیازها و ظرفیتهاى امروز بشریتى که از حوادث گوناگون قرنهاى اخیر زخم خورده است، مجروح است، غمگین است و نسلهاى جوان آن دچار یأس و نومیدى و افسردگى‌اند. اسلام میتواند این نسلها را به آفاق جدیدى برساند، دلهاى آنها را شاد کند و آنها را آن‌چنان‌که متناسب و شایسته‌ى کرامت انسان است، کرامت ببخشد؛ تمدن نوین اسلامى یعنى این. و شما هسته‌هاى مهم و اساسى و اصلى در ایجاد این تمدنید. آینده متعلق به شما است. سازندگان آینده‌ى کشور و آینده‌ى این تمدن و در واقع آینده‌ى جهان، شما جوانهاى امروزید. بخشى از مجموعه‌ى روبه‌رشد رویشها در نظام جمهورى اسلامى در این بخش یعنى در دانشگاه امام‌حسین تحقق پیدا میکند. در هرجا هستید؛ چه آنهایى که در این دانشگاهند، و چه همه‌ى جوانها در هر نقطه‌اى از کشور که احساس تعهد میکنند، میتوانند نقش‌آفرین باشند. این دانشگاه جاى مهمى است؛ مرکز دانش است، مرکز تحقیق است، مرکز آموزشهاى انقلابى است، مرکز آماده‌سازى‌هاى فکرى و روحى است. شما جوانها قدر بدانید؛ مدیران و مسئولان همه‌ى تلاش خودشان را به کار ببرند براى اینکه از این فرصت حداکثر استفاده را بکنند؛ کمااینکه بحمدالله میکنند.
امروز نظام اسلامى درگیر چالشهایى است. وجود چالش به معناى حرکت به سمت جلو و ابتکارهاى روزافزون و نوبه‌نو است. وجود چالش، انسانهاى آگاه و بصیر و شجاع را نگران نمیکند. وجود چالش، انسانهاى متعهد را به نگاه به ظرفیتهاى موجود و احیاناً معطل‌مانده وادار میکند. این چالشها براثر این است که در نظام جمهورى‌اسلامى، توان پیشرفت، توان استحکام، توان اقتدار روزافزون بسیار است. دشمنان ما این را مى‌بینند. من به شما جوانهاى عزیز این نکته را بگویم: دنیا در یکى دو قرن اخیر، با بُروز پدیده‌ى ننگین و شوم استعمار و استکبار بین‌المللى، دچار آفتهاى بزرگى شد؛ مهم‌ترینِ این آفتها نظام سلطه است. نظام سلطه به معناى آن است که در روى زمین، ملتها به دو گروه تقسیم بشوند: یک گروه سلطه‌گر، و یک گروه سلطه‌پذیر. دولتهاى استکبارى عادت کرده‌اند که سلطه‌گرى کنند، زور بگویند، در اقتصاد ملتها، در فرهنگ ملتها، در سیاست‌ورزى ملتها، در تربیت ملتها، در سبک زندگى ملتها، از سر استکبار و سلطه‌طلبى دخالت کنند؛ همه‌چیزِ دنیا در اختیار آنها باشد. دولتهاى غربى و در برهه‌ى چند ده سال اخیر در رأس آنها دولت آمریکا، به این پدیده‌ى نفرت‌انگیز عادت کرده‌اند؛ به اینکه زور بگویند، به اینکه اقتصاد دنیا در دست آنها، فرهنگ ملتها در اختیار آنها، و خلاصه اختیار کشورهاى دیگر در دست آنها باشد؛ به این عادت کرده‌اند. وقتى یک ملت و یک کشور، در مقابل این عادت زشت مى‌ایستد، آنها برآشفته میشوند. انقلاب اسلامى موجب شد یک کشور بزرگ، یک کشور واقع در منطقه‌ى حساس جغرافیا، یک کشور داراى منابع و معادن سرشار یعنى ایران عزیز، با ملتى مقاوم و شجاع و پراستعداد، در مقابل این رَوَند زشت و نفرت‌انگیز بِایستد؛ آنچه آنها را خشمگین میکند این است. آنچه استکبار جهانى را آشفته کرده است، این است که یک ملت در یک کشور مهم، با یک سابقه‌ى تاریخى بسیار غنى، با دارا بودن خصوصیات منحصربه‌فرد، در مقابل این عادت زشت سلطه‌گرى و سلطه‌پذیرى ایستاده است؛ این است که آمریکا را عصبانى میکند؛ این است که جبهه‌ى متحدى از مستکبران را در مقابل جمهورى اسلامى قرار میدهد؛ و باز اتفاقاً همین است که دل ملتهاى دنیا را به سوى ملت ایران جذب میکند؛ و همین است که اتفاقاً بسیارى از دولتهایى هم که خودشان جرأت نمیکنند در مقابل نظامِ سلطه بِایستند، از اینکه نظام جمهورى اسلامى ایستاده است، لذت میبرند؛ اگرچه این گستاخى و دلیرى را ندارند که آن را اظهار کنند؛ این را ما در مبادلات بین‌المللى بوضوح مى‌بینیم.
دشمنىِ دشمنان ما به‌خاطر این است که نظام جمهورى اسلامى در مقابل نظام سلطه ایستاده است؛ در مقابل عادت بدِ تقسیم دنیا به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر ایستاده است؛ بقیه‌ى چیزها بهانه است. امروز بهانه، مسئله‌ى هسته‌اى است؛ یک روز بهانه، حقوق بشر است؛ یک روز بهانه، یک چیز دیگر است. آنها میخواهند نظام جمهورى اسلامى را از ایستادگى در مقابل قلدرها و گردن‌کلفت‌ها و باج‌بگیرها و زورگویان عالم منصرف کنند؛ البته این اتفاق نخواهد افتاد. ملت ایران توانایى خود را در میدانهاى مختلف اثبات کرده است: ملت ایران اثبات کرده که بدون تکیه‌ى به آمریکا، هم میشود پیشرفت علمى پیدا کرد، هم میشود پیشرفت اجتماعى پیدا کرد، هم میشود نفوذ بین‌المللى پیدا کرد، هم میشود عزت سیاسى در دنیاى بشریت پیدا کرد. این را جمهورى اسلامى اثبات کرده و آنها از این ناراحتند؛ [اینکه] یک ملت و یک کشور و یک نظام با استغناى از زورگویان و باج‌بگیران و سرگردنه‌بگیران بین‌المللى، با بى‌اعتنایى به آنها، حتى با مخالفت و دشمنى آنها بتواند خود را از مشکلات بیرون بکشد، عرض اندام بکند و حضور خود و نفوذ خود را على‌رغم آنها و به‌کورى چشم آنها، بر آنها تحمیل بکند است که آنها را عصبانى کرده است. عصبانى شده‌اند؛ عصبانى بشوند و به‌تعبیر شهید عزیزمان مرحوم شهید بهشتى، از عصبانیت بمیرند. ملت ایران راه درست را انتخاب کرده است، راه درست را شناخته است. ما دانسته‌ایم که بدون اتکا به قدرتهاى زورگو و باج‌بگیر میتوانیم پیش برویم، میتوانیم قوى بشویم، میتوانیم میدانهاى ناشناخته و ناگشوده‌ى اندیشه‌ى بشرى و فکر بشرى و دانش بشرى را بگشاییم، میتوانیم دل ملتهاى دنیا را به خودمان جذب کنیم؛ این را ما شناخته‌ایم، عمل کرده‌ایم و پیش خواهیم رفت؛ و دشمن نمیتواند. اکثریت دنیا هم با نظام جمهورى اسلامى همراهند. حتى ملتهاى کشورهایى که خودشان مستکبرند - آنهایى که حقایق را میدانند - ملت ایران را قبول دارند، جمهورى اسلامى را ستایش میکنند، با چشم تکریم نگاه میکنند. امپراتورى خبرىِ استکبار میخواهد نگذارد آوازه‌ى ملت ایران به گوشها برسد؛ اما على‌رغم آن، امروز بحمدالله چشم و دل و زبان بخش مهمى از دنیا، پر است از نشانه‌هاى اعتقاد مردم و اعتماد مردم به ملت ایران و ستایش ملت ایران.
بنده موافق نیستم که تعبیر دروغین «جامعه‌ى جهانى» را در مقابل جمهورى اسلامى - که دشمنان ما به کار میبرند - به کار ببریم؛ کدام جامعه‌ى جهانى؟ کسانى که در مقابل جمهورى اسلامى قرار دارند جامعه‌ى جهانى نیستند، چند دولت مستکبرند که آنها هم عمدتاً زیر نفوذ یک مشت کمپانى‌دارانِ صهیونیستِ غارتگرِ بدنامِ بددلند؛ این جامعه‌ى جهانى نیست؛ آنهاخودشان را جامعه‌ى جهانى مینامند. جامعه‌ى جهانى ملتها هستند، جامعه‌ى جهانى دولتهاى مظلومى هستند که جرأت و دلیرىِ اظهار مخالفت را ندارند و اگر فضا پیدا کنند، آنها هم مخالفت خواهند کرد. جامعه‌ى جهانى دانشمندان و اندیشمندان و متفکران و عالمان و خیرخواهان و آزادى‌خواهانى هستند که در همه‌ى دنیا متفرقند و حقیقت را میفهمند و آن را ستایش میکنند.
جوانان عزیز! آینده مال شما است؛ افقها را شما باید فتح کنید و فتح خواهید کرد؛ خودتان را آماده کنید، خودتان را بسازید. در این دانشگاه سعى کنید علم را، تحقیق را، بصیرت را، آموزشهاى رزمى را - تکیه میکنم بر روى آموزشهاى رزمى - یکایک افراد [بیاموزند]. بحمدالله استعدادها خیلى خوب است، توانایى‌ها خیلى خوب است، میتوانید کارهاى بزرگ را انجام بدهید؛ خودتان را براى انجام کارهاى بزرگ در آینده‌هایى که ان‌شاءالله چندان دور نباشد آماده کنید. به توفیق الهى روح مطهر شهیدان - که امروز در این میدان تجلى‌اى از ارواح مطهر شهیدان مشاهده شد - و روح مطهر امام بزرگوار ما و ارواح طیبه‌ى ائمه‌ى اطهار (علیهم سلام‌الله) پشتیبان شما خواهند بود و قلب مقدس ولى‌عصر (ارواحنا فداه) ان‌شاءالله از شما راضى خواهد بود و راضى باشد، و همه‌ى شما ان‌شاءالله مشمول دعاى آن بزرگوار باشید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

۱) از جمله، خطبه‌هاى نمازجمعه‌ى تهران (۱۳۸۴/۵/۲۸)




برچسب ها :

بیانات در دیدار مردم استان ایلام در سالروز ولادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام

23/2/1393


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌(۱)
الحمدلله و صلّى الله على رسوله و ءاله الأطهرین الأطیبین. خوشامد عرض میکنم به شما برادران و خواهران عزیز که این مسیر طولانى را طى کردید و لطف کردید و روز عیدِ ما را به معناى واقعى کلمه با قدوم خودتان عید کردید. امیدواریم که خداوند متعال به برکت مولود این روز، الطاف معنوى و مادّى خود را بر سر ملّت ایران و بخصوص شما برادران و خواهرانى که از ایلام تشریف آوردید، نازل بفرماید و شماها را مشمول لطف و هدایت ویژه‌ى خود ان‌شاءالله قرار بدهد. همچنان‌که در گذشته هم در مورد ایلام و مردم ایلام - عشایر و شهرنشین و همه و همه - دانستیم و از نزدیک دیدیم، الطاف الهى شامل حال شما مردم بوده است؛ چه در دوران دفاع مقدّس و چه بعد از آن تا امروز؛ مجاهدتها، ایستادگى‌ها، مقاومتها، وفادارى عمومى و همگانى، چیزهاى کوچکى نیست؛ براى مجموعه‌هاى مردمى، اینها افتخار است و بحمدالله شما این افتخارات را داشته‌اید و دارید و خواهید داشت. و بدانید - بخصوص شما جوانهاى عزیز - که این کشور متعلّق به شما است، آینده‌ى آن مال شما است؛ شما هستید که باید شانه‌هاى تواناى خودتان را بدهید زیر بار این مسئولیّت بزرگ، همچنان‌که جوانهاى دیروز این‌کار را کردند و از شرف ملّى، از استقلال کشور، از دین و ایمان و هویّت ملّى خودشان، دفاع کردند که یکى از مظاهر مهمّ آن همین مردم ایلام هستند. من از نزدیک فداکارى‌هاى مردم را دیدم؛ در همان سال ۵۹ و ۶۰، در آن دورانهاى دشوار، همه‌ى مردم - زن و مرد - در صحنه بودند، همکارى میکردند، و برجستگان و نخبگانِ مردم استان شما و منطقه‌ى شما هم پیشاپیشِ مردم حرکت میکردند؛ امروز هم قضیّه همان است. و خب امیدواریم که خداى متعال کمک کند و توفیق بدهد به مسئولان که آنها هم به سهم خودشان، وظائفى را که دارند، بتوانند بنحو کامل انجام بدهند که البتّه در این صدد هستند، دنبال بازکردنِ گره‌هاى مشکلاتند؛ باید همکارى کرد، همه کمک کنند که این کار انجام بگیرد.
درباره‌ى امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) سخن زیاد گفته شده است، لکن همه‌ى حقیقت هنوز گفته نشده است. آنچه از فضائل امیرالمؤمنین (سلام خدا بر او) تاکنون بر زبانها و قلمها جارى شده است، همه‌ى فضائل امیرالمؤمنین نیست، بخشى از آن است. از قول نبىّ اکرم نقل شده است که فرمود: برادرم على، فضائلى دارد که «لا تُحصى‌»(۲) - قابل شمارش نیست - یعنى انسانها قادر نیستند این فضائل را بشمرند؛ یعنى فوق درک و عقل و فهم بشر معمولى است؛ این امیرالمؤمنین است. خب، ما احتیاج به الگو داریم، احتیاج به اسوه داریم، [پس‌] با این نظر به امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نگاه کنیم. به نظر این حقیر، در چند سرفصل باید زندگى امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) را مورد ملاحظه قرار داد؛ چه اهل قلم و تحقیق و چه ماها که میخواهیم درباره‌ى مسائل امیرالمؤمنین مطالعه کنیم و فکر کنیم. چهار سرفصل به نظر بنده در اوّل فهرست قرار میگیرد که من اجمالاً یک اشاره‌اى میکنم.
یک سرفصل عبارت است از مقامات معنوى امیرالمؤمنین - مقام معرفتِ توحیدى امیرالمؤمنین، مقام عبادت او، مقام تقرّب او به خدا، مقام اخلاص او - که اینها چیزهایى است که عمق آن و کُنه(۳) آن واقعاً از دسترس ماها خارج است. بزرگان از علما، از شیعه و سنّى، حتّى غیر مسلمان، در مقابل این بخش از شخصیّت امیرالمؤمنین همه اظهار عجز کرده‌اند؛ بس بلند و والا و مشعشع، این بخش در چشم هر بیننده‌اى جلوه میکند؛ نمیتوانند، قادر نیستند ابعاد آن را درک بکنند؛ این یک بخش. ابن‌ابى‌الحدید - عالم سنّى معتزلى - وقتى یکى از خطبه‌هاى امیرالمؤمنین را که مربوط به توحید است نقل میکند در نهج‌البلاغه، میگوید که جا دارد ابراهیم خلیل‌الرّحمن افتخار کند به وجود یک چنین فرزندى؛ از نسل ابراهیم این همه انبیا به‌وجود آمدند؛ [امّا] این را در مورد امیرالمؤمنین فقط میگوید؛ میگوید جا دارد که ابراهیم خلیل‌الرّحمن به این فرزند خود بگوید: تو سخنانى در توحید بیان کردى در جاهلیّت عرب، که من در جاهلیّت نَبط، نتوانستم این سخنان را بیان کنم و نتوانستم این حقایق را ابداع کنم. (۴) گوینده، عالم سنّى معتزلى است. این یک بخش و یک سرفصل از زندگى امیرالمؤمنین است که ابعادى ناشناخته دارد؛ واقعاً اقیانوس عمیقى است.
یک بخش دیگر، بخش مجاهدتهاى امیرالمؤمنین است که این مجاهدتها و فداکارى‌ها، اوج قلّه‌ى فداکارى است. آنچه امیرالمؤمنین از فداکارى براى اسلام، براى دین، براى حفظ جان پیغمبر، براى حفظ دین پیغمبر، براى شرف و عظمت امّت اسلامى انجام‌داد، واقعاً جهادهاى فوق طاقت بشرى است. از دوران کودکى، از اوّلى که پیغمبر را به‌عنوان مربّى خود شناخت و در دامان پیغمبر رشد پیدا کرد و اسلام را در کودکى پذیرفت، در همه‌ى آن دوران سخت سیزده‌ساله‌ى مکّه، بعد در ماجراى بسیار دشوارِ هجرت به مدینه، بعد در دوران ده‌ساله‌ى حیات مبارک پیغمبر در مدینه و آن جنگها و آن فداکارى‌ها و آن گرفتارى‌ها، در همه‌ى این دورانها، این انسان یک انسانِ ایستاده‌ى بر اوج قلّه‌ى فداکارى است. بعد از رحلت پیغمبر هم همین‌جور: صبر امیرالمؤمنین، فداکارى بود؛ اقدامهاى او، فداکارى بود؛ همکارى‌هاى او، فداکارى بود؛ قبول خلافت، فداکارى بود؛ کارهایى که در دوران کوتاه خلافت انجام داد، یکى پس از دیگرى فداکارى بود. کتاب فداکارى‌هاى امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به تنهایى یک کتاب طولانى و پر حجمى براى هر بیننده‌اى است، انسان را واقعاً متحیّر میکند. این‌قدر انسان بتواند با عزم راسخ در راه خدا، جان خود، حیثیّت خود، توانایى‌هاى خود، شئون خود، همه را تقدیم کند! تصوّر آن از عهده‌ى بنده و امثال بنده خارج است. این هم یک سرفصل از زندگى امیرالمؤمنین که خود، کتابهاى مفصّلى میشود.
سرفصل سوّم، سلوک امیرالمؤمنین در دوران حکومت است؛ چه سلوک شخصى، چه سلوک اجتماعى و حکومتى. سلوک شخصى، زندگى زاهدانه‌ى على در دوران حکومت و قدرت [است‌]. یک کشور پهناور عظیمى در ید قدرت امیرالمؤمنین بود؛ از اقصاى شرق، تا مصر، تا آفریقا - این منطقه‌ى عظیم - همه دولت اسلامى و تحت حکومت امیرالمؤمنین بود؛ این حاکم بزرگ و مقتدر، با این کشور پهناور و ثروتمند، زندگى شخصى‌اش، سلوک شخصى‌اش، مثل یک انسان مستمند و بینوا بود؛ با یک لباس زندگى بکند، نان جو و خشک غذاى او باشد، از همه‌ى لذّات مادّى پرهیز کند؛ طورى که خود او خطاب به همراهان و همکاران و دولتمردان زمان خود میفرمود: اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلى‌ ذلِک؛ (۵) شماها نمیتوانید؛ راست هم میگفت، هیچ‌کس نمیتواند؛ واقعاً این عجیب است که زندگى شخصى امیرالمؤمنین در دوران حکومتش این‌جورى باشد - در یک خانه‌ى محقّر زندگى بکند؛ زندگى معیشتى او در حدّاقل، مثل یک انسان مستمند و بینوا و فقیر [باشد] - و به این‌همه کار بزرگ بپردازد. و سلوک اجتماعى‌اش، اقامه‌ى حق، اقامه‌ى عدل، ایستادگى براى اِنفاذ(۶) حکم‌الهى؛ واقعاً هر عقلى حیران میشود در مقابل این‌همه عظمت و این‌همه قدرت. این چه انسانى است؟ این غیر از مقامات معنوى است؛ سلوک سیاسى [است‌]. سیاستمداران دنیا و حکّام عالم چه‌جورى زندگى کردند؟ امیرالمؤمنین چه‌جورى زندگى کرد؟ این هم یک سرفصل مهمّى است که دیگر تا امروز نظیرى نداشته است و نخواهد داشت؛ زهد امیرالمؤمنین و سلوک شخصى او و عبادت او در دوران اقتدارش. به امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) عرض کردند که یا بن رسول‌الله! شما چرا این‌قدر به خودتان سختى میدهید، فشار مى‌آورید، این‌جور عبادت میکنید، این‌جور زهد میکنید، این‌جور روزه میگیرید، این‌جور گرسنگى میکشید؟ امام سجّاد گریه کرد، فرمود: آنچه من میکنم، درمقابل آنچه جدّم امیرالمؤمنین میکرد چیست؛ کار من کجا، کار او کجا! یعنى امام سجّاد، سلوک عبادى و زاهدانه‌ى خود را در مقابل سلوک زاهدانه و عبادى امیرالمؤمنین کوچک میشمارد؛ این خیلى مهم است. این هم سرفصل سوّم.
سرفصل چهارم، آن هدفى است که امیرالمؤمنین نسبت به مردم، در دوران حکومت داشته است که نکته‌ى بسیار مهمّ و اساسى است. بنده میخواهم اندکى روى این نکته تکیه کنم. امیرالمؤمنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم. عبارت امیرالمؤمنین در خطبه‌ى نهج‌البلاغه این است؛ میفرماید: فَاِن اَطَعتُمونى فَاِنّى حامِلُکُم اِن شاءَ اللهُ عَلى‌ سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من میگویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، ان‌شاءالله؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ (۷) اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، حرکت کوچکى نیست، حرکت آسانى نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین [است‌]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمینه‌ى فکرى مردم، [هم] در زمینه‌ى روحى و قلبى مردم، [هم‌] در حیات اجتماعى مردم، نقش مى‌آفریند. من از این جهت روى این تکیه میکنم که گاهى شنیده میشود کسانى در گوشه‌وکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راه‌ها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفه‌ى ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند.
جامعه‌ى اسلامى جامعه‌اى است که اگر از لحاظ جنبه‌هاى مادّى به اسلام عمل بکند، بدون تردید در قلّه قرار خواهد گرفت؛ از لحاظ علم، از لحاظ صنعت لازم، از لحاظ معیشت، از لحاظ روابط اجتماعى، از لحاظ عزّت و شرف دنیائى و عمومى و ملّى و بین‌المللى در اوج قرار میگیرد؛ امّا این همه‌ى کارها نیست، همه‌ى هدفها نیست. اگر زندگى ما در دنیا زندگى خوبى باشد، امّا لحظه‌ى مرگ ما لحظه‌ى بدبختى و روسیاهى ما باشد، چه فایده دارد؟ امام سجّاد (علیه‌السّلام) در دعاى صحیفه‌ى سجّادیّه میفرماید: اَمِتنا مُهتَدینَ غَیرَ ضالّینَ، طائِعینَ غَیرَ مُستَکرِهین؛ (۸) میگوید پروردگارا! من را درحالى از دنیا ببر و بمیران که هدایت‌یافته باشم، گمراه نباشم؛ من را درحالى از دنیا و از این نشئه ببر که من با طوع و رغبت به آن‌طرف بروم. چه کسى با طوع و رغبت از این گذرگاه عبور میکند؟ آن کسى که به آن‌طرف خاطرجمع است. دیدید جوانهاى ما - جوانهاى آن‌روزِ شما - در میدانهاى جنگ، چگونه بى‌محابا وارد عرصه‌هاى خطر میشدند؛ [در] همین عملیّات‌هایى که ذکر کردند(۹) - چه در منطقه‌ى ایلام، چه در منطقه‌ى خوزستان، چه در منطقه‌ى استانهاى غربى - این جوانها کجاها رفتند؛ چه‌کارها کردند؛ مرگ را تحقیر کردند؛ خطر را کوچک شمردند؛ [چون‌] دل اینها با حقایق آشنا شده بود. انسان وقتى آن‌طرف را ببیند، آن نعمت را ببیند، از آن‌طرف خاطرجمع باشد، راحت زندگى میکند، راحت فداکارى میکند، راحت بر مشکلات صبر میکند، راحت قدم در وادى‌هاى خطر میگذارد و پیش میرود؛ مسئله اینجا است.
ما اگر بخواهیم در مقاصد دنیوى هم پیروز بشویم، بایستى ایمان خودمان را، اعتقاد خودمان را، عمل خودمان را، براى آن‌سوى مرز مردن تقویت کنیم. امیرالمؤمنین میفرماید من میخواهم مردم را به بهشت برسانم؛ این وظیفه‌ى ما است. نهى از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم، وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این وظائف مسئولین حکومت است.
از جمله‌ى چیزهایى که مردم را به بهشت نزدیک میکند، بهبود معیشت مردم است؛ کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا. (۱۰) جامعه‌اى که در آن فقر باشد، بیکارى باشد، مشکلات معیشتىِ غیر قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ایمانى پیدا نمیکند. فقر، انسانها را به فساد میکشاند، به کفر میکشاند؛ فقر را باید ریشه‌کن کرد. کار اقتصادى، فعّالیّت اقتصادى باید به‌طور جدّى در برنامه‌هاى مسئولین قرار بگیرد، که خب امروز بحمدالله مسئولین دنبال این چیزها هستند. فکرها را باید منتظم کرد، راه را باید درست تشخیص داد، درست باید حرکت کرد.
ما عرض کردیم «اقتصاد مقاومتى»؛ اقتصاد مقاومتى یعنى ما اگر به نیروى داخلى، به ابتکار جوانها، به فعّالیّت ذهنها و بازوها در داخل، تکیه کنیم و اعتماد کنیم، از فخر و منّت دشمنان خارجى، خودمان را رها خواهیم کرد؛ راه درست این است. معناى اقتصاد مقاومتى این است که ما نگاه کنیم، ظرفیّتهاى بى‌پایانى را که در داخل هست جستجو کنیم، شناسایى کنیم، با برنامه‌ریزى درست و صحیح این ظرفیّتها را فعّال کنیم، این استعدادها به کار گرفته بشوند. من یکى دو روز پیش گفتم در یک دیدارى؛ (۱۱) هرجایى که ما به ابتکار و استعداد جوانانمان تکیه کردیم، آنجا ناگهان مثل چشمه‌اى جوشید، شکوفا شد؛ در قضایاى مربوط به مسائل هسته‌اى، در قضایاى مربوط به مسائل دارویى، در درمانهاى گوناگون، در سلّولهاى بنیادى، در نانو، در این برنامه‌هاى صنعتىِ دفاعى، هرجایى ما سرمایه‌گذارى [کردیم‌] و به این نیروى جوان و علاقه‌مند و مؤمن و بااخلاص داخلى تکیه کردیم و به او ارج نهادیم، کارمان پیش رفت؛ خب، به این برسیم. مسائل اقتصادى هم همین‌جور است؛ ظرفیّتهاى اقتصادى باید فعّال بشود؛ این راه پیشرفت کشور است. آن‌وقت کشور، هم از لحاط مادّى و اقتصادى، هم از لحاظ اعتبار بین‌المللى، هم از لحاظ عزّت ملّى و اعتمادبه‌نفس ملّت ایران، و هم از لحاظ معنوى و اخلاقى و روحى پیشرفت خواهد کرد. این راهى است که امیرالمؤمنین در مقابل ما قرار داده است. آن‌وقت با نگاه به این حقایق است که میفهمیم اینکه امام فرمودند: «آمریکا هیچ غلطى نمیتواند بکند» (۱۲) یعنى چه. آمریکا را از باب مثال گفتند؛ بله، آمریکا هیچ غلطى نمیتواند بکند - کمااینکه تا امروز هم نتوانسته است - قدرتهاى دیگر هم همین‌جور؛ آنها هم هیچ غلطى نمیتوانند بکنند. این غلطى که نمیتوانند بکنند، فقط غلط نظامى نیست، به‌معناى جامعِ کلمه، هیچ غلطى نمیتوانند بکنند؛ نمیتوانند ملّت ایران را زمین‌گیر کنند؛ نمیتوانند ملّت ایران را عقب نگه دارند؛ نمیتوانند فشار را بر ملّت ایران بنحوى وارد بکنند که به‌خیال خودشان ملّت ایران را به‌زانو دربیاورند؛ ملّت ایران به‌زانو درنخواهد آمد. خدا را شکر میکنیم که ملّت ما زنده است؛ خدا را شکر میکنیم که جوانان ما در راه درست حرکت میکنند. یک عدّه‌اى وقتى نگاهشان به جوانها مى‌افتد، نمونه‌ها و گونه‌هاى معدود ناهنجار را مى‌بینند؛ بله، ناهنجارى هم هست - نه اینکه نیست - ما هم اطّلاع داریم؛ امّا این هنجارِ عمومىِ ملّت ایران و جوانان ما، هنجار دینى است؛ هنجار علاقه‌مندى به دین و میهن و اسلام و قرآن و معنویّت و ملّیّت و مانند اینها است؛ این را نباید از یاد برد و فراموش کرد. جوانهاى ما بحمدالله جوانهاى خوبى هستند. از جمله‌ى وظائف ما این است که کمک کنیم این جوانها خوب بمانند و خوب پیش بروند و ان‌شاءالله براى کشورشان بخوبى و کمال، مفید واقع بشوند.
امیدواریم که خداوند متعال روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضى کند. امیدواریم که خداوند متعال قلب مقدّس ولىّ‌عصر (ارواحنا له الفدا) را - که روح عالم امکان، امروز او است - از ما راضى کند، خشنود کند، ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بدهد و ان‌شاءالله شهداى عزیز ما را با پیغمبر محشور کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌


۱) اقشار مختلف مردم ایلام به‌منظور تجدید میثاق با آرمانهاى نظام و رهبرى، تحت عنوان «کاروان میثاق با ولایت» به حسینیه‌ى امام خمینى رحمه‌الله آمده بودند.
۲) بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۲۹
۳) حقیقت‌
۴) شرح نهج‌البلاغه، ج‌۷، ص‌۲۳
۵) نهج‌البلاغه، نامه‌ى ۴۵
۶) اجرا کردن‌
۷) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى ۱۵۶
۸) صحیفه‌ى سجّادیّه، دعاى ۴۰
۹) حجّت‌الاسلام والمسلمین محمّدتقى لطفى (امام جمعه‌ى ایلام و نماینده‌ى ولىّ‌فقیه در استان) در گزارش خود به نقش و حضور مردم ایلام در عملیّات‌هاى مختلف، از جمله فتح میمک، عاشورا، نصر۲، نصر۴، فتح‌المبین، محرّم، والفجر، ۱ والفجر۳، والفجر۵، والفجر۶، عاشورا۲ و کربلاى‌۱ اشاره کرد.
۱۰) بحارالانوار، ج‌۲۷، ص‌۲۴۷
۱۱) بازدید از نمایشگاه دستاوردهاى نیروى هوافضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى (۱۳۹۳/۲/۲۱)
۱۲) صحیفه‌ى امام، ج‌۱۰، ص




برچسب ها :

بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان سراسر کشور

17/2/1393


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خیلى خوش آمدید و با حضور گرم و صمیمى خودتان - معلمین عزیز، مدیران آموزش و پرورش - فضاى کار و زندگى ما را معطّر کردید.
اوّلاً ماه رجب است، فرصت بندگى است. همه‌ى عرض و طول زندگى ما میتواند زمینه‌اى باشد براى بندگى درست، که سعادت واقعى هم در همین است. بعضى از مناسبتها، فرصتهاى ما را افزایش میدهند، که از جمله ماه مبارک رجب است. خودمان را آماده کنیم، براى هم دعا کنیم که خداوند توفیق بدهد در این ماه و ماه شعبان و ماه مبارک رمضان خودمان را بسازیم، یک قدم پیش برویم، بالا برویم.
یاد چند شهید عالى‌مقام هم از جمله فرصتهاى این دیدار و این روز است. در صدر، شهید عزیزمان مرحوم شهید آیت‌الله مطهّرى [است] که متفکّر بزرگ ما و معلم ما و مجاهدِ در راه فکر و عقیده‌ى اسلامى بود و این سعادت را پیدا کرد که با شهادت خود، قبولى این مجاهدت طولانى‌مدّت را از خداى متعال دریافت بکند؛ خوشا به حال او! همچنین شهید رجایى و شهید باهنر که عمرشان را عمدتاً در آموزش و پرورش گذراندند. دو انسان مجاهد و پارسا و خالص، در خدمت آموزش‌وپرورش کشور که ما از نزدیک شاهد تلاش این دو عزیز در این زمینه‌ها، در طول سالهاى متمادى و در مدّت کوتاه پس از انقلاب بودیم.
جلسه‌ى ما با معلمان در هر سال، یک هدف اصلى دارد و چند هدف پیرامونى؛ هدف اصلى تکریم نمادین از معلم است. ما میخواهیم با این دیدار ارادت خودمان را به مقام معلم ابراز کنیم؛ این حرکت نمادین کار لازمى است، باید تکریم معلم و حرفه‌ى تعلیم در جامعه‌ى ما همگانى بشود، همه افتخار کنند به معلم بودن، همه افتخار کنند به اینکه به معلم سلام میکنند، احترام میکنند. مقام معلم هرچه بالا برود، مقام تعلیم و تربیت در جامعه بالا رفته است. نگاه کوته‌بینانه به معلم براى جامعه یک خسارت است، این را باید مانع شد؛ نگاه به معلم باید نگاه تکریم‌آمیز باشد. بسیارى از مشاغل گوناگون در کشور با زرق‌وبرق، با جلوه‌گرى‌هاى گوناگون وجود دارند که جایگاه همه‌ى اینها از شأن تعلیم و حرفه‌ى تعلیم بسیار پایین‌تر است؛ این را باید همه‌ى ما بفهمیم و درک کنیم. وقتى از قول پیغمبر اکرم نقل میشود که فرمود: اِنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً، (۱) این بالاترین افتخار است که پیغمبر خود را معلم میداند. سطح تعلیم و محتواى تعلیم، طبعاً یک سطح متفاوتى است، امّا در رتبه‌ى عالى و در رتبه‌هاى امثال ماها، حقیقت تعلیم یک چیز است؛ این مایه‌ى افتخار است. این، مطلب ما است. ما میخواهیم با این دیدار نشان بدهیم که براى معلم احترام قائلیم، تکریم قائلیم، زیر بار منّت معلمیم؛ هم براى خودمان، هم براى فرزندانمان و عزیزانمان و کسانى که آینده‌ى آنها براى ما مهم است. همه‌ى مردم در این جهت شریکند؛ همه زیر بار منّت معلمانیم. مطلب اصلى ما این است.
و امّا چند مطلب پیرامونى هم وجود دارد: یک مطلب خطاب به خود معلمان است. یک مطلب هم خطاب به مدیران و مسئولان دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش است. آنچه مربوط به معلمان است، این است که معلم عزیز بداند شغل او فقط تعلیم نیست؛ یا به تعبیرى فقط تعلیمِ مطالب کتاب و دانشِ در دست اجرا نیست. معلم، هم باید علم بدهد، هم باید روش تفکّر و کار تفکّر را بیاموزد، هم رفتار و اخلاق‌آموزى در کار او باشد. اگر تعلیم را یک معناى وسیعى بگیریم، این سه عرصه را شامل میشود:
یاد دادن دانش؛ محتواى کتابها و محتواى علوم و مانند اینها که باید بچّه‌هاى ما - مردان و زنان آینده‌ى کشور ما - اینها را یاد بگیرند. این، یک کار است.
کار دوّم که از این مهم‌تر است، یاد دادن تفکّر است. کودک ما فرابگیرد که فکر کند - فکر صحیح، فکر منطقى - و براى فکر کردن درست راهنمایى بشود؛ سطحى‌نگرى، سطحى‌آموزى در مسائل زندگى یک جامعه را زمین‌گیر میکند، در بلندمدّت بدبخت میکند؛ باید فکر کردن را در جامعه نهادینه کرد. لذا شما ببینید که ما مثلاً از شهید مطهّرى که نام مى‌آوریم، فقط به علم شهید مطهّرى اهمّیّت نمیدهیم، به تفکّر شهید مطهّرى اهمّیّت میدهیم. اگر کسى داراى تفکّر بود، این روحیّه موجب میشود که او بتواند مسائل مهمّ علم را هم کشف کند. اگر جوان ما، عالم ما، دانشمند ما متفکّر بار آمده باشد، از آن ذخیره‌ى دانشى که در اختیار او است، ده‌ها و صدها مسئله‌ى جدید مطرح میکند و پاسخ میگیرد. پس استفاده‌ى از علم با تفکّر ممکن است.
سوّم، رفتار و اخلاق؛ آموزش رفتارى، آموزش اخلاقى و همین که در بیانات وزیر(۲) محترم بود: سبک زندگى، نوع رفتار. ما ملّتى هستیم با آرمانهاى بلند، با حرفهاى بزرگ، با قلّه‌هاى ترسیم‌شده‌اى - که حالا اگر مجال شد، چند جمله‌اى در این زمینه بعداً عرض خواهم کرد - که میخواهیم خودمان را به این قلّه‌ها برسانیم. این احتیاج دارد به انسانهاى صبور، عاقل، متدیّن، اهل ابتکار، اهل اقدام، دور از تنبلى، مهربان، عطوف، داراى حلم، داراى شجاعت، با رفتارهاى مؤدبّانه، پرهیزگار و انسانهایى که درد دیگران، درد آنها محسوب بشود. بافت انسان و قالب و تراش یک انسان مطلوبِ اسلام چیزى است که با تربیت حاصل میشود. همه‌ى انسانها هم قابل تربیتند. بعضى ممکن است دیرپذیرتر باشند، بعضى زودپذیرتر؛ بعضى تربیت در آنها ماندگارتر باشد، بعضى کم دوام‌تر؛ امّا همه‌ى انسانها در معرض تغییر و تبدیلى هستند که با تربیت حاصل میشود؛ این در درجه‌ى اول به‌عهده‌ى چند عنصر اصلى است که یکى از عناصر اصلى معلم است. البتّه پدر، مادر، رفیق و مانند اینها هم مؤثّرند، لکن تأثیر معلم یک تأثیر عمیق‌تر و ماندگارترى است؛ این کارى است که معلم باید بر عهده بگیرد.
پس بنابراین معلم دانش مى‌آموزد، تفکّر مى‌آموزد، اخلاق و رفتار هم مى‌آموزد؛ آموختن رفتار و اخلاق از قبیل آموختن دانش نیست که فقط انسان از روى کتاب بخواند؛ درس اخلاق را با کتاب نمیشود منتقل کرد، بیش از کتاب و بیش از زبان، رفتار مؤثّر است؛ یعنى شما در داخل اتاق درس و میان دانش‌آموزان، با رفتار خودتان به آنها درس میدهید. البتّه با زبان هم باید گفت، باید نصیحت کرد، امّا رفتار تأثیر عمیق‌ترى دارد، تأثیر همه‌گیرترى دارد. صادقانه بودن سخن را رفتار انسان روشن میکند؛ این عرض ما به معلمین [است]. این بچّه‌ها امانتند در دست جامعه‌ى معلم؛ بایستى به معنا توجّه کرد. اگر ان‌شاءالله معلمین ما در این صدد برآیند که کودکان را، نوجوانان را با این شیوه - یعنى با نگاه کردن به این سه عنصر - بالا بیاورند و پیش ببرند، تصوّر بنده این است که در آینده‌ى جامعه، تأثیرات زیادى خواهد داشت. البتّه پس از انقلاب، کارهاى خوبى در این زمینه شده است؛ یعنى واقعاً جامعه‌ى معلمین با تعهّدى که داشته‌اند، با حضور در فضاى انقلابى - چه در سالهاى دفاع مقدّس، چه بعد از آن - تأثیرات زیادى گذاشته‌اند. گاهى من بعضى از این کتابهایى که درباره‌ى معلمین است میخوانم؛ تأثیر معلمى که در جبهه‌هاى دفاع مقدّس حضور پیدا کرده است و شهید شده است بر روى فکر دانش‌آموزانش، تأثیر شگرفى است که انسان این را مشاهده میکند.
یک نکته در مورد آموزش و پرورش و مدیریّتها، مسئله‌ى سند تحوّل است. سند تحوّل - که بحمدالله در این سالهاى اخیر تنظیم شد و تثبیت شد - یک چیزِ دفعىّ‌الوجود نبود؛ این از اوایل انقلاب، جزو آرزوها بود. چون نظام آموزش و پرورش در کشور ما، از تقلید از نظامهاى آموزش و پرورش غربى پدید آمده بود، با همان شکل، با همان محتوا، تقریباً با همان ترتیب؛ یک تحوّل اساسى لازم بود در فضاى آموزش و پرورش؛ چه از لحاظ قالب، چه از لحاظ محتوا. خب، این فکر در خیلى‌ها بود در طول سالها؛ بتدریج پخته شد، به سند تحوّل انجامید. عرض نمیکنیم که این سند تحوّل حدّ اعلاى خواسته‌ها است؛ نه، براى هر چیزى یک حدّ بالاترى هم متصوّر است - ممکن است ان‌شاءالله شما عمل کنید، پیش بروید، تجربه بیاموزید، بعد از گذشت زمانى چیزى بر آنچه امروز موجودىِ شما است بیفزایید - لکن فعلاً این سند تحوّل در اختیار ما است؛ این را باید جدّى گرفت. عرض من و توصیه‌ى من به مسئولین محترم و مدیران محترم این است که سند تحوّل را جدّى بگیریم؛ فراتر از اظهارات رسمى؛ در عمل.
خب، اگر بخواهیم این سند تحوّل تحقّق پیدا کند - همچنان که اشاره کردند به عرایض قبلى ما - نقشه‌ى راه لازم است، یک برنامه لازم است. اگر تفکّرات ما، کلّیّاتى که مورد نظر مسئولان و دلسوزان است، به شکل یک برنامه‌ى عملیّاتى در نیاید، در عالم ذهنیّات خواهد ماند و خواهد پوسید؛ برنامه‌ى عملیّاتى لازم دارد. این برنامه‌ى عملیّاتى را با نظر شوراى عالى انقلاب فرهنگى - که خب، یک مرکز عظیم فرهنگى و مرجع تصمیم‌گیرى است و مسئولین در آنجا حضور دارند - تهیّه کنید، تدوین کنید و قدم‌به‌قدم اجرا کنید؛ احساس کنید که این قدم برداشته شد، [بعد] برویم سراغ قدم بعدى. بعضى کارها [هم] هم‌زمان و در عرض یکدیگر باید انجام بگیرد.
یک مسئله در دستگاه مدیریّتى آموزش و پرورش، مسئله‌ى نیروها است. همین‌طور که اشاره کردند، (۳) آموزش و پرورش بزرگ‌ترین مجموعه‌ى حکومتى در نظام جمهورى اسلامى است. بیش از یک میلیون [نفر] موظّفینِ در این تشکیلات عظیمند که با بیش از دوازده میلیون مستقیم، و با بیش از ده‌ها میلیون - یعنى با خانواده‌ها - غیر مستقیم، سروکار دارند. این‌چنین شبکه‌ى عظیمى، خیلى مهم است. نیروهایى که باید در این شبکه‌ى عظیم به‌کار گرفته بشوند، باید خصوصیّاتى داشته باشند. یکى از این خصوصیّات این است که پرانگیزه باشند، بانشاط باشند؛ از نیروهاى خسته، فرسوده، بى‌ابتکار - کسانى که هرچه بلد بودند، به کار زدند، دیگر هیچ کارى بلد نیستند - نباید به‌عنوان عناصر اولویّت‌دار استفاده کرد. اولویّت با نیروهاى جوان، بانشاط، پرانگیزه، متدیّن، انقلابى و کسانى است که مسئله‌ى آنها در آموزش و پرورش، همان مسئله‌ى اصلى آموزش و پرورش باشد؛ یعنى تربیت انسانها؛ از اینها باید استفاده کرد؛ این یک مسئله است. بنابراین در مدیریّتهاى کلان و سطح بالاى آموزش و پرورش،اولین مسئله به نظر من این است که نگاه کنند، ببینند از چه نیروهایى استفاده میکنند؛ از نیروهاى مؤمن، انقلابى، بانشاط، علاقه‌مند، عاشق کار خود، و آماده‌ى ورود در میدانهاى دشوار در محدوده‌ى اهداف آموزش و پرورش؛ این مهم‌ترین کار است.
مسئله‌ى دوّم، پشتیبانى‌ها است. همه‌ى دستگاه‌ها در دولت، وظیفه‌ى پشتیبانى آموزش و پرورش را دارند؛ چه دستگاه‌هایى که به برنامه‌وبودجه میپردازند، و چه دستگاه‌هایى که آنها را در مجلس شوراى اسلامى تأیید میکنند و تصویب میکنند، باید نگاه همه‌ى آنها به آموزش‌وپرورش یک چنین نگاهى باشد. تصوّر نکنند که اینجا جایى است که فقط هزینه‌بر است - گاهى نگاه، این‌جورى است؛ میگویند دستگاه هزینه‌بر - نه، اینجا دستگاهى است که هرچه شما هزینه کنید، به‌طور مضاعف دستاورد خواهید داشت؛ اینجا جایى است که ثروت‌سازان آینده، علم‌سازان آینده، تمدّن‌سازان آینده، مدیران آینده، از اینجا به‌وجود خواهند آمد و خلق خواهند شد. این‌جور نیست که ما خیال کنیم آموزش‌وپرورش فقط براى ما هزینه دارد؛ نخیر، دستاوردهایى بزرگ‌تر از دستاوردهاى آموزش‌وپرورش وجود ندارد. هرچه شما در سرتاسر کشور از جلوه‌هاى پیشرفت و دستاورد و ابتکار مى‌بینید، ریشه‌ى آن اینجا است؛ اینجا را درست کنید تا همه‌جا درست بشود. بنابراین پول خرج کردن براى آموزش‌وپرورش و توسعه‌ى منابع مالى آموزش‌وپرورش، یکى از کارهاى اساسى است که امیدواریم مسئولین دولتى به این نکته توجّه کنند.
یک مسئله‌ى دیگر این است که مدیرانى که انتخاب میکنیم - همین‌طور که اشاره کردم در اواسط عرایض - مدیرانى باشند که اهتمامشان به آن مسئله‌ى اصلى آموزش‌وپرورش باشد. داشتن نگاه‌هاى جریانى و سیاسى و حزبى و جناحى و این چیزها، براى آموزش‌وپرورش سَم است. ما در طول این سالهاى متمادى دورانى را دیدیم که به این چیزها اهتمام بیشترى شد، و آموزش و پرورش خسارت یافت. مراقب باشید! جورى با مسائل گوناگون آموزش و پرورش برخورد بشود که مسئله‌ى مدیر هر بخش از این دستگاه عظیم و عریض‌وطویل، مسئله‌ى «آموزش» و «پرورش» باشد؛ تربیت انسان باشد، تربیت نیروى انقلاب باشد. برادران، خواهران، عزیزان! من همین‌جا عرض بکنم: اینکه ما تکیه میکنیم بر روى نیروهاى انقلابى و نیروهاى متدیّن، به‌خاطر این است که ما راه طولانى در پیش داریم؛ این ملّت راه طولانى در پیش دارد. هدفى که ما براى جمهورى اسلامى، بر اساس آموخته‌هاى عمومى انقلاب در نظر گرفتیم - «ما» که عرض میکنم، مراد این حقیر نیست؛ مراد، ملّت ایران و مسئولان انقلاب است؛ صاحبان انقلاب - آن هدف، هدف خیلى والایى است. هدف، ایجاد یک جامعه‌ى نمونه است. شما میخواهید در محدوده‌ى ایران عزیز - که از لحاظ جغرافیایى در یک نقطه‌ى بسیار حسّاسى از دنیا هم واقع شده است - یک جامعه‌اى بسازید که به برکت اسلام و زیر پرچم قرآن، الگو باشد؛ هم الگو از لحاظ مادّى و پیشرفتهاى مادّى، هم در عین حال الگو از لحاظ معنویّت و از لحاظ اخلاق. غربى‌ها در زمینه‌ى مادّى یک جَستى زدند، در یک دورانى جهشى کردند؛ امّا این جهش جدا و مباین و معارض با حرکت اخلاقى بود؛ یک جهش صددرصد مادّى بود. اول کسى نفهمید چه اتّفاقى افتاد، امّا حالا دارند میفهمند، دارند خسارتهاى غیرقابل جبران آن را یواش یواش احساس میکنند. کسى خیال نکند یک تمدّن مادّى محض و دور از معنویّت خواهد توانست آب خوش از گلوى مردم خود فرو ببرد؛ نخیر، پدرشان در مى‌آید؛ همین حالا دارد پدرشان در مى‌آید. نه به‌خاطر این تظاهرات در خیابانهاى اروپا و مانند اینها؛ نه، گرفتارى براى غرب عمیق‌تر از این حرفها است. آنچه براى بشر در درجه‌ى اول لازم است، امنیّت روحى است، امنیّت اخلاقى است، امنیّت وجدانى است، رضایت وجدان است؛ در محیطهاى غربى این نیست و بدتر از این خواهد شد. اگر با حرفهاى این نویسندگان و منتقدان و متفکّرانشان آشنا باشید، مى‌بینید مدتّها است، چندین سال است که صدایشان در آمده است؛ گوشه‌هاى فاسدشده و رو به افزایش فساد در جامعه‌شان را دارند نشان میدهند؛ زندگى مادّى این‌جورى است. بله، از لحاظ علم و پیشرفتهاى فنّاورى و این چیزها پیش رفته‌اند، کارهاى بزرگى انجام داده‌اند؛ امّا آن‌طرف قضیّه، زمین ماند و همین زمینشان میزند. آن جامعه‌اى مورد نظر اسلام است که از لحاظ مادّى، یعنى از لحاظ ثروت، از لحاظ علم، از لحاظ سطح زندگى، در سطح بالایى باشد؛ از لحاظ اخلاق و معنویّت هم در آن سطح و یا بالاتر از آن سطح باشد. این میشود جامعه‌ى اسلامى؛ شما میخواهید این را درست کنید؛ این راه خیلى طولانى در پیش دارد. و این شدنى است، کسى نگوید نمیشود؛ چرا، خیلى‌چیزها را خیال میکردند نمیشود، شد.
یک ملّت وقتى همّت بکند، کارهاى بزرگ انجام میدهد، کارهاى تاریخى انجام میدهد. جوامع ما نشان دادند که میتوانند بزرگ باشند، میتوانند شکوفا باشند، میتوانند بالنده باشند و ثمربخش باشند. بشر یک موجود تمام‌نشدنى است، احصا نشدنى است. این‌همه علم پیشرفت کرده است، هنوز بخشهاى عمده‌اى از مغز بشر، ناشناخته است؛ این‌را دانشمندانِ مربوط به این کار میگویند. این وجود جسمانى بشر ناشناخته است، چه برسد به وجود معنوى و روحانى و باطنى انسان. توانایى‌هاى انسان خیلى زیاد است، ما خیلى کارها میتوانیم بکنیم، انسان میتواند خیلى رشد مادّى و معنوى توأمان بکند. خب، ما میخواهیم به این اهداف برسیم؛ این اهداف، انسان لازم دارد؛ بیش از همه‌چیز، آدم لازم است. از جادّه مهم‌تر، راه‌رونده‌ى در آن راه و جادّه است؛ اگر چنانچه رونده وجود نداشته باشد، جادّه‌ى آسفالته هم به درد نمیخورد. اگر رونده‌ى با همّت وجود داشته باشد، نبود جادّه‌ى آسفالته هم ضرر نمیزند. مى‌بینید این کوهنوردها تا کجا میروند؛ جادّه که نیست، امّا پا هست و همّت هست. میتوان پیش رفت، میتوان بالا رفت، میتوان استعدادهاى ناشناخته را همچنان شناخت و مورد بهره‌بردارى قرار داد. میتوان گره‌ها را پى‌درپى گشود. همه‌ى اینها آدم لازم دارد. این آدم در آموزش پرورش باید پایه‌گذارى بشود، البتّه دانشگاه‌ها هم مهم است، محیط جامعه هم مهم است، صدا و سیما هم مهم است، امّا هیچ‌کدام به اهمّیّت آن پایه‌ى ابتدایى، پایه‌ى دبستان، نیست. معلمان و مدیران این دستگاه عظیم، یک‌چنین مسئولیّتى دارند؛ بنابراین ما تأکید میکنیم، تکیه میکنیم که باید متدیّن باشند، باید انقلابى باشند. با این روحیّه‌ى تدیّن و انقلابیگرى است که میشود این راه را پیش رفت؛ سنگلاخ هم باشد، میشود پیش رفت، مانع هم باشد، از روى آن مانع میشود پرید؛ به شرط اینکه روحیّه‌ى انقلابى و تدیّن و پایبندى به تعهّد دینى و انقلابى وجود داشته باشد. این هم یک نکته.
یک مسئله مسئله‌ى متون درسى و کتابهاى درسى است؛ خیلى باید مراقبت کرد از کتابهاى درسى؛ هم بایستى اتقان داشته باشد - حرف سست در این کتابها مضر است؛ نه اینکه مفید نیست، زیان‌بار است - [هم] حرفهاى انحرافى، چه انحراف سیاسى، چه انحراف دینى، [چه] انحراف از واقعیّتها، در این کتابها مضر است. کسانى که مسئولیّت این کار را دارند، باید در نهایت امانت و در نهایت دقّت مشغول این کار باشند.
یک مسئله هم مسئله‌ى دانشگاه فرهنگیان است که من حالا در راه به وزیر محترم هم این را گفتم؛ این دانشگاه فرهنگیان - یا به تعبیر قدیمى، دانشگاه تربیت‌معلم - دانشگاه است، لکن با دانشگاه‌هاى معمولى فرق دارد. علاوه‌ى بر امتیازاتى که دانشگاه‌هاى دیگر دارند، امتیاز «تولید معلم» مخصوص این دانشگاه است؛ این شرایطى دارد؛ به این دانشگاه خیلى باید اهمّیّت داد.
و یک مسئله هم مسئله‌ى پرورش و معاونت پرورشى است. کوتاهى‌هایى شد، بى‌توجّهى شد؛ این معاونت در یک دوره‌اى تعطیل شد، باز آوردند، باز بردند. معاونت پرورشى - مجموعه‌اى که همّت آن عبارت باشد از پرداختن به مسئله‌ى پرورش، که همان جنبه‌هاى فکرى و معنوى و انقلابى و رفتارى و اخلاقى است - مهم است؛ هم در سطح وزارت، هم در سطوح پایین‌تر.
امیدواریم خداوند متعال همه‌ى شماها را مشمول لطف و رحمتش قرار بدهد؛ ان‌شاءالله روح مطهّر امام عزیزمان که این راه را او در مقابل ما باز کرد، از شماها شاد باشد؛ ارواح طیّبه‌ى شهداى عزیز، بخصوص شهداى معلم و شهداى دانشجو ان‌شاءالله مشمول الطاف الهى باشند.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته‌

۱) شرح اصول کافى، ج ۲، ص ۹۵
۲) آقاى على‌اصغر فانى، وزیر آموزش و پرورش، در دیدار حضور داشتند.
۳) وزیر آموزش و پرورش




برچسب ها :

بیانات در دیدار اعضای ستاد مرکزی اعتکاف و اعضای سوّمین جشنواره‌‌ی سراسری علمی فرهنگی اعتکاف

15/2/1393


بسم‌‌الله‌‌الرّحمن‌‌الرّحیم‌‌(۱)
نهادهایی که در جمهوری اسلامی پدید آمد و نهالهایی که سر کشید در زمینه‌‌ی اجتماعی و فرهنگی و دینی، یکی دو تا نیست و بحمدالله نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی نشان داد که در زمینه‌‌های گوناگون، قدرت تولید دارد، قدرت سازندگی دارد. همین نهادسازی یکی از مظاهر قدرت تولید است؛ یکی از همین نهادها مسئله‌‌ی اعتکاف است که شما آقایان بحمدالله متصدّی و مباشر آن هستید.
اعتکاف در واقع‌‌ [یعنی‌‌] خود را محبوس کردن در یک مکان محدود و ایجاد محدودیّت در خود. عُکوف یعنی بسته بودن؛ خود را به یک نقطه‌‌ای منحصر کردن، برای اینکه خلوتی در دل به‌‌وجود بیاید که انسان بتواند فرصت ارتباط صمیمی و خالص با خدای عالَم را پیدا کند؛ اعتکاف این است؛ یعنی عبادتی است که جنبه‌‌ی ریاضت دارد. خیلی از عبادات همین‌‌جورند؛ جنبه‌‌ی ریاضت دارند. ریاضتهایی که انسان با طوع و رغبت بر خود تحمیل میکند تا درون خود را، معنویّت خود را، دل خود را ارتقا ببخشد؛ این از جمله‌‌ی این‌‌چنین عبادتهایی است. حالا معمولِ ما سه روز است - که خب، فقها هم در این باره بحث کرده‌‌اند - منتها خب، ادامه دارد یعنى تا نُه روز، ده روز، میتوانند اعتکاف کنند. اشاره کردید جنابعالی،(۲) پیغمبر اکرم دهه‌‌ی آخر ماه رمضان را اعتکاف میکردند، میرفتند در مسجد و بیرون نمی‌‌آمدند و کارها را آنجا انجام میدادند. فرصت خوبی است؛ خوشبختانه اقبال مردم به این سنّت خیلی بالا است؛ شوق جوانها و عشق جوانها حیرت‌‌انگیز است. من یادم است آن وقتی که ما در مشهد بودیم، اصلاً ندیده بودیم اعتکاف چه جوری است، شنیده بودیم؛ قم که رفتم در همین ایّام‌‌البیض(۳) در مسجد امام(۴) اعتکاف میشد. شاید من یک وقت رفته بودم دیده بودم، طلبه‌‌ها می‌‌آمدند دو نفر، سه نفر، یک گوشه‌‌ای را انتخاب میکردند در آن شبستان مرحوم حاج ابوالفضل - آن شبستان بالایی - چادر میکشیدند؛ شاید مجموع افرادی که در آن شبستان اعتکاف میکردند به سی نفر، چهل نفر نمیرسید. البتّه بعدها که مسجد آقای بروجردی ساخته شد، بعضی‌‌ها ظاهراً آنجا هم می‌‌آمدند اعتکاف میکردند که آن را من ندیده بودم، لکن مسجد امام را دیده بودیم. این، همه‌‌ی مظهر این سنّتِ پر مغزِ پر معنا در آن دوره بود: مخصوص قم، آن هم با این تعداد اندک. امروز شما بروید دانشگاه‌‌های کشور را نگاه کنید - حالا غیر از مسجد گوهرشاد و مسجد جمکران و مساجد مهمّ دیگر و جاهای دیگری که هجوم جمعیّت است؛ در این مساجد دانشگاه‌‌ها، مسجد دانشگاه تهران و جاهای دیگر - دانشجوهای ما، جوانهای ما، از مدّتی پیش صف کشیده‌‌اند، نوبت میگیرند و نوبتشان نمیرسد، یعنی جا نیست، وسیله نیست برای اداره‌‌ی آنها؛ این شوق عمومی به این عبادت، این‌‌جور است؛ خب، این یکی از برکات الهی است. بحمدالله خدای متعال این زمینه را فراهم کرده و این توفیق را داده و مغناطیس محبّت الهی و ذکر الهی، دلهای جوانها را به خودش جذب کرده؛ این را باید مغتنم شمرد. این یک فرصت [است‌‌.]
همه‌‌ی فرصتهای ما در درون خودشان تهدیدهایی هم دارند؛ اشاره کردید، یکی از موضوعاتی که در این جشنواره‌‌ی شما بنا است مورد بررسی قرار بگیرد، آسیب‌‌شناسی بود؛(۵) این آسیب‌‌شناسی را جدّی بگیرید. اعتکاف جای عبادت است؛ البتّه عبادت فقط هم نماز خواندن نیست؛ تماسّ خوب با معتکفین، ارتباط دوستانه و برادرانه، فراگیری از آنها، تعلیم‌‌دهی به آنها، معاشرت اسلامی را تجربه کردن و آموختن؛ همه‌‌ی اینها فرصتهایی است که در اعتکاف ممکن است پیش بیاید؛ [برای] این باید برنامه‌‌ریزی بشود. مهم‌‌ترین کار، برنامه‌‌ریزی است. اگر چنانچه برنامه‌‌ریزی نشد و کمک نشدند این جمعِ جوانِ مشتاق و شوریده‌‌ای که برای اعتکاف وارد این مسجد شده‌‌اند، این نیروها هدر خواهد رفت و احیاناً زیان‌‌آفرین خواهد شد. برنامه‌‌ریزی هم باید، هم هوشمندانه باشد، هم با توجّه به معنای اعتکاف باشد. حالا فرض کنیم مثلاً یکی بیاید برنامه‌‌ریزی کند که برای این اعتکاف فیلم نشان بدهیم! خب، فیلم که همه جا آدم میبیند؛ فیلم که احتیاج به روز ایّام‌‌البیض و در مسجد و مانند اینها ندارد. اعتکاف برای نزدیک شدن به خدا است. شما ببینید چه کار میتوانید بکنید که هم دل او به خدا نزدیک بشود، هم مغز و ذهنش به خدا نزدیک بشود؛ که طبعاً وقتی انسان در درون، در دل، در باطن با خدای متعال انس پیدا کرد، در ظاهرِ او هم اثر میگذارد و در ظاهر هم نشان داده میشود. وقتی حالت خشوع به انسان دست داد، خضوع هم به دنبال خشوع می‌‌آید؛ و این آن‌‌وقت در زندگی اثر میگذارد؛ این جوانی که بعد از این سه روز از اعتکاف آمد بیرون، پاکیزه میشود، شستشو میشود و می‌‌آید بیرون؛ طهارتی پیدا میکند معنای او؛ این برایش ذخیره است. این خیلی چیز باعظمت و مهمّی است: سه روز روزه‌‌داری، و انقطاع از دنباله‌‌های متعارف زندگی، و توجّه به خدای متعال و به معنویّات و به معارف و به توحید؛ اینها خیلی باارزش است. مراقب باشید این درست انجام بگیرد، درست هدایت بشود؛ گویندگان خوبی باشند، بروند حرف بزنند، معارف دینی را به آنها یاد بدهند. از جنجالهای گوناگونی [هم‌‌] که در حاشیه‌‌سازی‌‌های معمول جامعه نقش دارند، پرهیز بشود و این سه روز را بگذاریم برای جهات معنوی. حالا بعد آمدند بیرون، خیلی میدانهای دیگر و عرصه‌‌های دیگر زندگی هست که انسان در آن عرصه‌‌ها در جامعه وارد میشود، امّا در این سه روز، ارتباطگیری با خدا اصل باشد و [برای آن] برنامه‌‌ریزی بشود؛ این آن چیزی است که [اصل است] و ان‌‌شاءالله بیشتر هم خواهد شد.
البتّه خب، پشتیبانی و پذیرایی و مانند اینها هم خوب است. البتّه من شنیده‌‌ام؛ بعضی از این مساجد کأنّه از این شوق و ذوق مردم استفاده میکنند، یک پولهای زیادی از این کسانی‌‌که میروند میگیرند؛ این‌‌جور هم نباید باشد. پول گرفتن از آنها عیب ندارد، بهتر همین است - کاری که مردم کمک مالی بکنند و اشتراک مالی پیدا کنند، اصلاً برکت پیدا میکند. از خصوصیّات پول مردم و کمک مردم، برکت داشتن است - منتها مراقبت کنند که این به یک دستگاه پول‌‌سازی و مانند اینها تبدیل نشود.
امیدواریم ان‌‌شاءالله خدای متعال توفیقات معتکفین ما را روزبه‌‌روز افزایش بدهد؛ ان‌‌شاءالله بارش رحمت الهی بر دلهای آنها در درجه‌‌ی اوّل، و به برکت این جوانها بر دلهای سیاه ما نازل بشود و بتوانیم ما هم از نورانیّت آنها و از معنویّت آنها بهره ببریم؛ و خداوند به شما دوستان هم که در کار اعتکاف فعّال هستید کمک کند و بتوانید به بهترین وجهی این کار را و این صدقه‌‌ی جاریه را ان‌‌شاءالله انجام بدهید.
والسّلام علیکم و رحمةالله‌‌

پی‌نوشت‌ها:
۱- این جشنواره با رویکردی علمی - فرهنگی، روز ۱۸ اردیبهشت سال جاری در شهر قم گشایش خواهد یافت.
۲- مدیر حوزه‌‌های علمیّه‌‌ی سراسر کشور
۳- روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم از هرماه قمری (بخصوص ماه رجب) که اعتکاف در این ایّام مستحب است.
۴- مسجد امام حسن عسکری (علیه‌‌السّلام)
۵- اشاره‌‌ی مدیر حوزه‌‌های علمیّه‌‌ی سراسر کشور به اینکه در جشواره‌‌ی سوّم، موضوعات زیر مورد توجّه قرار گرفته است: اعتکاف در آینه‌‌ی آیات و روایات، احکام و آداب اعتکاف، آسیب‌‌شناسی اعتکاف، آثار و برکات فردی و اجتماعی اعتکاف در مذاهب اسلامی و ادیان، راه‌‌های گسترش معنویّت از طریق اعتکاف.




برچسب ها :

بیانات در دیدار کارگران در گروه صنعتى مپنا

10/2/1393


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خدای متعال را سپاسگزارم که توفیق داد امروز در جمع پرشور و متراکم شما عزیزان، در این مرکز کاری و اقتصادی و صنعتیِ بسیار مهم حضور پیدا کنم و به‌مناسبت روز کارگر - که همیشه مناسبت مهمّی برای ما بوده است - با شما عزیزان دیدار داشته باشم. امروز برای من خرسندی، مضاعف است؛ یعنی این‌جوری عرض بکنم: یکی از برنامه‌هایی که به‌طور معمول در طول سال برای من جذّاب است، برنامه‌ی دیدار با کارگران به‌مناسبت روز کارگر است؛ این مناسبت، امروز همراه شد با دیدار از این مرکز فعّال و پیشرو و مجموعه‌ی «مپنا» که بحمدالله خصوصیّات متعدّدی را از جلوه‌های مطلوبِ کار در کشور با یکدیگر همراه کرده است؛ و این دو عامل، امروز با هم مایه‌ی خرسندی و خوشحالی است. خب، بازدید امروز، بازدید بسیار مغتنمی برای من بود؛ دیدار با شما عزیزان و کارگران و فعّالان هم یک اغتنام فرصتِ دیگر است.
در آستانه‌ی ماه رجب هستیم. ماه رجب ماه بندگی است؛ ماه توجّه و تذکّر است. و ما مجموعه‌ی آحاد کشور و علاقه‌مندان به سرنوشت کشور و ملّت، معتقدیم - تقریباً همه معتقدند در کشور - که با کمک الهی و هدایت الهی و دستگیری الهی کارهای زیادی میشود کرد و گامهای بلندی میشود برداشت.
من دو مطلب را به‌طور کوتاه عرض میکنم: یک مطلب در مورد مسائل کار و کارگر [است‌]. آنچه ما همیشه بر روی آن تکیه کردیم، تأکید کردیم و از بن دندان معتقدیم که برای کشور، برای فرهنگ عمومی کشور یک ضرورت است، عبارت است از تکریم و احترام‌گذاشتن به کار و کارگر. کارگر معنای عامّی دارد؛ امام (رضوان الله علیه) میفرمودند: پیغمبران هم کارگر بودند؛ همین‌جور است. در مجموعه‌ی شما هم مدیرانتان، فعّالانتان، برنامه‌ریزهایتان، کارآفرینانی که زمینه‌ی گسترش کار و اعتلای کیفیّت کار را فراهم میکنند، تا آحاد کارگران ما - کارگران تحصیل‌کرده، کارگران ماهر، کارگران مجرّب، تا کارگران ساده - همه کارگرند. نفْس کار احترام دارد، نفْس تحرّک و تلاش در جهت درست دارای احترام است؛ این نگاه اسلام است. همه‌چیز بر پایه‌ی این تکریم و احترام بایستی شکل بگیرد. اگر ما چیزی به نام حقوق کارگر و منزلت کارگر تعریف میکنیم، بر اساس همین احترام به کار و احترام به کارگر باید باشد. واقع قضیّه هم این است که تمدّنهای بشری و پیشرفتهای مادّی عالم در همه‌ی دوره‌ها، و همچنین پیشرفت معنوی و روحی و درونی هر انسان، جز با کار فراهم شدنی نیست؛ کار لازم است، تلاش لازم است. این آیه‌ی کریمه‌ای که قاری خوش صوت امروزِ ما، برایمان خواندند: وَ اَن لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعی؛(۲) یعنی دستاورد شما تنها در سایه‌ی سعی شما و تلاش شما و کار شما است. در هر سطحی باید این‌گونه فکر کنیم؛ باید کار کنیم. نگاه مخاصمه‌آمیز میان کارگر و کارآفرین و امثال اینها، یک تعبیر غلط از یک واقعیّت است؛ همه باید با هم همکاری کنند. اصلاً نگاه تضادّ و تعارض و تزاحمی که بر تفکّرات غربی حاکم بوده است - مخصوص مارکسیست‌ها هم نیست؛ قبل از مارکسیست‌ها هم نگاهِ ناظر به تضادّ و به تعارض، در تفکّرات غربی رایج و شایع بوده - از نظر اسلام نگاه مردودی است؛ نگاه مقبولی نیست. در اسلام دعوت به ائتلاف است، دعوت به وحدت است، دعوت به همکاری است، دعوت به تراحم است، دعوت به تعاون است؛ این مبنای تفکّر اسلامی در همه‌ی فعّالیّتها است. البتّه تعامل حدودی دارد، ضوابطی دارد، هر کسی حقوقی دارد؛ باید اینها رعایت بشود که در سایه‌ی دولت اسلامی قابل تحقّق است. نگاه تعارض‌آمیز غلط است؛ نگاه تعاون و تعامل از نظر اسلام درست است؛ و این یک فکری است که در همه‌ی شئون ما، در همه‌ی مسائل مربوط به زندگی، بایستی وجود داشته باشد. در مقابل آن کسی که به حیثیّت روانی و روحی و فکری و وجودی انسان و جامعه ضربه میزند، انسان ناچار است دفاع کند؛ امّا روال اصلی عبارت است از تعاون و تعامل و همکاری و ائتلاف؛ این نگاه اساسی اسلام است. ما معتقدیم جامعه‌ی کارگریِ ما باید مورد تکریم قرار بگیرد؛ مورد احترام قرار بگیرد. معتقدیم هر کسی که مشغول کار است و کار خود را انجام میدهد و این کار را خوب انجام میدهد، این مورد رحمت الهی است؛ فرمود: رَحِمَ اللهُ اِمرَءً عَمِلَ عَمَلاً فَأَتقَنَه؛ آن کسی که کار را درست انجام میدهد، مورد رحمت پروردگار است. این، آن مطلب اوّل و یکی از دو مطلب اساسی که من لازم بود عرض بکنم.
مطلب دوّم در مورد آن حقیقتی است که یکی از جلوه‌های زیبای آن را در این مجموعه‌ی کاری - مجموعه‌ی «مپنا» - میشود دید: حقیقت کارآمدی، کارآمدی ناشی از دانش و هوش و پشتکار و ابتکار و عزمِ راسخ که خوشبختانه ما این را در این مجموعه مشاهده میکنیم؛ این نگاه ما به کلّ حرکت کشور است.
«عزم ملّی و مدیریّت جهادی» در سال ۹۳ به‌عنوان شعار مطرح میشود، امّا این چیزی نیست که مربوط به سال ۹۳ باشد؛ این هویّت ما است، این حیثیّت ما است، این آینده‌ی ما است، این ترسیم‌کننده‌ی سرنوشت ما است. اگر عزم ملّی بود، اگر مدیریّت جهادی بود، اقتصاد هم پیشرفت میکند، فرهنگ هم پیشرفت میکند؛ و ملّتی که اقتصاد پیشرفته داشته باشد و فرهنگ پیشرفته داشته باشد، در اوج قرار میگیرد و تحقیر نمیشود. ما را قبل از انقلاب ده‌ها سال تحقیر کردند؛ ملّت ایران با این سابقه، با این تمدّن کهن، با این‌همه میراث فرهنگی عمیق، با این‌همه دانشمند در رشته‌های مختلف در طول تاریخ، کارش به جایی رسید که حاکمان این ملّت برای کارهای اساسی کشور باید [کسانی را ] میفرستادند سفارت انگلیس و سفارت آمریکا، از سفیر انگلیس و سفیر آمریکا اجازه میگرفتند؛ تحقیر یک ملّت بیشتر از این؟ آن روزی که در اروپا و غرب از دانش خبری نبود، آن روزی که جهل به معنای واقعی کلمه بر آن کشورها حاکم بود، ایران، فارابی‌ها و ابن‌سیناها و محمّدبن زکریّای رازی‌ها و شیخ طوسی‌ها و این شخصیّت‌های عظیم را به دنیا عرضه کرده است؛ این میراث ما است، این گذشته‌ی ما است، ما نباید تحقیر میشدیم؛ ما نباید اجازه میدادیم که قدرتهای غارتگر جهانی بیایند اقتصاد ما را در دست بگیرند، نفت ما را ببرند، منابع ما را تصرّف بکنند، از لحاظ سیاسی و اجتماعی هم ملّت ما را تحقیر بکنند؛ امّا این اتّفاق افتاد. اگر ملّت ایران بخواهد جایگاه شایسته‌ی خود را پیدا بکند، این جایگاه تعریف‌شده است. من مکرّر گفته‌ام، ملّت ما باید به جایی برسد که دانش‌پژوهان عالَم، برای اینکه به قلّه‌های علم دست پیدا کنند، مجبور باشند زبان فارسی یاد بگیرند؛ این یک جایگاه تعریف‌شده است. ما ممکن است پنجاه سال دیگر به اینجا برسیم؛ باشد. اگر بخواهیم به این جایگاه تعریف‌شده دست پیدا بکنیم، راه آن این است که از دانش، از هوش، از قدرت تحرّک بالا، از قدرت ابتکار و از عزم راسخ در همه‌ی بخشها استفاده کنیم و بهره بگیریم. باید اقتصاد را بالا آورد، و بالا آمدن اقتصاد بدون رشد فرهنگی، نه ممکن است، نه مفید؛ فرهنگ هم بایستی تعالی پیدا کند، ترقّی پیدا کند. بنابراین شعار امسال، شعار زندگی ما است، شعار همیشگی ما است. خوشبختانه امروز در بخشهای مختلفی از جامعه‌ی فعّال اقتصادی و صنعتی کشور از جمله در مجموعه‌ی «مپنا» این را انسان مشاهده میکند. من البتّه گزارشهایی داشتم؛ امروز از نزدیک، برخی از آنچه در این گزارشها خوانده بودیم و دیده بودیم، مشاهده کردم. این نشان میدهد که شعار مطرح‌شده‌ی به‌وسیله‌ی امام بزرگوار ما، یعنی شعار «ما میتوانیم» شعار واقعی است؛ صرفاً شعار لفظی نیست؛ حقیقتاً این‌جور است. کارهایی که برای کشور ما یک روز از نظر برخی از خواص و مدیران ما دست‌نیافتنی بود، امروز دارد به‌آسانی و با روانی در این مجموعه‌ی شما انجام میگیرد.
من فراموش نمیکنم در سالهای اوائل دهه‌ی ۶۰ که بنده رئیس جمهور بودم، ما در یک نقطه‌ای از کشور که نمیخواهم بگویم کجا، یک نیروگاه گازی نصفه‌کاره داشتیم؛ ما اصرار میکردیم، میگفتیم به آنها که این نیروگاه را باید خودمان تمام کنیم؛ مسئولانی آمدند پیش من - بعضی‌شان زنده‌اند، بعضی‌شان هم خدا رحمت کند، از دنیا رفته‌اند - میگفتند آقا! نمیشود؛ بیخود زحمت نکشید، بیخود تلاش نکنید. آمده بودند به بنده اثبات کنند و بنده را قانع کنند که ما نمیتوانیم؛ بایستی از آن شرکت سازنده یا یک شرکت دیگر در دنیا، بخواهیم بیاید؛ در بحبوحه‌ی جنگ بود، دوره‌ی جنگ، دوره‌ی فشارهای فراوان، دوره‌ی تحریمهای سخت.
امروز شما جوانهای این کشور، فعّالان این کشور و مدیران جهادیِ باارزش، توانسته‌اید خودتان را به رتبه‌ی بالای ساخت نیروگاه‌های گازی - یعنی رتبه‌ی ششم دنیا - برسانید؛ یک شرکتی در آمریکا، شرکتی در آلمان، شرکتی در فرانسه، شرکتی در ایتالیا، شرکتی در ژاپن، ششمین در دنیا شما هستید؛ و شما نیروگاه‌های گازی را دارید میسازید؛ این خیلی مهم است. آن سالها به ما میگفتند نمیشود، امّا با پشتکار، با همّت، با توکّل به خدای متعال، با تشویق نیروهای بااستعداد، با عزم راسخی که مدیران ما به کار بردند، این کار اتّفاق افتاد. من میخواهم بگویم عزیزان من! شما این سطحی را که امروز هستید، بکنید ده برابر؛ آن هم قابل اتّفاق افتادن است، آن هم خواهد شد. بعضی چیزها را همّتهای کوتاه و نگاه‌های نزدیک‌بین نمیتوانند درک کنند و بفهمند، چون طبیعت انسان را نمی‌شناسند؛ چون کمک الهی را نمیفهمند؛ چون قدر و قیمت عزم راسخ را درک نمیکنند و استعدادهای درونی خود ما را انکار میکنند. این هم جزو بلاهایی است که سر ملّت ما آمد؛ سالهای متمادی تسلّط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بیگانگان بر این کشور، این را باورانده بود که ایرانی استعداد ندارد؛ ببینید چه خیانت بزرگی است! استعداد ایرانی از متوسّط استعداد دنیا بالاتر است؛ جوان ایرانی، استعداد ایرانی، جزو درجات بالای استعداد بشری در همه‌ی دنیا است؛ آن‌وقت این را این‌جور وانمود میکردند که نه، اینجا استعداد نیست. این مربوط به قبل از انقلاب است و متأسّفانه تا سالهایی از شروع انقلاب هم بودند کسانی که هنوز این تفکّرات غلط در ذهنشان ریشه داشت.
باز این خاطره را به شما عزیزان - برادران و خواهران - بگویم: کسی پیش من آمد، برای اینکه اثبات کند که پروژه‌های راه و بزرگراهی که ما در اختیار داریم، نباید دنبال کنیم؛ میگفت ما مدیر پروژه نداریم، ما مدیر نداریم؛ مثالهایی میزد. چیزهایی که یک ملّت را عقب نگه میدارد، این تفکّرات است. بحمدالله در این مجموعه‌ی شما، کارگرانتان، مدیرانتان، مسئولانتان، طرّاحانتان، همه خوب کار کردید و امروز این مجموعه‌ی «مپنا» یک مجموعه‌ی افتخاربرانگیز است؛ یعنی مایه‌ی مباهات است؛ هم مباهات کشور به شماها، هم مباهات خود شما که توانسته‌اید این توانایی را به‌وجود بیاورید و به رخ دوست و دشمن بکشانید؛ باید مباهات کنید. همه‌تان، در هر کجا که هستید؛ کارگران و مدیران و مسئولان و طرّاحان و برنامه‌ریزان و بخشهای مختلف، باید افتخار کنید که در ایجاد این نتیجه‌ی زیبا و افتخارآمیز سهیم بوده‌اید. البتّه باید از فعّالیّتهای این مجموعه و مجموعه‌های مشابه پشتیبانی بشود. یکی از پشتیبانی‌ها این است که دستگاه‌های دولتی خودشان را موظّف کنند که برای محصول این مجموعه‌ها رقیب خارجی نتراشند؛ یکی از بخشهای اقتصاد مقاومتی که ما گفتیم، این است. ستون فقرات اقتصاد مقاومتی تولید داخلی است. تولید داخلی اگر بخواهد رونق پیدا بکند یقیناً باید، هم به آن کمک تزریق بشود، هم از چیزهایی که مانع رشد آن است جلوگیری بشود، هم برای محصولات، بازار به‌وجود بیاید، هم واردات محصولات مشابه به یک نحوی کنترل بشود - کلمه‌ی ممنوع را به کار نمیبرم - و با محاسبه مورد مراقبت دقیق قرار بگیرد، هم در قراردادهای خارجی‌ای که این مجموعه و امثال این مجموعه دارند، دولت کمک بکند. گفتیم اقتصاد ما درون‌زا و برون‌گرا است؛ ما از درون باید رشد کنیم و بجوشیم و افزایش پیدا کنیم، امّا بایستی نگاه به بیرون داشته باشیم؛ بازارهای جهانی متعلّق به ما است، باید بتوانیم با همّت خود و با ابتکار خود، در این بازارها حضور پیدا کنیم و این حضور بدون حمایت دولت امکان‌پذیر نیست؛ که البتّه بخشهای مختلف دولتی در این زمینه میتوانند سهم داشته باشند.
عامل مهمّ مدیریّت جهادی عبارت است از خودباوری و اعتماد به نفس و اعتماد به کمک الهی. اینکه من نام مبارک امام باقر (علیه‌السّلام) و نام مبارک امیرالمؤمنین و تبریک ایّام مبارک رجب را در طلیعه‌ی عرایضم عرض میکنم، به‌خاطر این است؛ در همه‌ی کارها توکّل به خدای متعال و استمداد از کمک الهی [کنیم‌]؛ به کمکهای الهی اعتماد کنیم. [وقتی]شما از خدای متعال کمک میخواهید، راه‌ها به‌سوی شما باز میشود: وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا ، وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب.(۳) این رزقی که در این آیه و در آیات دیگر گفته شده است، به شکلهای مختلفی به من و شما میرسد؛ گاهی شما ناگهان در ذهنتان یک چیزی برق میزند، میدرخشد، راهی باز میشود؛ این رزق الهی است؛ در یک برهه‌ی فشار، ناگهان یک امید وافری در دل شما به‌وجود می‌آید؛ این همان رزق الهی است. بنابراین اعتماد به کمک الهی؛ به‌کارگیری هوش و دانش که این هم یکی از ارکان مقاومت اقتصادی است که در جای خود شرح داده شد؛ مجموعه‌های دانش‌بنیان که خب خوشبختانه این مجموعه‌ی شما یکی از نمونه‌های برجسته‌ی دانش‌بنیان است؛ و به کارگیری پشتکار، کار را بایستی دستِ‌کم نگرفت، از پیشرفتهایی که به دست آوردید قانع نشوید، به پیشرفتهای بیشتر شایق(۴) بشوید، قانع شدن به آن حدّی که به آن رسیده‌ایم، ما را متوقّف و دچار رکود میکند؛ و ابتکار، راه‌های نرفته را، راه‌های میانبر را در پیش گرفتن [اینها لازم است‌].
از جمله‌ی چیزهایی که من یادداشت کردم که عرض بکنم، که خب خوشبختانه امروز در بازدید اینجا دیدیم که مورد توجّه است، یکی مسئله‌ی تحقیق و توسعه است که بسیار مهم است. بحمدالله دیدم یک بخش مهمّی را به تحقیق و توسعه اختصاص داده‌اند. یک مسئله‌ی دیگر، عبارت است از همکاری و مرتبط کردن ظرفیّتها در بخشهای گوناگون، تا از یکدیگر خبر داشته باشند. آیا این امکاناتی که در «مپنا» هست، به اطّلاع بقیّه‌ی بخشهای فعّال اقتصادی و صنعتی کشور رسیده؟ آنها مطّلعند؟ آیا دانشگاه‌های کشور به‌طور کامل از ظرفیّتهای «مپنا» مطّلعند؟ و آیا شما از ظرفیّتهای دانشگاه‌ها مطّلعید؟ البتّه گزارشی که دوستان دادند،(۵) میگویند در این زمینه‌ها فعّالند؛ لکن من نسبت به این مسئله - مسئله‌ی همکاری و استفاده‌کردن از ظرفیّتهای دیگر، مثل ظروف مرتبط - تأکید میکنم؛ همه از هم استفاده کنند و این هم‌افزایی موجب پیشرفتهای بیشتری خواهد شد. یک نکته‌ای را مدیر محترم - آقای علی‌آبادی - در صحبتشان گفتند که مورد تأیید من هم هست و به این نکته هم بنده همیشه توجّه کرده‌ام؛ ایشان گفتند که هر جایی که ما به توانایی دست پیدا کنیم، آنجا تحریم از بین میرود؛ راست هم میگویند. تحریم مال آنجایی است که دست شما بسته است. در هر بخشی که شما بتوانید از خودتان تحرّک و پیشرفت نشان بدهید، طرف احساس میکند تحریم یک کار لَغوی است، کار بیهوده‌ای است، کار ابلهانه‌ای است؛ مثال واضح آن همین موادّ اورانیوم غنی شده‌ی بیست درصد است که ما برای این نیروگاه تحقیقاتی تهران نیاز مبرمی داشتیم. ذخیره‌ی کشور داشت تمام میشد، این نیروگاه میخوابید، رادیوداروها که مورد نیاز بود و در اینجا تولید میشد، از دسترس مردم دور میشد؛ مسئولین در تلاش افتادند که بیست درصد را تهیّه کنند. ماجرای بازی درآوردنِ قدرتمندان دنیا - در رأس همه‌شان آمریکا و بعضی قدرتهای دیگر - سر قضیّه‌ی بیست درصد، یک ماجرای شیرینِ طولانیِ شنیدنی است که چه کردند اینها! ما حاضر بودیم این را بخریم، آنها به انواع و اقسام حیَل متشبّث(۶) میشدند که اشکال‌تراشی کنند، تا اینکه بالاخره جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که بیست درصد را باید خودش تولید کند، [امّا] آنها باور نمیکردند که این کار تحقّق پیدا کند و باور نمیکردند بعد از آنکه بیست درصد تولید شد، امکان تولید سوخت از آن به‌وجود بیاید؛ یعنی بتوانند میله‌ی سوخت و صفحه‌ی سوخت به‌وجود بیاورند؛ این کار را هم جوانهای جمهوری اسلامی - مثل شماها - دانشمندان جوان، با هوششان، با ابتکارشان، با مدیریّتهای خوب توانستند انجام بدهند. حالا که همه‌ی دنیا فهمیدند و دانستند که جمهوری اسلامی به این فنّاوری دست پیدا کرده و محصول را تولید کرده و میتواند از این محصول استفاده کند، راه افتاده‌اند، این میگوید از ما بخرید، آن میگوید از ما بخرید؛ میگویند حاضریم به شما بفروشیم؛ امّا تولید نکنید؛ دنیا این‌جوری است. فشار دنیا، بداَدایی‌های قدرتهای گوناگون بزرگ و کوچک دنیا در مقابل نظام جمهوری اسلامی و هر نظام مستقلّی، تابع ضعف و قوّت این نظام است؛ هر جا شما ضعیف باشید، بداَدایی آنها بیشتر میشود؛ هر جا شما قوی بودید، توانا بودید، روی پای خودتان توانستید بایستید، آنها مجبور میشوند مؤدّبانه‌تر با شما رفتار بکنند، منطقی‌تر با شما رفتار بکنند؛ این کلید حلّ همه‌ی مشکلات کشور است. باید کشور از درون بجوشد. تولیدتان را، اقتصادتان را، آینده‌تان را، بایستی خودتان از درون تأمین کنید؛ و ملّت ایران، ملّت بااستعدادی است؛ میتواند؛ [هم‌] ذخایر انسانی ما بی‌نهایت است، هم ذخایر طبیعی ما خوشبختانه خیلی فراوان است. امیدواریم خداوند متعال همه‌ی شماها را توفیق بدهد، و به ما و مسئولین و آحاد مردم هم ان‌شاءالله توفیق بدهد، بتوانیم به وظایفمان عمل کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

۱) مدیریّت پروژه‌های نیروگاهی ایران‌
۲) سوره‌ی نجم، آیه‌ی ۳۹
۳) سوره‌ی طلاق، بخشی از آیات ۲ و ۳
۴) مشتاق‌
۵) آقای علی ربیعی (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) و آقای عبّاس علی‌آبادی (رئیس هیئت مدیره‌ی گروه مپنا)
۶) متوسّل‌




برچسب ها :

بیانات در دیدار جمعی از مداحان اهل بیت علیهم‌السلام
در سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها)

31/1/1393


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
عید سعید ولادت سیّده‌ی طاهره‌ی معصومه (سلام‌الله‌علیها) و ولادت رهبر بزرگ و عظیم‌القدر انقلاب بر همه‌ی شما برادران عزیز، بلبلان گوینده و غزل‌خوان بوستان محبّت اهل‌بیت و ولایت خاندان پیغمبر مبارک باد.
خدا را شکر میکنیم؛ این یکی از نعمتهای بزرگ خدا در حقّ ما است که منبع الهام برای جامعه‌ی اسلامی و شیعی، با ولادتها، با زندگی‌نامه‌ها، با دوران شهادتها، پی‌درپی و به‌طور متواتر به جامعه‌ی ما الهام میدهد؛ این را خیلی باید قدر دانست. در ولادت امیرالمؤمنین، ولادت پیغمبر، ولادت امام حسن، ولادت امام حسین، ولادت فاطمه‌ی زهرا، یاد این ستارگان فروزان و این عَلَمهای رهنُمای انسان، در دلها زنده میشود؛ این خیلی مغتنم است. و خدا را شکر، این جلسه‌ی ما هم به برکت انوار فاطمی (سلام‌الله‌الزّاکیات‌علیها) سالهای متمادی است که برقرار است و بهره‌مند میکند ما را، فضای کار ما را، فضای زندگی ما را، بلکه فضای کشور را.(۱)
قطعاً ذهن محدود بشری نمیتواند ابعاد شخصیّت‌های آسمانی و افلاکی از قبیل فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را محاسبه و اندازه‌گیری کند؛ [این‌] در شعر دوستانی که خواندند بود، عقلها توان این را ندارند که این ابعاد معنوی را تقویم کنند، تقدیر کنند، اندازه‌گیری کنند؛ لکن میشود از رفتارها الگو گرفت. مقامات معنوی، یک مسئله است؛ رفتارهایی که جلوی چشم ما است، یک مسئله‌ی [دیگر] است. نه به این معنا که ما قادر باشیم نسخه‌ی دوّم آن رفتارها را از خودمان بُروز بدهیم، این نیست؛ امّا میتوان دنباله‌رو بود. امیرالمؤمنین فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ؛(۲) بعد از آنکه شیوه‌ی زندگی خود را - که در آن مقام والا، با آن همه امکانات، با آن‌چنان زهدی زندگی میکند - بیان کرد، فرمود: شما نمیتوانید مثل من رفتار کنید؛ امّا میتوانید به من کمک کنید؛ با چه چیزی؟ «بِوَرَعٍ»، با ورع خودتان، با پرهیز خودتان از گناه، با اجتهاد و کوشش و تلاش خودتان؛ اینها وظیفه‌ی من و شما است. هدفها را برای ما ترسیم کردند، هم هدفهای فردی و شخصی را، هم هدفهای اجتماعی و سیاسی و کلّی را. در هدف شخصی، رسیدن به اوج مقام کرامت انسانی هدف والای ما است؛ همه هم وعده داده شده‌اند که بتوانند این پرواز بلند و بی‌حد را انجام بدهند؛ توانایی شما جوانها از ماها هم بیشتر است. این اهداف شخصی است.
اهداف بزرگ اجتماعی، ایجاد حیات طیّبه‌ی اسلامی و جامعه‌ی اسلامی [است‌]؛ جامعه‌ای که افراد خود را فرصت بدهد که بتوانند به‌سوی این هدف حرکت کنند: جامعه‌ی آباد، جامعه‌ی آزاد، جامعه‌ی مستقل، جامعه‌ی دارای اخلاق والا، جامعه‌ی متّحد، یکپارچه، جامعه‌ی متّقی و پرهیزگار؛ اینها اهداف جامعه‌ی اسلامی است. دنیایی که مقدّمه‌ی آخرت است، دنیایی که انسان را ناگزیر به بهشت میرساند، ایجاد یک چنین دنیایی هدف کلان اجتماعی و سیاسی اسلام است؛ اینها را در مقابل ما ترسیم کردند. راه آن چیست؟ چه‌جور میشود به این هدفها رسید؟ همین‌طور که فرمود: «اَعینُونی» - فرمایش، فرمایش امیرالمؤمنین است - به من کمک کنید؛ یعنی آنچه را که امیرالمؤمنین در زندگی خود و تلاش و جهاد خود، همه را در این راه مصرف کرد، و آن عبارت است از ایجاد چنین دنیایی برای بشریّت در طول تاریخ؛ کمک کنید به من که این هدف انجام بگیرد. چه‌جور «بوَرَعٍ»، با ورع؛ «وَ اجتِهادٍ»، با کوشش، با تلاش، تنبلی ممنوع است، بیکارگی ممنوع است، خسته شدن ممنوع است، مأیوس شدن ممنوع است. این حرکت عظیم وقتی انجام بگیرد، آن‌وقت شما دل مبارک فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله علیها) را شاد میکنید، دل امیرالمؤمنین را شاد میکنند؛ چون آنها برای همین هدف آن همه تلاش کردند، آن همه مجاهدت به‌خرج دادند.
عزیزان من، جوانان عزیز! امروز این فرصت برای ما ملّت ایران فراهم است؛ دیروز فراهم نبود، دیروز سخت بود؛ امروز در دوران جمهوری اسلامی این فرصت برای آحاد جامعه هست که حرکت کنند، درست حرکت کنند، درست زندگی کنند، مؤمنانه زندگی کنند، با عفّت زندگی کنند؛ نه اینکه راه گناه بسته است، [نه،] راه گناه همیشه باز است، امّا راه خوب زیستن، مؤمن زیستن، عفیف زیستن هم در زیر سایه‌ی اسلام باز است. البتّه این‌جور زندگی کردن لذّتهای خود را دارد، سختی‌های خود را هم دارد. کَذلِکَ جَعَلنا لِکُلِ‌ نَبَیٍّ عَدُوًّا شَیطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلی‌ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۳) همیشه در قبال خطّ پیغمبران، دشمنان بودند؛ دشمنان، چه کسانی هستند؟ شیاطین انس، شیاطین جن. در مقابل این صف بظاهر عریض و طویل شیاطین، صف پولادین و استوار مؤمنان قرار میگیرد. ملّت ایران این را تجربه کرد و معلوم شد که میتوان بر دشمن پیروز شد، همچنان‌که بحمدالله ملّت ایران تا امروز پیش رفته. باید تلاش کنیم، درس زندگی صدّیقه‌ی طاهره، فاطمه‌ی زهرا(سلام‌الله‌علیها) این است برای ما: تلاش، اجتهاد، کوشش، پاک زندگی کردن؛ همچنان‌که آن بزرگوار یکپارچه معنویّت و نور و صفا بود: الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ [الرَّضیَّة] الزَّکیَة؛(۴) پاکی و آراستگی و تقوا و نورانیّت آن بزرگوار، همان چیزی است که در طول تاریخ تشیّع بر معارف ما سایه‌افکن بوده است.
آنچه من در این جلسه مناسب است عرض بکنم - بیش از مطالب دیگر - مربوط میشود به مسئولیّت سنگینی که امروز جامعه‌ی مدّاحان بر عهده دارد و بر دوش دارد. برادران عزیز! این سنّت مدّاحی شیوه‌ی مدّاحی و ستایشگری خاندان پیغمبر - که افتخار بزرگی است - در بین جامعه‌ی ما خوشبختانه رواج پیدا کرده است، ریشه‌دار شده است، قبلها بود، امّا محدود بود؛ امروز این سفره، گسترده شده است؛ این میدان، باز شده است. افراد زیادی - هزاران نفر - امروز در سرتاسر کشور با استفاده از ذوق و هنر و انواع و اقسام شیوه‌های بیانی، در این عرصه مشغول فعّالیّتند؛ خب، این میشود یک فرصت. هر فرصتی همراه است با یک مسئولیّت؛ وقتی شما نتوانید با کسانی مخاطبه بکنید، مسئولیّتتان در یک حد است؛ وقتی توانستید مخاطبه کنید، طبعاً فراتر از حدّ شخصی و به اندازه‌ی حوزه‌ی توان تَخاطُب،(۵) مسئولیّت گسترش پیدا میکند. شما که میتوانید با مردم حرف بزنید، با هنرِ شعر و صدا و آهنگ میتوانید با مردم مخاطبه کنید، این مسئولیّت‌آور است. همه‌ی این فرصتها و امکانات، همراه خود دارای یک مسئولیّتی هستند؛ این مسئولیّت را باید خوب بتوانید ادا کنید. اگر جامعه‌ی مدّاح کشور آنچنان‌که شایسته‌ی این رُتبَت و این مقام است بتواند مسئولیّت خود را ادا کند، تحوّلی در سطح کشور اتّفاق می‌افتد.
من مکرّر عرض کردم، گاهی یک قطعه‌ی شعر که شما در یک مجلسی میخوانید، آن را خوب ادا میکنید، وقتی یک قطعه‌ی پر مغزِ خوش‌مضمونِ آموزش‌دهنده و آموزنده‌ای است، گاهی از یک سخنرانی دو ساعته، سه ساعته‌ی ما تأثیر آن بیشتر است؛ گاهی این‌جور است؛ خب، این خیلی فرصت خوبی است. اگر این هزاران عنصر ستایش‌گر و مدّاح و خواننده‌ی مذهبی که در سراسر کشور، در مجالس، در محافل، با مردم مخاطبه میکنند و میخوانند، حدود و ضوابط این کار بزرگ را درست رعایت بکنند، شما ببینید چه اتّفاقی می‌افتد. دشمنان ما از صدها وسیله، با صدها زبان، با انواع و اقسام کارها، در صدد تخریب اعتقاد، تخریب عمل، تخریب مسیر هستند؛ در نظام جمهوری اسلامی در درجه‌ی اوّل، و در دنیای اسلام در درجه‌ی بعد. خیلی از آحاد مردم میفهمند، می‌بینند، میدانند کارهایی را که دشمن دارد میکند، کانال‌های تلویزیونی، شبکه‌های رادیویی، انواع و اقسام شیوه‌های ارتباطی جدید الکترونیکی و غیره؛ یک چیزهایی هم هست که ما بیشتر اطّلاع پیدا میکنیم، آحاد مردم نمیدانند چه کارهای پیچیده‌ای دارد در کشور ما انجام میگیرد برای انحراف افکار آحاد مردم ما، برای تغییر مسیر حرکت این ملّت، برای به زانو درآوردن اسلام، برای الگو نشدن جامعه‌ی شیعه و معارف شیعه در دنیای اسلام، [خیلی‌] کارها دارد میشود.
در مقابلِ این تلاشی که دشمن میکند، ما امکانات منحصربه‌فردی داریم. بله، از راه اینترنت هم میشود جواب آنها را داد، از راه‌های مشابه آنها هم میشود مقابله کرد - البتّه حجم کار آنها بمراتب بیشتر است - امّا ما وسیله‌هایی داریم که این وسیله‌ها منحصربه‌فرد است؛ یکی از آنها همین شما هستید، یکی از آنها همین جامعه‌ی مدّاحند. این مخاطبه‌ی چهره‌به‌چهره و روبه‌رو و استفاده‌ی از ابزار هنر برای انتقال مفاهیم به مخاطبین در شکل انبوه آن - یعنی بحث دو نفر و سه نفر و ده نفر مدّاح نیست؛ هزاران نفر در سطح کشور این کار را میکنند - یکی از وسایل منحصربه‌فردی است که ما داریم، آنها ندارند. این منبرها یکی از آن وسایل منحصربه‌فرد است؛ این مجالس روضه‌خوانی همین‌جور؛ این هیئات مذهبی همین‌جور. اگر محتوا و مضمون منبرهای ما، مدّاحی‌های ما، هیئتهای ما، نوحه‌خوانی‌های ما، محتوا و مضمون شایسته‌ای باشد، هیچ وسیله‌ای نمیتواند با آنها مواجهه و مقابله بکند، یعنی کاملاً منحصربه‌فرد است؛ ببینید، فرصت، این است؛ این فرصت را نباید ضایع کرد؛ این امکان را نباید از دست داد.
بدتر از ازدست‌دادن این فرصت، این است که ما آن را در راه بد مصرف کنیم. اگر جلسه‌ی مذهبی ما و خوانندگی و مدّاحی ما یا منبر ما به این نتیجه منتهی بشود از پای منبر، بی‌اعتقاد به آینده و ناامید از آینده بلند شوند، ما این فرصت را هدر داده‌ایم و کفران کرده‌ایم این نعمت را؛ اگر از پای منبر ما یا مدّاحی ما مردم درحالی بلند شوند که هیچ‌گونه آگاهی نسبت به وضع خودشان و وظایف خودشان پیدا نکرده باشند، ما این فرصت را از دست داده‌ایم؛ اگر خدای‌نکرده جلسات ما، جلسات وحدت‌شکن باشد، این فرصت را از دست داده‌ایم؛ اگر کیفیّت حرف زدن ما یا مضمون حرفهای ما جوری باشد که دشمنان ما را در هدفهایشان موفّق بکند، ما این نعمت الهی را - بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً - (۶) تبدیل کرده‌ایم به نقمت؛ این را باید مواظب بود، باید مراقب بود. بارها ما گفته‌ایم، برای آدمهای آگاه و مطّلع از اوضاع جهان و جهان اسلام هم این مثل روز روشن است که امروز اختلافات مذهبی در میان مسلمانان، یک وسیله و برگه‌ای است در دست دشمنان ما. یک شمشیر در دست دشمنان ما، همین اختلافات مذهبی است. علنی کردن اختلافات، صریح کردن مخالفتهای اعتقادی، به زبان آوردن مطالبی که کینه‌ها را برمی‌افروزد، یکی از وسایلی است که دشمن ما از آن بیشترین استفاده را دارد میکند. حالا [اگر] ما جوری عمل بکنیم که این مقصود دشمن برآورده بشود، این «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً» است. در جلسات نباید کینه‌ورزی‌های مذهبی را زیاد کرد؛ این را چقدر باید تکرار کرد؟ بارها تکرار کرده‌ایم؛ بعضی حاضر نیستند [گوش کنند]. شما اگر بخواهید آن کسی را که موافق مذهب شما نیست و عقیده‌ی حقّ شما را قبول ندارد هدایت کنید، چه کار میکنید؟ اوّل شروع میکنید به مقدّسات او بدگویی کردن و دشنام دادن؟ اینکه بکلّی او را از شما دور خواهد کرد و امید هدایت او را به صفر خواهد رساند. راه این کار این نیست. امروز شما می‌بینید، دنیای تشیّع مورد مهاجمه است؛ کسانی که اسم شیعه و سنّی به گوششان نخورده بوده است - ایادی استکبار - حالا در تبلیغات رسمی‌شان مدام تکیه میکنند که بله، ایرانِ شیعه، گروه شیعه در عراق، گروه شیعه در فلان کشور! مدام روی مسئله‌ی‌شیعه و سنّی تکیه میکنند؛ چرا؟ چون این را وسیله‌ی خوبی پیدا کرده‌اند برای ایجاد نِقار(۷) بین مسلمانان. خب بله، ما افتخارمان به این است که شیعه‌ی علوی هستیم، ما افتخارمان به این است که معرفت به مقام ولایت پیدا کرده‌ایم؛ امام بزرگوار ما پرچم ولایت امیرالمؤمنین را سرِ دست گرفت، لکن این وسیله‌ای شد برای اینکه دنیای اسلام - شیعه و غیرشیعه - احساس افتخار کنند به اسلامیّت؛ حالا کاری بکنیم که این احساس افتخار، این احساس علاقه‌مندی دنیای اسلام نسبت به جامعه‌ی شیعه و افتخار شیعه، تبدیل بشود به دشمنی و بغض و کینه؟ این همان چیزی است که دشمن میخواهد؛ نباید بگذاریم. این یک نکته‌ی بسیار مهم است؛ این را مراقب باشید؛ اینها را شما بیش از دیگران باید مراقب باشید. کاری نکنیم که دشمن را در مقصودی که دارد، موفّق بکند؛ شمشیر دشمن را تیز بکند. بزرگان ما، علمای ما، مراجع ما، شخصیّت‌های بزرگ دنیای اسلام همیشه ما را توصیه کردند به همین معنا. این یک نکته است؛ نکته‌ی بسیار اساسی است.
نکته‌ی دوّم: در محیطهای مراسم مذهبی، مراقب باشید هیچ کاری که از حدود ضوابط شرع ممکن است بیرون برود، رخ ندهد؛ این را مراقبت کنید. محیط مدّاحی و خوانندگی دینی، یک محیط پاک و مطهّری است؛ نگذاریم آلودگی‌هایی که متأسّفانه در دنیای هنر در بین مردمان بی‌قید و بی‌مبالات رواج پیدا کرده است، به محیط هنر اسلامی و مذهبی در محیطهای مذهبی رسوخ کند و نفوذ کند؛ این را مراقب باشید. محیط، محیط پاکیزه، طیّب، طاهر، [همراه با] عفّت؛ این‌جور محیطی باید باشد محیطی که ما در آنجا معارف اسلامی را میخواهیم با زبان شعر بیان کنیم.
سعی کنیم آنچه را به‌عنوان مضمون و محتوا در شعر خودمان میگنجانیم، هر کلمه‌ی آن آموزنده باشد. فرق نمیکند؛ گاهی مصیبت است، گاهی مدح است؛ همه‌ی اینها میتواند جوری انتخاب بشود که آموزنده باشد. در دوران شور انقلاب و هیجان انقلاب، در محرّمی که آخرین محرّم دوران طاغوت بود و محرّمی بود که بلافاصله بعد از محرّم و صفر، پیروزی انقلاب اتّفاق افتاد، هیئات مذهبی در شهرهای مختلف، نوحه‌هایی را میخواندند که هر یک از این نوحه‌ها به‌قدر یک خطابه‌ی بلند و بلیغ، مردم را روشن میکرد و آگاه میکرد و بصیرت میداد. باید همیشه همین‌جور باشد؛ نوحه‌ها را [پرمحتوا کنید]. این کاری که نوحه‌خوان انجام میدهد، کار بسیار جذّاب و جالبی است. این سنّت نوحه‌خوانی و رفتارهایی که در نوحه‌خوانی انجام میگیرد، کارهای بسیار مهمّی است؛ اینها استثنائیِ جامعه‌ی شیعه است، یعنی مخصوص ما است؛ در جاهای دیگر، به این شکل در مراسم مذهبی وجود ندارد؛ این از امتیازات ما است؛ این را باید پرمحتوا کرد، پرمضمون کرد. به این چیزها اگر ان‌شاءالله توجّه بشود، جامعه‌ی مدّاح یکی از اثرگذارترین پیشروان اصلاح در نظام فکری و عملی جامعه‌ی ایران خواهد بود، و این میتواند تحقّق پیدا کند، کما اینکه الان هم در هر جایی که انسان مشاهده میکند که مدّاح بامسئولیّتی، متعهّدی، شعر درست را، شعر خوب را، با شیوه‌ی درست اجرا میکند، واقعاً اثر میگذارد، مخاطبین خودش را بیدار میکند، آگاه میکند؛ و این از آن کارهایی است که هیچ صدقه‌ی جاریه‌ای معلوم نیست به این اندازه بتواند ارزش پیدا کند در پیشبرد جامعه؛ پیش خدای متعال کمتر کاری است که این‌همه بتواند انسان برای آن ارزش‌گذاری بکند؛ خیلی کار مهمّی است. شما بحمدالله این نعمت را دارید: صدای خوش، توانایی اجرای خوب، با آهنگ خوب؛ اگر چنانچه این را همراه کنید با همین خصوصیّاتی که اشاره شد، به نظر میرسد که یکی از کارهای بزرگ در پیشبرد اهداف نظام اسلامی و جمهوری اسلامی تحقّق پیدا خواهد کرد.
خوشبختانه امروز، شعر خوب هم کم نداریم؛ شعرای خوب، شاعران دینی و آیینی، شعرایی که درباره‌ی مسائل گوناگون شعر میگویند و شعرهای خوب میگویند، که امروز هم بحمدالله از بعضی از اینها بهره‌مند شدیم، استفاده کردیم و خیلی خوب بود. در گذشته مدّاحها مجبور بودند شعر را حفظ کنند؛ امروز شماها این سنّت را هم به هم زده‌اید؛ خودتان را راحت کرده‌اید، کاغذ در می‌آورید؛ خب، شعرهای خوب را میشود نوشت و خواند و این امکان بحمدالله هست. یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای خدا این است که امروز در اختیار ما است.
و جامعه‌ی مدّاح، با این توان وسیع، با این امکان بزرگ، به اعتقاد بنده یکی از نعمتهای الهی است برای کشور ما و برای مردم ما؛ و شعرایی که شعر میگویند و این مدّاحان را آماده میکنند برای اینکه بتوانند این مسئولیّت را انجام بدهند، حقّاً و انصافاً کار بزرگی انجام میدهند. از خدای متعال توفیق همه‌ی شما عزیزان را، مخصوصاً جوانها را - که میدان کاریِ وسیعی در مقابل دارید - خواهانیم و امیدواریم ان‌شاءالله همه‌ی شما مأجور و منظور نظر حضرت بقیّةالله اعظم (ارواحنا فداه) باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

۱) این جلسات از سال ۱۳۶۳ برگزار میشود.
۲) نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۴۵
۳) سوره‌ی انعام، بخشی از آیه‌ی‌۱۱۲
۴) کامل الزیارات، ص‌۳۱۰
۵) طرف صحبت قرار دادن‌
۶) سوره‌ی ابراهیم، بخشی از آیه‌ی ۲۸
۷) کینه‌




برچسب ها :

بیانات در دیدار جمعی از بانوان برگزیده کشور
در آستانه‌ی میلاد باسعادت حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)

30/1/1393



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
اولا به خانمها خوشامد عرض میکنم، و تبریک عرض میکنم میلاد مسعود فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را، و هفته‌ی زن و روز تکریم مادر را. همان‌طور که فرمودند،(۱) اقتران این مناسبت اجتماعی و مهمّ کشور با ولادت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) - بخصوص امسال که دوبار در اوّل و آخر سال مردم ما به یاد آن بزرگوار می‌افتند و مجالسی برپا میکنند - یک فرصتی است برای فهمیدن و رهنمود گرفتن از زندگی آن بزرگوار.
اولا مقامات معنوی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در شمار برترین مقامات معنوی آحاد معدودی از بشریّت است. ایشان معصومند؛ عصمت، ویژه‌ی معدودی از برگزیدگان الهی در میان آحاد بشر است؛ و این بزرگوار - فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) - از آن جمله است، با توجّه به این واقعیّت که این زن مسلمان و مجاهدِ فی‌سبیل‌الله تنها حدود بیست سال - حالا با اختلاف روایات از هجده سال تا بیست و پنج سال - سنّشان بوده؛ زن جوان دارای این مرتبه‌ی عالی از معنویّت که در ردیف اولیا و پیامبران و مانند اینها قرار میگیرد و از سوی فرستادگان الهی "سیّدة نساءالعالمین" نام میگیرد. در کنار این مقام معنوی بُروز خصلتهای برجسته و کارکردهای مهم در زندگی شخصی این بانوی بزرگوار هرکدام یک درس است. تقوای او، عفّت و طهارت او، مجاهدت او، شوهرداری او، فرزندداری او، سیاست‌فهمی او، حضور او در مهم‌ترین عرصه‌های حیات یک انسان در آن دوره - چه در دوران نوجوانی و کودکی، چه در دوران بعد از ازدواج - هرکدام یک درس است؛ نه فقط درس است برای شما بانوان، [بلکه‌] برای همه‌ی بشریّت درس است. بنابراین این اقتران برای ما یک فرصت است؛ در زندگی فاطمه‌ی زهرا باید دقیق شد، با نگاهی نو آن زندگی را شناخت، فهمید و به معنای واقعی کلمه آن را الگو قرار داد.
و امّا راجع به مسئله‌ی زن در نظام جمهوری اسلامی و در کشور ما و جامعه‌ی ما. اولا من عرض بکنم در هنگامی که به همین مناسبت غالباً بنده مواجه میشوم با بانوان مسلمان، زنان مؤمن و تحصیل‌کرده، خدا را عمیقاً شکر میکنم؛ واقعاً این یکی از بزرگ‌ترین افتخارات نظام اسلامی است که در سایه‌ی نظام اسلامی این‌همه زن فرزانه و تحصیل‌کرده و خوش‌فکر و ممتاز از لحاظ فکری و عملی در جامعه‌ی ما وجود دارند؛ خیلی نعمت بزرگی است و مایه‌ی افتخار است. حالا امروز که فقط این خانم محترم صحبت کردند، لکن جلسات متعدّدی ما داشتیم که خانمها متعدّد صحبت کردند؛ هر کدام که بیاناتی را ابراز کردند، یک دریچه‌ای از نگاه نو، فکر نو به روی ذهن انسان گشوده میشد. تربیت این‌همه انسان والا، برجسته و خوش‌فکر یکی از بزرگ‌ترین افتخارات نظام اسلامی است. امروز وقتی ما نگاه میکنیم، نام زنان ما بر تارک کتابهای متعدّدی - کتابهای علمی، کتابهای پژوهشی، کتابهای تاریخی، کتابهای ادبی، کتابهای سیاسی، کتابهای هنری - گذاشته شده؛ جزو برترین نوشته‌ها و آثار مکتوب امروز نظام اسلامی - چه مقالات و چه کتابها - نوشته‌های بانوان ما است، که این واقعاً مایه‌ی افتخار است. در تاریخ ما بی‌سابقه است؛ ما دوره‌های گوناگون را دیدیم، آشنا هم بودیم با فضای فرهنگی کشور؛ ما هرگز این‌همه انسان برجسته‌ی در زمینه‌های مختلف - چه در مسائل حوزوی، چه در مسائل دانشگاهی - نداشتیم. در کنار اینها، بُروز و ظهور کاملاً برجسته‌ی هویّت و شخصیّت مستقلّ زن ایرانی، در عرصه‌ی مجاهدتها، از جمله در دفاع مقدّس و دنباله‌های آن تا امروز؛ این همه همسران شهدا، همسران جانبازان، مادران شهیدان، بازماندگان برجسته‌ی کسانی که رفتند جانشان را در راه خدا دادند و اینها با اراده‌ی محکم، عزم راسخ و با صبر، هر انسانی را در مقابل خودشان خاشع و خاضع میکنند. بنده که حقیقتاً هروقت با این زنان برجسته مواجه میشوم، در مقابل آنها احساس خضوع میکنم. بنده زیاد برخورد میکنم با مادران شهیدان، با همسران شهیدان، با همسران جانبازان: این بانوی فداکاری که یک عمر زندگی خودش را میگذارد برای مدیریّت کردن و بهبود بخشیدن به زندگی یک معلول و جانباز، برای خاطر خدا؛ این چیز کوچکی نیست، اینها به زبان آسان است. آن مادری که دو فرزند، سه فرزند، چهار فرزند را در راه خدا داده و همچنان محکم ایستاده، به ما سفارش میکند که بایستید؛ محکم باشید! انسان واقعاً در مقابل این‌همه عظمت احساس خشوع میکند. اینها واقعیّتهای زنانه‌ی جامعه‌ی ما است که بسیار افتخارآمیز و مهم است. خب بحمدالله این، آن بخش روشن و درخشان مسئله‌ی زن در کشور [است‌].
و امّا مسئله‌ی زن در دنیای امروز و ازجمله در کشور ما، یکی از مسائلی است که به جهات مختلف همچنان درخور پیگیری و تأمّل و کار و فکر است. اولا نیمی از جمعیّت کشورها زنان هستند؛ چگونه میتوان به‌شکل سالمی از این امکان و استعداد عظیم به نفع هر کشوری، ازجمله کشور ما استفاده کرد؟ ثانیاً مسئله‌ی جنسیّت که یکی از حسّاس‌ترین و ظریف‌ترین مسائل آفرینش است، چگونه میتواند در خدمت تعالی انسان قرار بگیرد، نه در خدمت انحطاط بشر و انحطاط اخلاقی؟ ثالثاً به‌خاطر تفاوتهای طبیعی‌ای که بین جنس زن و جنس مرد وجود دارد، چگونه میتوان - چه در محیط اجتماعی، چه در محیط خانواده - رفتاری را نهادینه کرد و غیرقابل اجتناب کرد که به زن ظلم نشود؟ اینها مسائل خیلی مهمّی است. اگر ما همین دو سه مسئله را محور فکر و تأمّل و بحث و کار قرار بدهیم، یک مجموعه‌ی تلاش و کار مطالعاتی و تحقیقی و عملی را به دنبال خود خواهد آورد. این مسئله‌ی ظلم به زنان را کسی خیال نکند که مخصوص جوامع عقب‌افتاده یا جوامع مثلاً فرض کنید وحشی [است‌]؛ نه، در جوامع به‌اصطلاح متمدّن امروز، این ظلم به جامعه‌ی زنان اگر بیشتر از جوامع دیگر نباشد، قطعاً کمتر نیست. خب اینها مسائل مهمّی است؛ اینها باید رسیدگی بشود، به اینها باید پرداخته بشود.
مطالب خوبی در بیانات خانم بود؛ عمده‌ی حرفهایی که در ذهن انسان هست، ایشان در بیاناتشان ذکر کردند. ایشان گفتند که ما قبلاً گفته‌ایم در کشور یک مرکز عالی فراقوّه‌ای مورد نیاز است که راجع به این مسئله‌ی مهم بحث کند، کار کند. این مسائل، مسائل اساسی ما است؛ مسئله‌ی زن و مسئله‌ی خانواده که البتّه مسئله‌ی زن از مسئله‌ی خانواده قابل تفکیک نیست. این را هم عرض بکنیم، اگر چنانچه کسی بخواهد مسئله‌ی زن را جدای از مسئله‌ی خانواده بحث بکند، دچار اختلال در فهم و در تشخیص علاج خواهد شد؛ این دو را باید در کنار هم دید، با اینکه دو مسئله است. خب، مرکز اینچنینی لازم است که البتّه تاکنون هم تشکیل نشده؛ گفتیم ما، مطرح کردیم؛ چنین مرکز مطالعاتی و کاری که یک راهبرد صحیح و همه‌جانبه را درباره‌ی مسئله‌ی زن - ناظر به همان موضوعاتی که عرض شد و برخی موضوعات دیگر - بررسی کند و دنبال کند و اجرایی کند، نداریم؛ این مرکز باید به‌وجود بیاید و البتّه الزاماتی هم دارد.
آنچه من امروز عرض میکنم به شما، دو سه نکته است: یک نکته اینکه اگر ما میخواهیم - چه در همین مرکزی که اشاره شد، چه در هر نقطه و دستگاه دیگری - درباره‌ی مسئله‌ی زن درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم، باید ذهنمان را از حرفهای کلیشه‌ای فراورده‌ی غربی‌ها بکلّی خالی کنیم. غربی‌ها نسبت به مسئله‌ی زن بد فهمیدند، بد عمل کردند و همان فهم بد و غلط و عمل گمراه‌کننده و مهلک خودشان را به‌صورت سکّه‌ی رایج در دنیا مطرح کردند. علیه هر کسی هم که بر ضدّ نظر آنها حرف بزند، دستگاه تبلیغاتی وسیع آنها هوچیگری میکند، مجال حرف زدن هم به کسی نمیدهد. اگر میخواهید درباره‌ی مسئله‌ی زن راهبرد درست را پیدا کنید و این راهبرد را با اجرائیّات و الزامات اساسی آن همراه کنید و در بلندمدّت پیش بروید و به نتیجه برسید، باید ذهنتان را از تفکّرات غربی در مورد زن تخلیه کنید. نمیگویم بی‌اطّلاع بمانیم، نه؛ ما طرفدار بی‌اطّلاعی نیستیم، بنده طرفدار آگاهی و آشنایی هستم، امّا مرجعیّت آن افکار را بکلّی رد کنیم. افکار غربی‌ها، نظرات غربی‌ها، در زمینه‌ی مسئله‌ی زن مطلقا نمیتواند مایه‌ی سعادت و هدایت جامعه‌ی بشری باشد. اولا تفکّرات آنها، تفکّراتی است مبتنی بر معرفت‌شناسی مادّی و غیرالهی، که این خودش یک غلطی است. هر دستگاه علمی و فکری که بر پایه‌ی معرفت مادّی و اعتقاد مادّی باشد، طبعاً غلط است. نگاه به حقایق آفرینش را بایستی با نگاه معرفت‌شناسی الهی، با اعتقاد به‌وجود خدا، با اعتقاد به قدرت خدا و حضور الهی و ربوبیّت الهی شناخت و فهمید و دنبال کرد. پس پایه و ریشه و اساس تفکّرات غربی‌ها چون مادّی است، غلط است. این یک. دوّم اینکه در رویکرد غربی به مسئله‌ی زن - همچنان که در تاریخ انقلاب صنعتی، انسان بروشنی می‌بیند - یک نگاه کاسب‌گرانه و مادّی و اقتصادی دخالت داشته است. یعنی در اروپایی که زن حقّ مالکیّت نداشت و مایملک زن متعلّق به مرد و شوهرش بود، و حقّ تصرّف در مایملک خود نداشت یا از وقتی که دموکراسی در غرب راه افتاده بود زن حقّ رأی دادن نداشت، در یک چنین دنیایی ناگهان مسئله‌ی انقلاب صنعتی و کارخانجات و حضور مؤثّر شاغل زن در کارخانجات با خرج کمتر برای سرمایه‌دارها مطرح شد. آن‌وقت آمدند برای زن حقّ مالکیّت قائل شدند، برای اینکه بتوانند او را به کارخانه بکشانند، به او مزد کمتری بدهند، و طبعاً آمدن او به میدان اشتغال الزامات خودش را داشت و دنباله‌های خودش را تا امروز داشت. بنابراین علاوه بر اینکه نگاه به زن یک نگاه غیرالهی و مادّی است، اساساً سیاستهایی که بر اساس آنها، وضعیّت کنونی در اروپا عمدتاً و در دنیای غرب پیش آمده است، با یک نگاه کاسب‌کارانه و مادّی و اقتصادی همراه بوده.
یک جهت دیگر در اینکه ما بایستی از نگاه غربی در مسئله‌ی زن پرهیز کنیم، این است: در نگاه غربی زن وسیله‌ای برای اطفای شهوت است؛ این غیر قابل کتمان است. این را اگر کسی ادّعا بکند ممکن است کسانی جنجال کنند که نه آقا این‌جور نیست؛ لیکن زندگی آنها را که انسان نگاه میکند، اساساً این نگاه حاکم است. در محیط اجتماعی هرچه زن پوشش کمتری داشته باشد، مطلوب‌تر است. در مورد مرد این حرف را نمیزنند؛ در مهمانی رسمی، مرد بایستی با لباس کامل، پاپیون زده و کت و شلوار پوشیده و احیاناً لباس رسمی وارد بشود؛ امّا خانمها در این مهمانی‌های رسمی بایستی به شکل دیگری ظاهر بشوند؛ این جز برای اینکه چشم هرزه‌ی هوس‌آلود مرد بهره‌مند بشود، هیچ فلسفه‌ی دیگری و حکمت دیگری ندارد؛ امروز در دنیای غرب این‌جوری است؛ و عملاً بزرگ‌ترین ظلمی که امروز در دنیای غرب به زنان میشود، از این قبیل است.
بنده اهل بریده پیدا کردن از روزنامه‌ها نیستم، امّا دیروز، پریروز بود، یک چیزی در روزنامه دیدم؛ دیدم خیلی چیز مهمّی است؛ اینجا آوردم برای شما بخوانم. کتابی از "جیمی کارتر" رئیس جمهور پیشین آمریکا، [منتشر شده‌] به اسم "تقاضایی برای اقدام" که به موضوع نقض حقوق بشر و تجاوزات وحشتناک علیه زنان پرداخته. جیمی کارتر در این کتاب میگوید: هر ساله صدهزار دختر به‌عنوان برده در آمریکا فروخته میشود. جایی که صاحب یک روسپی‌خانه میتواند دختری را که معمولاً اهل آمریکای لاتین یا آفریقا است، با قیمتی برابر هزار دلار خریداری کند. وی همچنین به تجاوزات جنسی که در محوّطه‌های کالج‌ها رخ میدهد اشاره دارد؛ به جایی که از هر بیست‌وپنج مورد تنها یک مورد گزارش میشود. کارتر همچنین عنوان میکند که تنها یک درصد از متجاوزان جنسی در ارتش محاکمه میشود. انسان گریه‌اش میگیرد! از این قبیل در روزنامه‌ها زیاد می‌بینید، بنده هم زیاد میبینم؛ من هیچ‌وقت هم به اینها استناد نمیکنم، لکن خب اینها واقعیّتی است. جیمی کارتر هم بالاخره یک شخصیّت معروفی است و این هم کتاب او است. این چه وضعی است در دنیا؟ این چه‌جور تکریم زن است؟ نویسنده‌ی نامدار و معروف غربی، کتاب رُمان مینویسد برای شرافتمندانه نشان دادنِ شغل روسپی‌گری! که البتّه به فارسی هم ترجمه شده است. البتّه در این کتاب اشاره به این است که چگونه دلاّلان جنسی، می‌آیند از کشورهای آمریکای لاتین دخترها را با وعده و وعید و فلان برمیدارند میبرند، و میفروشند به این مراکز؛ که البتّه این مربوط به اروپا است، مربوط به آمریکا نیست. البتّه سعی میشود در این کتاب و این رُمان، که شغل روسپی‌گری یک شغل شرافتمندانه‌ای وانمود بشود. این است فرهنگ غرب نسبت به زن؛ این است احترام اینها نسبت به زن.
اگر میخواهیم نگاه ما نسبت به مسئله‌ی زن، نگاه سالم و منطقی و دقیقی باشد، شرط اوّل آن این است که ذهنمان را از این حرفهایی که غربی‌ها در مورد زن میزنند - در مورد اشتغال، در مورد مدیریّت، در مورد برابری جنسی - باید بکلّی تخلیه کنیم. یکی از بزرگ‌ترین خطاهای تفکّر غربی در مورد مسئله‌ی زن، همین عنوان «برابری جنسی» است. عدالت یک حق است؛ برابری گاهی حق است، گاهی باطل است؛ چرا باید انسانی را که از لحاظ ساخت طبیعی - چه از لحاظ جسمی، چه از لحاظ عاطفی - برای یک منطقه‌ی ویژه‌ای از زندگی بشر ساخته شده، از آن منطقه‌ی ویژه جدا کنیم، به منطقه‌ی ویژه‌ی دیگری که برای یک ساخت دیگر، برای یک ترکیب دیگری خدای متعال آماده کرده بکشانیم؟ چرا؟ این چه منطق عقلایی دارد، چه دلسوزی‌ای در این هست؟ چرا باید کاری که مردانه است به زن داده بشود؟ این چه افتخاری است برای زن، که کاری را انجام بدهد که مردانه است؟ من متأسّفم که گاهی خود خانمها، خود بانوان، روی این مسئله حسّاسیّت نشان میدهند که ما با مردها چه فرقی داریم؟ خب بله، در خیلی از مسائل هیچ تفاوتی نیست. نگاه اسلام نسبت به زن و مرد، نگاه انسان است؛ در مسئله‌ی انسانیّت، سِیر مقامات معنوی، استعدادهای فراوان فکری و علمی هیچ تفاوتی نیست، امّا قالبها دو قالب است: یک قالب برای یک کار و یک صنف کار است، یک قالب برای یک کار دیگر است؛ البتّه کارهای مشترکی هم وجود دارد. [آیا] این خدمت است که ما بیاییم یکی از این دو قالب را از منطقه‌ی اختصاصی خودش بکشیم بیرون، ببریم در منطقه‌ی اختصاصی آن قالب دیگر؟ این کاری است که غربی‌ها دارند میکنند. خیلی از این کنوانسیون‌های بین‌المللی و جهانی‌شان ناظر به همین مسائل است. روی این فکر غلط، زندگی بشریّت را تباه کردند، خودشان را تباه کردند، دیگران را هم میخواهند تباه کنند. شما خانمها بحمدالله عالمید، فاضلید، برجسته‌اید؛ من احترام میکنم [به شما]. هر وقتی که در جلساتی خانمها صحبت میکنند من استفاده میکنم. در همین جایی که ما نشسته‌ایم، جلسه‌ی اندیشه‌های راهبردی بود راجع به مسئله‌ی زن و خانواده؛ چند خانم آمدند صحبت کردند، بدون تعارف حقیقتاً من استفاده کردم، بهره بردم از آن مطالبی که گفتند؛ به نظر من اگر شماها میخواهید برای مسئله‌ی اساسی زن و معضل زن و مشکلاتی که جامعه‌ی زنان در همه‌جا - از جمله در کشور ما - به آن دچارند فکر بکنید، شرط اوّل آن این است که خودتان را و ذهنتان را باید از تفکّرات غربی که یک تفکّرات کلیشه‌ای غلط متحجّر نونما - ظاهرش نو، باطنش متحجّر؛ ظاهرش دلسوزانه، باطنش خائنانه - [است‌]، خلاص کنید، نجات بدهید؛ فکر مستقلّ از تفکرات غربی بکنید.
الزام دوّم اینکه به متون اسلامی مراجعه کنید. واقعاً از قرآن و از سنّت و از حدیث و از دعا و از متون اسلامی و از کلمات ائمّه و رفتار ائمّه، آن اصول و پایه‌های اصلی را اتّخاذ کنید. وحی است دیگر، وحی مال خدا است؛ خدا آفریننده‌ی من و شما است. من نمیگویم هرچه به نام دین در دهانها می‌افتد آدم قبول کند؛ نه، از همان دین صحیح، که با شیوه‌ی درستِ استنباط و به وسیله‌ی اهل و شایستگان این کار انجام میگیرد، استفاده شود؛ واقعاً از کتاب خدا، از سنّت پیغمبر، از روش ائمّه‌ی معصومین و از کلمات اینها استفاده بشود، که ما در زمینه‌ی مسائل زنان باید چه راهبردی را اتّخاذ کنیم و خطوط اساسی را از آنجا باید اتّخاذ کنیم.
به نظر من اینها دو کار اصلی است. یک کار سوّم هم وجود دارد و آن اینکه در احصای(۲) مسائل اصلیِ زنان، حقیقتاً به مسائل اصلی بپردازیم، نه به مسائل درجه‌ی دو. پرداختن به مسئله‌ی خانواده و بخصوص مسئله‌ی سلامت و امنیّت و آرامش و تکریم زن در محیط خانواده، یکی از مسائل اصلی است. ما چند مسئله‌ی اصلی داریم، یکی از آنها این است.
نگاه کنید ببینید عوامل سَلب آرامش و سکینه‌ی روحی زن در خانواده چه چیزهایی است؟ دنبال این باشید که با قانون، با روشهای تبلیغی، با روشها و شیوه‌های گوناگون، اینها را برطرف کنید. این، اساس قضیّه است. زن در خانه مایه‌ی آرامش است؛ مایه‌ی آرامش مرد، و مایه‌ی آرامش فرزندان؛ دختر و پسر. اگر خود زن برخوردار از آرامش روانی و روحی نباشد، نمیتواند این آرامش را به خانواده بدهد. زنی که مورد تحقیر قرار بگیرد، مورد اهانت قرار بگیرد، مورد فشار کار قرار بگیرد، نمیتواند کدبانو باشد؛ نمیتواند مدیر خانواده باشد؛ درحالی‌که زن، مدیر خانواده است. این مسئله‌ی اصلی است. این یکی از آن اصلی‌ترین مسائل است، که خب در محیط زندگی ما - چه محیطهای قدیمی ما، چه محیطهای جدید ما - چندان مورد توجّه قرار نگرفته است و باید مورد توجّه قرار بگیرد.
تصوّر از زن در خانه، تصوّر یک موجود درجه‌ی دویی [است‌] که موظّف به خدمتگزاری به دیگران است؛ این تصوّر بین خیلی‌ها هست - حالا بعضی‌ها به زبان می‌آورند، به‌رو می‌آورند، بعضی‌ها هم به رو نمی‌آورند، امّا در دلشان این است - این درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که اسلام بیان کرده است. من مکرّر عرض کرده‌ام این حدیث معروف را که «اَلمَرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة»؛(۳) قهرمان، در تعبیرات رایج عربی، به آن کارگزار میگویند؛ مثل «اَمَرَ قَهرِمانَهُ بِکَذا»؛ مثلاً فلان صاحب ملک و املاک فراوان به قهرمان خودش، یعنی آن کسی که کارگزار امور این املاک است، گفت؛ به این میگویند «قهرمان». در این حدیث میگوید: خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهای خانه را [انجام دهد]؛ این‌جوری نیست. خب ببینید، این خودش یک فصلی است که از آن چندین فصل گشوده میشود: مسئله‌ی احترام کار زن در خانه و عدم الزام او، مجبور نبودن او، قابل خریداری شدن این کار یعنی قابل مبادله‌ی با پول؛ این است. اینها چیزهایی است که خب در اسلام هست، در فقه اسلام هست؛ همان‌طور که اشاره کردند ایشان، واقعاً فقه ما فقه مترقّی و برجسته‌ای است. یک چیزهایی از آن را بعضی میگیرند، یک چیزهایی از آن را فراموش میکنند، یک چیزهایی را هم به‌خاطر هماهنگی با این افکار هوچیگرانه‌ی غربی از این‌رو به آن‌رو میکنند؛ این را هم دیده‌ایم ما.
بعضی‌ها برای اینکه غربی‌ها بدشان نیاید، بعضی از حقایق احکام اسلامی را، واضحات احکام اسلامی را عوض میکنند. قرآن میفرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِی الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِ‌اللهِ اِن یَتَّبِعونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِن هُم اِلّا یَخرُصُون؛(۴) دنباله‌روِ فکر رایج در دنیای جهل و خرافه نباید بود؛ فکر اسلامی را باید پیدا کرد، دنبال آن باید رفت، ولو حالا یک عدّه‌ای بد بگویند. این هم یک مسئله است؛ بنابراین مسئله‌ی اصلی را باید پیدا کرد. به نظر من مسئله‌ی اصلی، یعنی یکی از مسائل اصلی، مسئله‌ی خانه و خانواده است: امنیّت زن در محیط خانواده؛ فرصت زن در محیط خانواده و خانه‌داری برای بُروز استعدادها؛ [چیزی‌] مانع درس خواندن او، مانع مطالعه کردن او، مانع فهمیدن او، مانع نوشتن او نشود - [برای] کسی که اهل این چیزها است - میدان برای این کارها فراهم باشد؛ این اساس قضیّه است.
مسئله‌ی اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلی نیست. البتّه ما با اشتغال بانوان مخالف نیستیم؛ بنده خودم نه با اشتغالشان، نه با مدیریّتهاشان مخالفتی ندارم، مادامی‌که با آن مسائل اصلی معارضه و تنافی پیدا نکند؛ اگر معارضه پیدا کرد، آن مقدّم است. یکی از کارهایی که در این زمینه‌ی سوّم که عرض کردیم باید انجام بگیرد، طبعاً این است که نگاه کنند ببینند آن مشاغلی که متناسب با این خصوصیّت زن است چیست. بعضی از مشاغل هست متناسب با ساخت زن نیست، خب اینها را دنبال نکنند. یکی از کارها این است که آن تحصیلاتی را که به آن مشاغل منتهی میشود، بر زن تحمیل نکنند. این بحث دانشگاه و تحصیلات و مانند اینها که باز بعضی‌ها جنجال میکنند که در تحصیلات تبعیض است، این تبعیض همه‌جا بد نیست. تبعیض آنجایی که ضدّ عدالت باشد بد است. والّا فرض کنید وقتی‌که شما در یک تیم فوتبال، یکی را میگذارید مهاجم، یکی را میگذارید مدافع، یکی را میگذارید دروازه‌بان، خب این تبعیض است دیگر. اگر آن کسی که باید در خط دفاع واایستد، گذاشتند مهاجم، خب تیم خواهد باخت. آن کسی که باید مهاجم باشد اگر گذاشتند دروازه‌بان که بلد نیست این کار را، خب تیم میبازد. این تبعیض است، [امّا] این تبعیض، عین عدالت است؛ یکی را اینجا میگذارند، یکی را آنجا میگذارند، یکی را آنجا میگمارند. [پس باید] ببینیم با توجّه به آن اهداف بلند چه درسی برای بانوان مناسب است، آن درس را در اختیارشان قرار بدهیم؛ نه اینکه مجبورش کنیم که شما چون در کنکور این‌جوری شرکت کردی، و این‌جوری نمره آوردی، حتماً باید بروی فلان درس را بخوانی، که این درس نه با طبیعت زنانه‌ی او سازگار است، نه با اهداف عالی او سازگار است، نه شغلی که به دنبال این درس به او داده میشود، متناسب با او است. این چیزها را به نظر من در زمینه‌ی اشتغال زنان باید در نظر گرفت. و خلاصه این را که زن نتواند همه‌ی مشاغلی را که مرد به عهده میگیرد به عهده بگیرد، نباید ننگ دانست یا نقص دانست؛ نخیر، آن چیزی بد است که متناسب با طبیعت الهی [نباشد]. این، آن عرایض ما است که البتّه حالا چیزهای دیگری هم یادداشت کردیم، که به نظر من همین اندازه کافی است.
مسئله‌ی زنان، مسئله‌ی مهمّی است؛ بهترین کسانی هم که این مسئله را میتوانند دنبال کنند و حل کنند خود خانمها هستند. و خانم تحصیل‌کرده و خوش‌فکر و بااستعداد و خوش‌قلم و خوش‌قریحه کم نداریم؛ امروز در کشور ما بحمدالله خیلی زیاد است. عرض کردم؛ هیچ‌وقت در تاریخ کشور ما این‌همه زن تحصیل‌کرده و فرزانه و برجسته ما نداشتیم؛ نه در محیطهای حوزوی، نه در محیطهای دانشگاهی. این‌همه نویسنده‌ی زن، این‌همه شاعر زن، این‌همه محقّق زن، پژوهشگر زن، در رشته‌های مختلف نداشتیم؛ خوشبختانه امروز به برکت نظام اسلامی [داریم‌]. اینها به برکت اسلام است، به برکت جمهوری اسلامی است، به برکت همان نگاه روشن امام به مسئله‌ی زن است، که اشاره کردند.(۵) هیچ‌وقت ما چنین وضعیّتی را در کشورمان نداشتیم. باید خدا را شکر کنیم و از توفیقات او سپاسگزاری کنیم و از او افزایش این توفیق را بخواهیم و شکر این توفیق را بکنیم؛ شکرش هم همین است که عرض کردم: نگاه به رهنمود الهی و سلب نگاه از رهنمودهای مادّی که امروز متصدّی و مباشر آن هم غربی‌ها و آمریکایی‌هایند که خیلی هم پررویند، خیلی هم طلبگارند، خیلی هم هوچی هستند، و اگر کسی بر خلافشان حرف بزند، هجوم تبلیغاتی هم میکنند، [امّا] نباید اعتنا کرد؛ باید انشاءالله پیش بروید.
والسّلام علیکم ورحمةالله و برکاته‌

۱) خانم شهیندخت مولاوردی (معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده)
۲) شمردن.
۳) نهج‌البلاغه، نامه‌ی‌۳۱
۴) سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۱۱۶
۵) خانم مولاوردی‌




برچسب ها :

بيانات در یادمان شهدای شرق کارون

6/1/1393



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
الحمدلله رب العالمين و الصلاة والسلام على‌ سيدنا و نبينا ابى‌القاسم المصطفى‌ محمد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديين المعصومين سيما بقية الله فى الأرضين.
اگر از عوامل معنوى و آنچه خداى متعال وعده‌ى آن را به مؤمنان و مجاهدان راه حق داده است هم صرفِ‌نظر كنيم، بر حسب قوانين عادى زندگى جوامع بشرى، هر جامعه‌اى عزتش، قدرتش، آبرو و حيثيتش، هويتش بستگى دارد به مجاهدت و به تلاش. با تنبلى و تن‌آسايى، هيچ ملتى نميتواند مقام شايسته‌اى را در ميان ملتهاى عالم يا در تاريخ پيدا كند. آنچه كه ملتها را، هم در تاريخ و هم در دوران خودشان، در ميان ملتهاى عالم سربلند ميكند، مجاهدت است، تلاش است. اين تلاش، البته شكلهاى گوناگونى دارد؛ هم تلاش علمى، هم تلاش اقتصادى، هم تلاش به معناى تعاون اجتماعى ميان افراد، همه لازم است؛ اما در رأس همه‌ى اين تلاشها، آمادگى براى جان‌فشانى است كه يك ملت را در ميان ملتها سرافراز ميكند. اگر در ميان هر ملتى كسانى وجود نداشته باشند كه آماده باشند از جان خود، از راحت خود، در راه رسيدن به آرمانها صرفِ‌نظر كنند، آن ملت به جايى نخواهد رسيد. كارى كه انقلاب براى ما مردم ايران انجام داد، اين بود كه اين راه را در مقابل ما روشن كرد؛ آحاد ملت ما فهميدند و احساس كردند كه بايد در راه آرمانهاى بلند، مجاهدت كنند و در مقابل دشمنان اين آرمانها بايستند؛ و ايستادند.
دفاع مقدس ما، دوران جنگ هشت‌ساله‌ى پر ماجراى اين كشور، داستان ايستادگى ملت ايران و ايستادگى جوانان ما در مقابل خباثتها و دشمنى‌هاى كفر و استكبار جهانى است. درست است، در مقابل ما به‌ظاهر يك رژيم بعثى بود - صدام بود - و او هم عنصرى بود به‌قدر كافى خبيث، به‌قدر كافى ضد بشريت و ضد انسانيت، اما فقط او نبود؛ آن چيزى كه موجب شد اين جنگ، هشت سال ادامه پيدا كند، عوامل پشت پرده‌ى استكبار جهانى بودند كه او را تشويق ميكردند، به او وعده ميدادند، امكانات ميدادند. آن‌وقتى كه در اين سرزمين‌هاى خوزستان - كه شما حالا بخشى از آنها را مشاهده كرديد - دشمنان ما مجبور به عقب‌نشينى شدند، يك دولت اروپايى به آنها وسيله‌اى داد كه بتوانند در دريا، خباثت و شيطنت و شرارت خودشان را ادامه بدهند؛ موشكى به آنها دادند. نميگذاشتند عملياتى كه در منطقه انجام ميگيرد، سرنوشت جنگ را به انتها برساند؛ تشويقش ميكردند. يعنى دست استكبار جهانى، دست همين دولتهاى اروپايى و دولت آمريكا، پشت رژيم خبيث معاند بعثى قرار داشت و او را به ادامه‌ى كار تشويق ميكرد. نميخواستند بگذارند جمهورى اسلامى از اين حادثه‌ى بزرگ، پيروز و سربلند بيرون بيايد؛ ميگفتند صريحاً.
بعد از آنكه در همين عملياتى كه در اين منطقه اتفاق افتاد - منطقه‌ى دارخوين؛ اينجا منطقه‌ى درگيرى بسيار تعيين‌كننده‌ى عمليات ثامن‌الائمه بود - كه سپاه پاسداران و ارتش جمهورى اسلامى ايران با همكارى يكديگر، براى دستور امام برنامه‌ريزى كردند، طراحى كردند، در همين منطقه توانستند دشمن را عقب بنشانند و آن روحيه‌اى را كه دشمن به‌خاطر پشتيبانى‌هاى فرنگى‌ها و خارجى‌ها و اروپايى‌ها به‌دست آورد، در هم بكوبند و بشكنند و محاصره‌ى آبادان را از بين ببرند؛ بعد از اين عمليات، عمليات طريق‌القدس؛ بعد از اين عمليات، عمليات فتح‌المبين؛ بعد عمليات الى‌بيت‌المقدس؛ اين عمليات‌هاى پشت سر هم كه رزمندگان عزيز ما، جوانان فداكار ما در قالب ارتش، در قالب سپاه، در قالب بسيج و نيروهاى مردمى، در قالب مجموعه‌هاى عشايرى، حتى در قالب شهربانى و ژاندارمرى و كميته‌هاى آن روز، مى‌آمدند در اين ميدان جنگ و اين فداكارى‌ها را انجام ميدادند؛ اين عمليات ميتوانست جنگ را به خاتمه برساند و پايان بدهد؛ اما جبهه‌ى دشمن نظام اسلامى - يعنى همين اروپايى‌ها و دولتهاى اروپايى و دولت آمريكا - نميگذاشتند؛ طرف مقابل را تشويق ميكردند، امكانات جديدى به او ميدادند، او را به برنده شدن در اين جنگ اميدوار ميكردند؛ لذا جنگ هشت سال طول كشيد. هشت سال جنگ، شوخى نيست؛ جنگهاى بزرگ و معروف دنيا در دورانهاى نزديك به ما، چهار سال و پنج سال و شش سال و اين‌جورها طول كشيده؛ هشت سال جنگ، آن‌هم در اين منطقه‌ى وسيع، از شمال تا جنوب - از منطقه‌ى شمال غربى كشور تا اين انتهاى جنوب - اين درگيرى‌ها وجود داشت. قصدشان اين بود كه كارى كنند كه نظام اسلامى احساس كند كه قادر بر مقابله‌ى با اين دشمنان نيست؛ ميخواستند كارى كنند كه جمهورى اسلامى را به‌عنوان يك مجموعه‌ى ضعيف و ناتوان معرفى كنند. خداى متعال دست قدرت خود را نشان داد و دهان دشمنان جمهورى اسلامى و دشمنان پرچم برافراشته‌ى اسلام را با مشت پولادين سنت الهى خُرد كرد و بينى آنها را به خاك ماليد و نشان داد كه نظام اسلامى، چون متكى به ايمانهاى مردم و به عواطف مردم است، در مقابل همه‌ى قدرتهاى مادى جهان، هم ميتواند از خود دفاع كند، هم ميتواند طرف مقابل را وادار به اعتراف به عجز كند. به عجز خودشان اعتراف كردند؛ قبول كردند كه در مقابل مشت قاطع گروندگان به اسلام و مؤمنان به وعده‌هاى الهى، نميتوانند ايستادگى كنند؛ تبليغاتشان خنثى شد. سعى ميكردند به ما مردم ايران - ما مؤمنين به آيات كريمه‌ى الهى - بباورانند كه شما نميتوانيد در مقابل قدرتهاى مادى دنيا بايستيد؛ ميخواستند اين را به ما بباورانند. و به شما برادران عزيز و به همه‌ى ملت ايران عرض كنم: شكست يك ملت آن‌وقتى اتفاق مى‌افتد كه معتقد بشود كه نميتواند كارى انجام بدهد؛ اين اولِ شكست هر ملتى است. آنها خواستند اين احساس را در دوران جنگ تحميلى در دل ايرانيان به‌وجود بياورند، اما قضيه به‌عكس شد. جنگ تحميلى - يعنى دفاع مقدس ملت ايران - نشان داد كه يك ملت در سايه‌ى اتحاد، در سايه‌ى ايمان به خدا، در سايه‌ى حُسن‌ظن به خداى متعال و اعتقاد به صدق وعده‌ى الهى، ميتواند از همه‌ى گذرگاه‌هاى دشوار عبور كند و ميتواند در مقابل دشمنان بايستد و ميتواند دشمن را وادار به هزيمت و عقب‌نشينى كند؛ جنگ تحميلى اين را به همه‌ى ما نشان داد.
من به شما عرض ميكنم، نگذاريد ياد دوران دفاع مقدس از يادها برود. آمدن به اين مناطق جنگى - چه در تعطيلات نوروزى و چه در دوره‌ى سال؛ كه بحمدالله حالا در دوره‌ى سال هم كسانى از سرتاسر كشور به اين مناطق مسافرت ميكنند و اين سرزمين‌ها را زيارت ميكنند - بسيار كار پسنديده‌اى است، كار درستى است، كار عاقلانه‌اى است كه ملت ايران ميكند؛ خاطره‌ى اين سرزمين‌ها را زنده نگه داريد. اين سرزمين‌ها، اين بيابانها، اين رود كارون، اين جاده‌ى اهواز - آبادان يا اهواز - خرمشهر، اين مناطق گوناگون كه با اسمهاى مختلفى امروز خودشان را به شما معرفى ميكنند، اينها شاهد برترين فداكارى‌ها و مجاهدتها و ازخودگذشتگى‌ها بوده‌اند. بنده فراموش نميكنم در آن ماه‌هاى اول جنگ - در آن ماه‌هاى محنت، نبودن نيرو، نبودن امكانات، نبودن آموزش، نبودن انسجام و سازماندهى، در آن سختى همه‌جانبه‌ى مادى - جوانهاى ما با روحيه‌هاى خوب، از همين اهواز مى‌آمدند به مناطق مختلف؛ از جمله همين‌جا، منطقه‌ى دارخوين. يك مشت از جوانهاى مؤمن و حزب‌اللهى كه من اشخاصشان را هم بعضاً مى‌شناسم، آمدند در همين روستاى محمديه كه نزديك است، سنگرهاى انفرادى ميكندند؛ در تاريكى شب از اين سنگرهاى انفرادى مى‌آمدند بيرون و صد متر دويست متر جلوتر ميرفتند، باز آنجا سنگر ميكندند؛ تمام روز را زير اين آفتاب داغ خوزستان در سنگرها ميماندند، سختى‌ها را تحمل ميكردند، خود را به دشمن نزديك ميكردند؛ تا وقتى كه نوبت عمليات رسيد كه در مهر ماه سال بعد از حمله - در آخر شهريور ۵۹ حمله‌ى دشمن شروع شد، در مهر ۶۰ - در اين منطقه‌ى دارخوين و همه‌ى اين مناطق اطراف، با نيروهاى رزمنده‌ى ارتش و سپاه و بسيج و غيره، توانستند پاداش آن مجاهدتها را بگيرند و به ملت ايران هديه كنند؛ اينها يادهاى ارزشمندى است، نبايد بگذاريد اين يادها فراموش بشود.
در هر كدام از اين مناطق، قضايايى اتفاق افتاده است كه يكى از اين قضايا در ميان هر كشورى و هر ملتى اتفاق بيفتد، كافى است براى اينكه در تاريخ، آن ملت را سر بلند كند. همين مسائلى كه در عمليات بيت‌المقدس اتفاق افتاد، يا آنچه در عمليات فتح‌المبين اتفاق افتاد، يا آنچه بعد از اينها در عمليات خيبر اتفاق افتاد، ذره ذره‌ى اين عمليات و شخصيت‌هايى كه اين فداكارى‌ها از آنها سر زد و حوادث را ساختند، ميتواند مجموعه‌اى از افتخارات بزرگ و ماندگار و فراموش نشدنى را براى ملت ايران رقم بزند. دشمنها ميخواهند ما يادمان برود؛ ميخواهند قضيه‌ى دفاع مقدس از يادمان برود، فداكارى‌ها از يادمان برود، شخصيت‌هايى را كه در اين فداكارى‌ها نقش آفريدند يا نشناسيم يا از ياد ببريم، اين‌جور ميخواهند. بعضى ميخواهند آن دوران را تخطئه كنند، آن آدمها را تخطئه كنند، آن جهت‌گيرى را و آن مسير را كه امام بزرگوار و حكيم و بنده‌ى بصير الهى آن مسير را معين كرده بود تخطئه كنند؛ براى اينكه ميدانند كه هر ذره‌اى و هر نقطه‌اى از اين حوادث، براى ملت ايران فراموش نشدنى است و تأثيرات بزرگِ سازنده‌اى دارد.
بنده باز هم به ملت ايران عرض ميكنم اين حركت راهيان‌نور را مغتنم بشمريد؛ از شما برادران و خواهران عزيزى كه از راه‌هاى دور به اين نقطه آمديد و بخشى از مجموعه‌ى عظيم حركت راهيان‌نور را تشكيل داديد هم تقدير و تشكر ميكنم و اميدوارم ان‌شاءالله همه‌ى شما مأجور باشيد و همه‌ى شما ان‌شاءالله با دست پُر و همراه با تجربه‌آموزى و بصيرت و همراه با انوار معنوى الهى ان‌شاءالله از اين منطقه جدا بشويد. خداوند متعال همه‌ى شما را محفوظ بدارد. پروردگارا! به محمد و آل محمد ارواح طيبه‌ى شهداى عزيز جنگ تحميلى را با اوليائت محشور بفرما. پروردگارا! ياد اين عزيزان و فداكاران را در خاطره‌هاى ما و در متن تاريخ ما ماندگار بدار. پروردگارا! ما را در مقابل دشمنان، در مقابل دشمنى‌ها، در مقابل خباثتها، با همان روحيه‌اى كه مطلوب و مرضى پيغمبر اكرم و ائمه‌ى هدى‌ است تا آخر نگه بدار. پروردگارا! ملت ايران را بر دشمنانش پيروز كن؛ روح مطهر امام بزرگوار را با اوليائش محشور كن.
و السلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌




برچسب ها :

بیانات در حرم مطهر رضوی

1/1/1393



بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدّیین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الأرضین. اللّهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها، اللّهم صلّ علی ولیّک علیّ ابن موسی عدد ما احاط به علمک، صلاةً دائمة بدوام عظمتک و کبریائک، اللّهم سلّم علی ولیّک علیّ ابن موسی الرّضا عدد ما فی علمک، سلاماً دائماً بدوام مجدک و عظمتک و کبریائک.
خداوند متعال را شاکر و سپاسگزارم که تفضّل فرمود و عمر داد تا بتوانیم یک بار دیگر و یک سال دیگر، در جوار این مرقد منوّر و آسمانی، در این جمع پر شور و صمیمی، با شما برادران و خواهران عزیز گفت‌وگو کنیم. لازم است اوّلاً نوروز و حلول سال نو را بار دیگر، به همه‌ی برادران و خواهرانی که سخنان ما را می‌شنوند و به همه‌ی ملّت ایران تبریک عرض کنیم و از خداوند متعال برای ملّت ایران و همه‌ی مسلمانان جهان، سال پر برکت و زندگی همراه با سعادت را مسئلت نماییم؛ و امیدواریم خداوند متعال تفضّل بفرماید و سالی که امروز آغاز شد، سالی باشد در شأن ملّت بزرگ ایران، سالی پر خیر و برکت و برخوردار از تفضّلات الهی و توجّهات پروردگار.
یک جمله‌ای در باب سال ۹۲ که دیروز به پایان رسید عرض کنیم. در پیام اوّل سال اشاره کردیم که در سال ۹۲ آنچه به‌عنوان حماسه‌ی سیاسی انتظار میرفت، ملّت ایران خلق کردند و آفریدند. یقیناً حماسه‌ی سیاسی در دو حرکت بزرگ ملّت ایران جلوه‌ی بیشتری یافت: یکی حرکت انتخابات در نیمه‌ی اوّل سال، و دیگری راهپیمایی سراسری و عظیم ملّت در نیمه‌ی دوّم. درباره‌ی انتخابات حرف بسیار زدیم؛ هم این انتخابات، هم همه‌ی انتخاباتهای متعدّدی که از اوّل انقلاب تاکنون برگزار شده است. همچنین درباره‌ی راهپیمایی‌های بزرگ سراسری بیست‌ودوّم بهمن، هم این حقیر و هم دیگران، مطالب متعدّدی را بر زبان آورده‌اند که نمیخواهیم آنها را تکرار کنیم؛ ولی دو نکته درباره‌ی این دو حادثه وجود دارد. درباره‌ی هر کدام از این دو حادثه‌ای که به معنای واقعی کلمه هر کدام یک رسانه‌ی فراگیر از وضعیّت کشور ما و ملّت ما در مقابل لجن‌پراکنی‌های مغرضانه‌ی تبلیغات جهانی است، نکته‌ای وجود دارد که من مایلم قبل از مطالب مربوط به سال ۹۳ به این دو نکته بپردازم.
نکته‌ی اوّل در باب انتخابات است. برادران و خواهران عزیز توجّه کنند که از اوّل انقلاب تا امروز، نصاب شرکت مردم در انتخابات پایین نیفتاده است، تنزّل نکرده است؛ این خیلی مهم است. در آخرین انتخاباتی که ملّت ما پای صندوق رأی رفتند ــ یعنی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ــ شرکت مردم در انتخابات، ۷۲ درصد بود؛ این رقم، هم در بین انتخابهای دنیا یک رقم بالایی است و یک نصاب برجسته‌ای است، هم در بین انتخاباتهایی که از اوّل انقلاب تا امروز اتّفاق افتاده است یکی از بالاترین رقمها است؛ معنای این چیست؟ معنای این شرکت وسیع مردم در انتخابات این است که مردم‌سالاری دینی در کشور تثبیت شده است؛ معنای آن این است که نظام جمهوری اسلامی توفیق یافته است که مردم‌سالاری را در کشور نهادینه کند؛ این چیز کمی نیست. کشوری که در طول قرنهای متمادی با حکّام مستبد و دیکتاتور گذران میکرده است، آن چنان با مردم‌سالاری و شرکت مردم در انتخاب صاحبان قدرت، آشنا و در هم ‌آمیخته شده است که بعد از گذشت ۳۵ سال از هیجانات اوّل انقلاب، مردم وقتی نوبت انتخاب میرسد، ۷۲ درصد در انتخابات شرکت میکنند؛ قدر این را باید دانست. من به شما جوانها و به همه عناصری که صاحب فکرند در سرتاسر کشور عرض میکنم: این نعمت بزرگ را ناسپاسی نکنیم؛ همچنان که در سال ۸۸ این نعمت الهی را عدّه‌ای ناسپاسی کردند. همچنین اینکه گاهی شنفته بشود که انتخابات کشور را به عدم سلامت نسبت میدهند ــ یعنی تکرار حرف دشمنان ملّت ایران ــ این هم ناسپاسی است. مردم‌سالاری در کشور به یک جریان عادی تبدیل شده است؛ لذاست مردم در سرتاسر کشور، در روستاها، در شهرها، خود را در مقابل صندوق رأی وظیفه‌دار میدانند، به صندوق رأی مراجعه میکنند؛ ۷۲ درصد رأی میدهند؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ در دنیا این رقم، جزو رقمهای بالا است.
نکته دوّم [که باید] توجّه کنند برادران و خواهران عزیز من، در مورد راهپیمایی بیست‌ودوّم بهمن است. بعضی هستند که با محاسبه جمعیّت‌ها را محاسبه میکنند یا با دوربینها و وسایل گوناگون مقدار جمعیّت را حدس میزنند؛ امسال همه‌ی کسانی که در این زمینه‌ها فعّال بودند و همه‌ی کسانی که این راهپیمایی را با دقّت زیر نظر داشتند، به ما گزارش دادند که جمعیّت راهپیمایی در تهران و در شهرهای بزرگ و معروف از سالهای قبل، هم بیشتر بود، هم پرشورتر بود یعنی شعارهای مردم، شعارهای پرمغز و پرمعنا و پرشور بود. چرا؟ تحلیلگرانی که مسائل گوناگون را تحلیل میکنند، این جور فهمیدند و به نظر ما درست فهمیدند؛ علّت این بود که امسال عوامل مؤثّر در سیاستهای استکباری، لحنشان نسبت به ملّت ایران بی‌ادبانه‌تر و توهین‌آمیزتر بود. چون در زمینه‌ی مسائل هسته‌ای مذاکرات انجام گرفته بود، سیاستمداران آمریکا اظهارِنظر کردند که معلوم میشود ملّت ایران از حرف خود برگشته است، از اصول خود صرفِ‌نظر کرده است! با این زمینه، لحنشان نسبت به ملّت ایران، لحن بی‌ادبانه و توهین‌آمیز بود؛ مردم اینها را شنیدند، دانستند. وقتی دشمن با چهره‌ی واقعی خود یا نزدیک به چهره‌ی واقعی خود در میدان حضور پیدا میکند، مردم انگیزه بیشتری و همّت بلندتری برای حضور پیدا میکنند؛ مردم چون دیدند آمریکایی‌ها نسبت به آنها بی‌ادبی میکنند و نسبت میدهند که از نظام جدا شده‌اند، خواستند در بیست‌ودوّم بهمن نشان بدهند که نسبت به نظام اسلامی و جمهوری اسلامی و پرچم برافراشته اسلام با همه‌ی وجود دل‌بسته‌اند. این نشان‌دهنده‌ی حسّاسیّت مردم ما و غیرت مردم ما در برابر دشمنی و شرارت دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان ایران است. این هم نکته‌ی مربوط به راهپیمایی بیست‌ودوّم بهمن.
اماّ راجع به آنچه مربوط به امسال است؛ من اینجا یادداشت‌هایی کرده‌ام، عرایضی دارم، سعی میکنم این عرایض را به‌ صورت مجمل ــ در همین مجالی که امروز داریم؛ چون امروز جمعه است و وقت ما در پایان، محدود به نماز جمعه است ــ ان‌شاء‌الله در همین وقت، آنچه را مورد نظر است عرض بکنم؛ امّا اگر مطلبی هم ناگفته بماند، امیدواریم در گفتارهای صاحب‌نظران و دانایان جامعه که میفهمند سیاست جمهوری اسلامی، امروز چیست و چه‌کار دارد انجام میگیرد، برای افکار عمومی روشن بشود. حرف من ــ آنچه که امروز میخواهم عرض کنم به‌طور خلاصه و در یک جمله ــ عبارت است از اینکه ملّت ایران باید خود را قوی کند؛ این حرف من است. حرف، درباره‌ی اقتدار ملّی است. من عرض میکنم به ملّت عزیزمان که اگر ملّتی قوی نباشد و ضعیف باشد، زور خواهد شنفت، به او زور میگویند؛ اگر ملّتی قوی نباشد، باج‌گیران عالَم از او باج میگیرند، از او باج میخواهند؛ اگر بتوانند به او اهانت میکنند؛ اگر بتوانند زیر پا او را لگد میکنند. طبیعت دنیایی که با افکار مادّی اداره میشود، همین است؛ هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کسانی که در آنها احساس ضعف میکند، زورگویی خواهد کرد؛ چه نسبت به فرد، چه نسبت به ملّت. شاعر معروف میگوید:
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مرد
میگوید مرغ پخته را آوردند در برابر آن کسی که گوشت مرغ و گوشت حیوانی نمیخورد، نگاه کرد:« اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد»؛ به این مرغی که جلویش گذاشته بودند، گفت:
گفت [به مرغ] از چه شیر شرزه نگشتی
تا نتواند کست به مسلخ آورد
اگر تو از خودت میتوانستی دفاع کنی و در خودت قدرتی میداشتی، جرأت نمیکردند این‌جور سر تو را ببُرند. من نه آن شاعر را قبول دارم، نه ابوالعلای معرّی را که از قول او این حرف گفته شده است؛ امّا این را قبول دارم که مرگ در دنیایی که بر اساس افکار مادّی اداره میشود، برای ضعیف امر طبیعی است؛ این را قبول دارم. اگر یک ملّتی به خود نیاید، خود را قوی نکند، دیگران به او زور میگویند. بعضی ملّتها هستند که تا قوی شدن، فاصله‌ی زیادی دارند؛ امیدی وجود ندارد که بخواهند در خود آن نیرویی را که بتوانند مقابله کنند با زورگویان و گردن‌کلفت‌های عالم، ایجاد کنند؛ امّا ملّت ما این‌جور نیست؛ ما اوّلاً استعداد قوی شدن، زیاد داریم؛ امکانات و ظرفیّتها هم زیاد داریم؛ ملّت ما به ‌سمت اقتدار ملّی هم راه افتاده است و راه زیادی پیموده است؛ من بر این اساس نقشه‌ی کلّی سال ۹۳ را در این دو عنصر میبینم که در پیام اوّل سال عرض کردم: اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّی و با مدیریّت جهادی.
قوی شدن یک ملّت فقط به این نیست که تسلیحات جنگی پیشرفته‌ای داشته باشد؛ البتّه تسلیحات هم لازم است، امّا فقط با تسلیحات هیچ ملّتی قوی نمیشود. من وقتی نگاه میکنم، سه عنصر را پیدا میکنم که دو عنصر از آنها همین دو نقطه‌ای است که در پیام عرض کرده‌ام؛ این سه عنصر اگر مورد توجّه قرار گرفتند، یک ملّت قوی میشود: یکی اقتصاد، یکی فرهنگ، و سوّمی علم و دانش. درباره‌ی دانش، در این ده دوازده سال گذشته حرفهای زیادی زده شد و بحمدالله اثر کرد. امروز ما در دانش داریم پیش میرویم ــ که بعد باز شاید اشاره‌ای بکنم ــ امّا در مورد اقتصاد و در مورد فرهنگ، یک اهتمام بیش از متعارف لازم است تا بتوانیم اقتصاد کشور را به شکلی دربیاوریم که از آن طرف دنیا کسی نتواند با یک تصمیم‌گیری، با یک نشست‌وبرخاست، بر روی اقتصاد کشور ما و بر روی معیشت ملّت ما اثر بگذارد؛ این دست ما است، ما باید بکنیم؛ این همان اقتصاد مقاومتی است که سیاستهای آن در اسفند ماه ابلاغ شد؛ بنده هم با مسئولان و مدیران برجسته‌ی کشور جلسه داشتم، مفصّل درباره‌ی آن صحبت کردیم؛ تجاوب هم کردند؛ یعنی مسئولان سه قوّه که خودشان هم در تنظیم این سیاستها مؤثّر بودند و حضور داشتند، استقبال کردند و گفتند ما این کار را انجام میدهیم. من میخواهم با مردم عزیزمان درباره‌ی اقتصاد مقاومتی اندکی امروز صحبت کنم و مردم از خود این حقیر، مطلبی را که میخواهم عرض کنم بشنوند.
اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که مقاوم است؛ با تحریکات جهانی، با تکانه‌های جهانی، با سیاستهای آمریکا و غیر آمریکا زیرورو نمیشود؛ اقتصادی است متّکی به مردم. سه سؤال درمورد اقتصاد مقاومتی که در حقیقت اقتصاد مقاوم است، وجود دارد؛ من این سه سؤال را مطرح میکنم. سؤال اوّل این است که اقتصاد مقاومتی چه هست و چه نیست؟ خصوصیّات مثبت آن و خصوصیّات منفی و سلبیِ آن چیست؟ سؤال دوّم: آیا اقتصاد مقاومتی که داریم شعار آن را میدهیم، تحقّق‌پذیر است، ممکن است، یا نه، خیالات خام است؟ سؤال سوم: اگر تحقّق اقتصاد مقاومتی ممکن است، الزامات آن چیست، چه کارهایی باید انجام بگیرد؟ امروز من به این سه سؤال جواب میدهم؛ این مربوط به اقتصاد است. بعد راجع به مسئله‌ی فرهنگ هم که به نظر من بسیار مسئله‌ی مهمّی است، عرایضی را عرض خواهم کرد.
سؤال اوّل: گفتیم که اقتصاد مقاومتی چه هست و چه نیست. اوّلاً یک الگوی علمی متناسب با نیازهای کشور ما است ــ این آن جنبه‌ی مثبت ــ امّا منحصر به کشور ما هم نیست؛ یعنی بسیاری از کشورها، امروز با توجّه به این تکانه‌های اجتماعی و زیروروشدن‌های اقتصادی‌ای که در این بیست سی سال گذشته اتّفاق افتاده است، متناسب با شرایط خودشان به فکر یک چنین کاری افتاده‌اند. پس مطلب اوّل اینکه این حرکتی که ما داریم انجام میدهیم، دغدغه‌ی دیگر کشورها هم هست؛ مخصوص ما نیست.
دوّم اینکه گفتیم این اقتصاد درون‌زا است. درون‌زا است یعنی چه؟ یعنی از دل ظرفیّتهای خود کشور ما و خود مردم ما میجوشد؛ رشد این نهال و این درخت، متّکی است به امکانات کشور خودمان؛ درون‌زا به این معنا است. امّا درعین‌حال درون‌گرا نیست؛ یعنی این اقتصاد مقاومتی، به این معنا نیست که ما اقتصاد خودمان را محصور میکنیم و محدود میکنیم در خود کشور؛ نه، درون‌زا است، امّا برون‌گرا است؛ با اقتصادهای جهانی تعامل دارد، با اقتصادهای کشورهای دیگر با قدرت مواجه میشود. بنابراین درون‌زا است، امّا درون‌گرا نیست. اینها را که عرض میکنم، برای خاطر این است که در همین زمینه‌ها الان قلمها و زبانها و مغزهای مغرض، مشغول کارند که [القا کنند] «بله، اینها میخواهند اقتصاد کشور را محدود کنند و در داخل محصور کنند». انواع و اقسام تحلیل‌ها را برای اینکه ملّت را و مسئولان را از این راه ـ که راه سعادت است ـ جدا بکنند دارند میکنند. من عرض میکنم تا برای افکار عمومی‌مان روشن باشد.
سوّم اینکه این اقتصادی که به عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح میشود، مردم‌بنیاد است؛ یعنی بر محور دولت نیست و اقتصاد دولتی نیست، اقتصاد مردمی است؛ با اراده‌ی مردم، سرمایه‌ی مردم، حضور مردم تحقّق پیدا میکند. امّا «دولتی نیست» به این معنا نیست که دولت در قبال آن مسئولیّتی ندارد؛ چرا، دولت مسئولیّت برنامه‌ریزی، زمینه‌سازی، ظرفیّت‌سازی، هدایت و کمک دارد. کار اقتصادی و فعّالیّت اقتصادی دستِ مردم است، مال مردم است؛ امّا دولت ـ به‌عنوان یک مسئول عمومی ـ نظارت میکند، هدایت میکند، کمک میکند. آن جایی که کسانی بخواهند سوء‌استفاده کنند و دست به فساد اقتصادی بزنند، جلوی آنها را میگیرد؛ آنجایی که کسانی احتیاج به کمک دارند، به آنها کمک میکند. بنابراین آماده‌سازی شرایط، وظیفه‌ی دولت است؛ تسهیل میکند.
چهارم، گفتیم این اقتصاد، اقتصاد دانش‌بنیان است یعنی از پیشرفتهای علمی استفاده میکند، به پیشرفتهای علمی تکیه میکند، اقتصاد را بر محور علم قرار میدهد؛ امّا معنای آن این نیست که این اقتصاد منحصر به دانشمندان است و فقط دانشمندان میتوانند نقش ایفا کنند در اقتصاد مقاومتی؛ نخیر، تجربه‌ها و مهارتها ـ تجربه‌های صاحبان صنعت، تجربه‌ها و مهارتهای کارگرانی که دارای تجربه و مهارتند ـ میتواند اثر بگذارد و میتواند در این اقتصاد نقش ایفا کند. اینکه گفته میشود دانش‌محور، معنای آن این نیست که عناصر با تجربه‌ی صنعتگر یا کشاورز که در طول سالهای متمادی کارهای بزرگی را بر اساس تجربه انجام داده‌اند، اینها نقش ایفا نکنند؛ نخیر، نقش بسیار مهمّی هم به عهده‌ی اینها است.
پنجم، این اقتصاد، عدالت‌محور است؛ یعنی تنها به شاخصهای اقتصاد سرمایه‌داری ـ [مثل] رشد ملّی، تولید ناخالص ملّی ــ اکتفا نمیکند؛ بحث اینها نیست که بگوییم رشد ملّی اینقدر زیاد شد، یا تولید ناخالص ملّی اینقدر زیاد شد؛ که در شاخصهای جهانی و در اقتصاد سرمایه‌داری مشاهده میکنید. در حالی که تولید ناخالص ملّی یک کشوری خیلی هم بالا میرود، امّا کسانی هم در آن کشور از گرسنگی میمیرند! این را ما قبول نداریم. بنابراین شاخص عدالت ـ عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در جامعه ـ یکی از شاخصهای مهم در اقتصاد مقاومتی است، امّا معنای آن این نیست که به شاخصهای علمی موجود دنیا هم بی اعتنایی بشود؛ نخیر، به آن شاخصها هم توجّه میشود، امّا بر محور «عدالت» هم کار میشود. عدالت در این بیان و در این برنامه به معنای تقسیم فقر نیست، بلکه به معنای تولید ثروت و ثروت ملّی را افزایش دادن است.
ششم، در اینکه گفتیم اقتصاد مقاومتی بهترین راه حلّ مشکلات اقتصادی کشور است شکّی نیست، امّا معنای آن این نیست که ناظر به مشکلات کنونی کشور است ـ که یک مقداری از آن مربوط به تحریم است، یک مقداری از آن مثلاً مربوط به غلط بودن فلان برنامه است ـ نه، این مال همیشه است. اقتصاد مقاومتی یعنی مقاوم‌سازی، محکم‌سازی پایه‌های اقتصاد؛ این چنین اقتصادی چه در شرایط تحریم، چه در شرایط غیر تحریم، بارور خواهد بود و به مردم کمک میکند. این سؤال اوّل.
سؤال دوّم این بود که آیا این برنامه‌ی اقتصادی که شما میگویید اقتصاد مقاومتی، یک امر خیالی و توهّمی است و آرزو دارید که انجام بگیرد؛ یا نه، عملاً ممکن است؟ پاسخ این است که نخیر، کاملاً، عملاً، حتماً ممکن است؛ چرا؟ به‌خاطر ظرفیّتها؛ چون این کشور، دارای ظرفیّتهای فوق‌العاده است. من حالا چند قلم از ظرفیّتهای کشور را عرض میکنم. اینها چیزهایی است که آمارهای عجیب‌و‌غریب لازم ندارد، جلوی چشم همه است، همه می‌بینند.
یکی از ظرفیّتهای مهمّ ما، ظرفیّت نیروی انسانی ما است. نیروی انسانی در کشور ما، یکی از بزرگ‌ترین ظرفیّت‌های کشور ما است؛ این یک فرصت بزرگ است. عرض کردیم، جمعیّت جوان کشور ــ از پانزده سال تا سی سال ــ یک حجم عظیم از ملّت ما را تشکیل میدهند؛ این خودش یک ظرفیّت است. تعداد ده میلیون دانش‌آموخته‌ی دانشگاه‌ها را داریم؛ ده میلیون از جوانهای ما در طول این سالها از دانشگاهها فارغ‌التّحصیل شدند. همین حالا بیش از چهار میلیون دانشجو داریم که اینها در طول چند سال آینده فارغ‌التّحصیل میشوند؛ جوانان عزیز بدانند، این چهار میلیونی که میگویم، ۲۵ برابر تعداد دانشجو در پایان رژیم طاغوت است؛ جمعیّت کشور نسبت به آن موقع شده دو برابر، امّا تعداد دانشجو نسبت به آن موقع شده ۲۵ برابر؛ امروز ما این تعداد دانشجو و فارغ‌التّحصیل داریم. علاوه‌ی بر اینها، میلیونها نیروی مجرّب و ماهر داریم. ببینید، همینهایی که در دوران جنگ به داد نیروهای مسلّح ما رسیدند. در دوران جنگ تحمیلی، یکی از مشکلات ما، از کار افتادن دستگاه‌های ما، بمباران شدن مراکز گوناگون ما، تهیدست ماندن نیروهای ما از وسایل لازم ـ مثل وسایل حمل و نقل و این چیزها ـ بود. یک عدّه افراد صنعتگر، ماهر، مجرّب، راه افتادند از تهران و شهرستانها ـ که بنده در اوایل جنگ خودم شاهد بودم، اینها را میدیدم؛ اخیراً هم بحمدالله توفیق پیدا کردیم، یک جماعتی از اینها آمدند؛ آن روز جوان بودند، حالا سنّی از آنها گذشته، امّا همان انگیزه و همان شور در آنها هست ـ رفتند داخل میدانهای جنگ، در صفوف مقدّم، بعضی‌هایشان هم شهید شدند؛ تعمیرات کردند، ساخت‌وساز کردند، ساخت‌وسازهای صنعتی؛ این پلهای عجیب‌وغریبی که در جنگ به درد نیروهای مسلّح ما خورد، امکانات فراوان، خودرو، جادّه، امثال اینها، به‌وسیله‌ی همین نیروهای مجرّب و ماهر به‌وجود آمد؛ امروز هم هستند، امروز هم در کشور ما الی‌ماشاءالله؛ تحصیل‌کرده نیستند، امّا تجربه‌ و مهارتی دارند که گاهی از تحصیل‌کرده‌ها هم بسیار بیشتر و بهتر و مفیدتر است؛ این هم یکی از امکانات نیروهای ما است؛ هم در کشاورزی این را داریم، هم در صنعت داریم.
یکی از ظرفیّتهای مهمّ کشور ما منابع طبیعی است. من سال گذشته در همین‌جا راجع به نفت و گاز گفتم که مجموع نفت و گاز ما در دنیا درجه‌ی یک است؛ یعنی هیچ کشوری در دنیا به‌قدر ایران، بر روی هم نفت و گاز ندارد. مجموع نفت و گاز ما از همه‌ی کشورهای دنیا ــ شرق و غرب عالم ــ بیشتر است. امسال که من دارم با شما حرف میزنم، کشفیّاتی درمورد گاز شده است که نشان میدهد که از آن مقداری که سال گذشته در آمارهای ما بود، از آن مقدار هم منابع گازی ما و ذخیره‌های گازی ما افزایش پیدا کرده است؛ این وضع نفت و گاز ما است. بیشترین ذخیره‌ی منابع انرژی ــ که همه‌ی دنیا روشنی خود، گرمای خود، صنعت خود، رونق خود را از انرژی دارد، از نفت و گاز دارد ــ در کشور ما است. علاوه‌ی بر این، معادن طلا و معادن فلزّات کمیاب در سرتاسر این کشور پراکنده است و وجود دارد. سنگ آهن، سنگهای قیمتی، انواع و اقسام فلزهای لازم و اساسی ــ که مادر صنایع محسوب میشوند ــ در کشور وجود دارد؛ این هم یک ظرفیّت بزرگی است.
ظرفیّت دیگر موقعیّت جغرافیایی ما است؛ ما با پانزده کشور همسایه هستیم که اینها رفت‌وآمد دارند. حمل و نقل ترانزیت یکی از فرصتهای بزرگ کشورها است؛ این برای کشور ما هست و در جنوب به دریای آزاد و در شمال به آبهای محدود منتهی میشود. در این همسایه‌های ما، در حدود ۳۷۰ میلیون جمعیّت زندگی میکنند که این مقدار ارتباطات و همسایه‌ها، برای رونق اقتصادی یک کشور یک فرصت بسیار بزرگی است. این علاوه بر بازار داخلی خود ما است؛ یک بازار ۷۵ میلیونی که برای هر اقتصادی، یک چنین بازاری بازار مهمّی است.
یک ظرفیّت دیگری که در کشور وجود دارد، زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری است؛ نرم‌افزاری مثل این سیاستهای اصل ۴۴، سند چشم‌انداز و این کارهایی که در این چند سال انجام گرفته و همچنین زیرساخت‌های گوناگون مثل جاده و سدّ و پل و کارخانه و امثال اینها؛ اینها زمینه‌های بسیار خوبی برای پیشرفت اقتصاد کشور است، اینها ظرفیّتهای یک کشور است.
خب، ممکن است کسی بگوید اگر تحریم نبود از این ظرفیّتها میتوانستید خوب استفاده کنید، امّا [چون] تحریم هست نمیتوانید از این ظرفیّتها استفاده کنید؛ این خطا است؛ این حرف، درست نیست. ما در بسیاری از مسائل دیگر هم در عین تحریم توانسته‌ایم به نقطه‌های بسیار برجسته و بالا دست پیدا کنیم؛ یک مثال آن، تولید علم است؛ یک مثال آن، صنعت و فناوری است؛ در اینها ما تحریم بودیم، الان هم تحریم هستیم. در مورد دانشهای پیشرفته و روز، الان هم درهای مراکز علمی مهم بِروز دنیا به روی دانشمند ایرانی و دانشجوی ایرانی بسته است، امّا درعین‌حال، ما در نانو پیشرفت کردیم، در هسته‌ای پیشرفت کردیم، در سلّولهای بنیادی پیشرفت کردیم، در صنایع دفاعی پیشرفت کردیم، در صنایع پهپاد و موشک، به کوری چشم دشمن، پیشرفت کردیم؛ چرا در اقتصاد نتوانیم پیشرفت کنیم؟! ما که در این سر صحنه‌ها و عرصه‌های گوناگون این همه موّفقیّت به دست آوردیم، در اقتصاد هم اگر عزممان را جزم کنیم و دست به دست هم بدهیم، میتوانیم اقتصاد را شکوفا کنیم. چشممان به دست دشمن نباشد که کِی این تحریم را برمیدارد، کِی فلان نقطه را موافقت میکند؛ به درک! نگاه کنیم ببینیم خودمان چه‌کار میتوانیم بکنیم.
سؤال سوم را مطرح کنم و جواب بدهم. سؤال سوم این بود که برای اینکه این کار بزرگ، اقتصاد مقاومتی، تحقّق پیدا کند، الزامات چیست و چه کارهایی باید انجام بگیرد؟ خلاصه عرض میکنیم: اوّلاً مسئولان باید از تولید ملّی حمایت کنند. تولید ملّی، اساس و حلقه‌ی اساسی پیشرفت اقتصاد است. مسئولان باید از تولید ملّی حمایت کنند. چه‌جوری؟ یک جا که قانون لازم دارد، حمایت قانونی کنند؛ یک جا که حمایت قضائی لازم است، انجام بگیرد؛ یک جا که حمایت اجرایی لازم است، باید تشویق کنند و کارهایی بکنند؛ باید این کارها انجام بگیرد. تولید ملّی باید رونق پیدا کند.
دوّم، صاحبان سرمایه و نیروی کار که تولیدگر هستند، آنها هم بایستی به تولید ملّی اهمّیّت بدهند؛ به چه معنا؟ به این معنا که بهره‌وری را افزایش بدهند. بهره‌وری، یعنی از امکاناتی که وجود دارد حدّاکثر استفاده‌ی بهینه بشود؛ کارگر که کار میکند، کار را با دقّت انجام بدهد؛ رحم الله امرء عمل عملاً فأتقنه، این معنای بهره‌وری است؛ از قول پیغمبر نقل شده است: رحمت خدا بر آن کسی است که کاری را که انجام میدهد، محکم انجام بدهد، متقن انجام بدهد. آن کسی که سرمایه‌گذاری میکند، سعی کند حدّاکثر استفاده از آن سرمایه انجام بگیرد؛ یعنی هزینه‌های تولید را کاهش بدهند؛ بعضی از بی‌تدبیری‌ها، بی‌سیاستی‌ها موجب میشود هزینه‌ی تولید برود بالا، بهره‌‌وری سرمایه و کار کم بشود.
سوّم، صاحبان سرمایه در کشور، فعّالیّت تولیدی را ترجیح بدهند بر فعّالیّتهای دیگر. ما دیدیم کسانی را که سرمایه‌ای داشتند ــ کم یا زیاد ــ و میتوانستند این را در یک راه‌هایی به کار بیندازند و درآمدهای زیادی کسب کنند، نکردند؛ رفتند سراغ تولید؛ گفتند میخواهیم تولید کشور تقویت بشود؛ این حسنه است، این صدقه است، این جزو بهترین کارها است؛ کسانی که دارای سرمایه هستند ــ چه سرمایه‌های کم، چه سرمایه‌های افزون ــ آن را بیشتر در خدمت تولید کشور بگذارند.
بعدی، مردم در همه‌ی سطوح، تولید ملّی را ترویج کنند. یعنی چه؟ یعنی همین مطلبی که من دو سه سال قبل از این، در همین جا با اصرار فراوان گفتم، یک عدّه‌ای هم از مردم خوشبختانه عمل کردند، امّا همه باید عمل کنند و آن عبارت است از «مصرف تولیدات داخلی». عزیزان من! شما وقتی که یک جنس داخلی را خرید میکنید به‌جای جنس تولید خارجی، هم به همین اندازه کار و اشتغال ایجاد کرده‌اید، هم کارگر ایرانی را وادار کرده‌اید به اینکه ابتکار خودش را بیاورد میدان؛ جنس داخلی که مصرف شد، آن کننده‌ی کار، ابتکاراتی دارد، این ابتکارات را روز‌به‌روز افزایش خواهد داد؛ شما وقتی که جنس داخلی مصرف میکنید، ثروت ملّی را افزایش داده‌اید. در گذشته، در دوران طاغوت، ترجیح مصرف خارجی به‌عنوان یک سنّت بود؛ سراغ جنس که میرفتند، [میپرسیدند] داخلی است یا خارجی؟ اگر خارجی بود، بیشتر به آن رغبت داشتند؛ این باید برگردد و به‌عکس بشود. نمیگوییم خرید جنس خارجی حرام است، امّا عرض میکنیم خرید جنس داخلی یک ضرورت برای مقاوم‌سازی اقتصاد است و بر روی همه چیز این کشور تأثیر میگذارد. باید به این توجّه کرد؛ این نقش همه‌ی مردم است. البتّه در اینجا هم مثل خیلی جاهای دیگر، مسئولیّت مسئولان و مدیران کشور از دیگران بیشتر است؛ بسیاری از زیاده‌روی‌ها و ریخت‌وپاش‌ها در رفتار مردم، به‌خاطر نگاه کردن به رفتار آن کسانی است که آنها را "بزرگ‌ترها" میدانند؛ اگر اسراف در بین سطوح بالا نباشد، در بین مردم هم اسراف کم خواهد شد. بنابراین ترجیح تولید داخلی یکی از کارها است.
من این بخش را جمع بندی کنم. من عرض میکنم: اقتصاد مقاومتی به معنای مقاوم ساختن پایه‌های اقتصاد، یکی از وظایف عمومی امروز ما است و همه میتوانند در آن نقش ایفا کنند، هم مسئولین و مسئولین قوای سه‌گانه، هم آحاد مردم، هم کسانی که دارای مهارت کارند، هم کسانی که دارای سرمایه‌اند، هم صاحب‌نظران. البتّه آنچه که ما عرض کردیم، خلاصه‌ای بود از آنچه باید گفت؛ به‌عهده‌ی صاحب‌نظران است که تفصیلات اینها را عرض بکنند.
بخش دوّم حرف من، درباره‌ی فرهنگ است. من در یک جمله عرض بکنم: عزیزان من! فرهنگ از اقتصاد هم مهم‌تر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد. الان درباره‌ی تولید داخلی حرف میزدیم؛ اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، باید فرهنگ [مصرف] تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد؛ اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی فرهنگ. فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهام‌بخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزه‌ی اجتماعی، قانون‌گرایی ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ یک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعی یک فرهنگ است؛ تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهت‌گیری مردم جهت‌گیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدای‌ناکرده جهت‌گیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدای‌ناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند ــ وَاتَّبِعوُا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّا (۱) ــ به آن سرنوشت دچار شدند. بنابراین تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همه جا است. چرا؟ به‌خاطر همین تأثیر زیادی که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینه‌ی فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم. مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنه‌ی فرهنگی باشند؛ رخنه‌های فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هشیار باشند. نمیخواهیم بگوییم همه‌ی آسیب‌های فرهنگی کار بیگانگان است؛ نه، خود ما هم مقصّریم؛ مسئولان مختلف، مسئولان فرهنگی، مسئولان غیر فرهنگی، کم‌کاری‌ها، غلط‌کاری‌ها، اینها تأثیر داشته؛ ما همه را به گردن دشمن نمی‌اندازیم؛ امّا حضور دشمن را هم در زمینه‌ی مسائل فرهنگی نمیتوانیم فراموش کنیم. امروز و از روزهای اوّل انقلاب، دستگاه‌های تبلیغات، همه‌ی توش‌و‌توان خود را گذاشته‌اند برای اینکه مردم را نسبت به پایه‌های این انقلاب بی‌اعتقاد کنند. این کارِ فرهنگی است؟ ایمان مردم را مورد تهاجم قرار دادند، باورهای قلبی مردم را مورد تهاجم قرار میدهند؛ این را نمیشود انسان ندیده بگیرد.
یک سؤالی اینجا ممکن است مطرح بشود که بگویند: خب شما میگویید مسئولین کشور حسّاس باشند، چقدر حسّاس باشند؟ آیا این با آزادی ــ که از شعارهای انقلاب است و جزو پایه‌های جمهوری اسلامی است ــ منافاتی ندارد؟ جواب این است که نخیر، با آزادی هیچ منافاتی ندارد؛ آزادی غیر از ولنگاری است؛ آزادی غیر از رهاسازی همه‌ی ضابطه‌ها است. آزادی ــ که نعمت بزرگ الهی است ــ خودش دارای ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادی معنی ندارد. اگر چنانچه کسانی هستند در کشور که برای تیشه به ریشه‌ی ایمان جوانان زدن دارند تلاش میکنند، نمیشود این را تماشا کرد به‌عنوان اینکه این آزادی است. همچنان که اگر هروئین و بقیّه‌ی موادّ مسموم‌کننده‌ی بدن و بدبخت‌کننده‌ی خانواده‌ها را کسی بخواهد بین این ‌و آن توزیع کند، نمیشود بی‌تفاوت نشست. اینکه ببینیم کسانی با استفاده‌ی از هنر، با استفاده‌ی از بیان، با استفاده‌ی از ابزارهای گوناگون، با استفاده‌ی از پول، راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا کنیم و بگوییم که آزادی است، این جور آزادی در هیچ جای دنیا نیست! در هیچ جای دنیا. همان کشورهایی که ادّعای آزادی میکنند، در آن خطوط قرمزی که دارند، بشدّت سخت‌گیرند. شما ببینید در کشورهای اروپایی کسی جرئت نمیکند راجع به هولوکاست حرف بزند که معلوم نیست اصل این قضیّه واقعیّت دارد یا ندارد، یا اگر واقعیّت دارد، به چه شکلی بوده؛ اظهار نظر درباره‌ی هولوکاست، تردید درباره‌ی هولوکاست، یکی از بزرگ‌ترین گناهان محسوب میشود، جلویش را میگیرند، طرف را میگیرند، زندانی میکنند، تعقیب قضائی میکنند؛ مدّعی آزادی هم هستند. آنچه که برای او خطّ قرمز است، در مقابل او با چنگ‌ودندان می‌ایستد. چطور از ما توقّع دارند که خطوط قرمز اعتقادی و انقلابی کشورمان و جوانانمان را ندیده بگیریم؟ اگر یک کسی است که روح استقلال ملّی را نشانه میرود ـ الان هستند کسانی که صحبت استقلال که میشود، استقلال را مسخره میکنند، میگویند این عقب‌افتاد‌گی است، استقلال چیست ـ و میخواهد وابستگی را تئوریزه کند، استقلال را مسخره کند، دلهای جوانان را برای مستقل زیستن متزلزل کند، نمیشود در مقابل او بی‌تفاوت ماند؛ باید در مقابل او عکس‌العمل نشان داد. یکی به ضروریّات اخلاقی و دینی جامعه اهانت میکند، زبان فارسی را مسخره میکند، خلقیّات ایرانی را تحقیر میکند؛ اینها هست‌؛ اینها وجود دارد الان. کسانی سعی‌شان این است که بزنند توی سر روح عزّت ملّی جوان ایرانی؛ مکرّر خلقیّات منفی را نسبت میدهند: از اروپایی‌ها یاد بگیرید، از غربیها یاد بگیرید، همدیگر را تحمّل میکنند، ما همدیگر را تحمّل نمیکنیم! واقع قضیّه این است؟ در خیابانهای کشورهای اروپایی و پایتختهای اروپایی ــ حالا، نه بیست سال قبل و پنجاه سال قبل ــ یک نفری که اندکی حجابش را مراعات کرده، مورد تهاجم جوانها قرار میگیرد، جلوی چشم مردم میزنند زن محجّبه را مجروح میکنند یا میکشند، کسی جرئت نمیکند بگوید چرا! کسی را به‌عنوان اینکه این اهل آن کشور نیست، جلوی چشم مردم آتش میزنند! این تحمّل مخالف است؟ این چیزی است که همین تازه اتّفاق افتاد؛ چند ماه قبل از این جوانهای الواط یکی از شهرهای یکی از کشورهای اروپایی، یک ایرانی را کتک میزنند، بعد رویش بنزین میریزند، آتشش میزنند، همسایه‌ها هم وامی‌ایستند برّوبر نگاه میکنند، عکس‌العملی نشان نمیدهند! این تحمّل مخالف است؟ آن ‌کسانی ‌که ملّت ایران را و ملّیّت ایرانی را و خلقیّات ایرانی را تحقیر میکنند؛ آ‌ن‌ کسانی ‌که مبانی اسلامی را در ذهنها متزلزل میکنند، آ‌ن ‌کسانی ‌که شعارهای اصلی انقلاب را مورد تعرّض جدّی قرار میدهند، آ‌ن ‌کسانی ‌که نهاد خانواده را بی‌ارزش جلوه میدهند و ازدواج را بی‌معنی وانمود میکنند ـ اینها امروز در جامعه‌ی ما هست؛ کسانی این کارها را دارند میکنند ـ آ‌ن ‌کسانی ‌که لذّت‌جویی را یک امر مطلوب و یک ارزش میدانند ــ لذّت؛ «اصالة‌اللّذّه» همان سوغات فرهنگ غربی است؛ هرچه موجب لذّت بشود؛ خب، یکی با اعتیاد لذّت میبرد، یکی با شهوات جنسی لذّت میبرد، یکی با کتک زدن این ‌و آن لذّت میبرد؛ هرچه مایه‌ی لذّت کسی باشد، این را مباح میدانند ـ کسانی‌ که این حرفها را ترویج میکنند، نمیشود در مقابل اینها بی‌تفاوت ماند. کسانی اباحه‌گری را ترویج میکنند. دستگاهها باید احساس وظیفه کنند. در تخریب فرهنگی، کاری که تخریب‌کنند‌گان فرهنگ انجام میدهند این است که به‌جای عزم راسخ ملّی، تردید را در مردم ترویج میکنند. یک ملّت تا عزم راسخ نداشته‌ باشد، نمیتواند به هیچ‌جا برسد؛ سعی میکنند عزم راسخ ملّت را در مسائل مهمّ مربوط به سرنوشت کشور به هم بزنند، در آنها تردید ایجاد کنند؛ جای احساس عزّت و اعتمادبه‌نفس ملّی، احساس حقارت ملّی را به آنها تزریق میکنند؛ جای ایمان راسخ، شبهه‌افکنی و بی‌اعتقادی؛ جای کار و تلاش و همّت بلند، لذّت‌جویی و شهوت‌رانی و از این قبیل؛ این کارها کارهایی است که انجام میگیرد. دستگاه‌های رسمی فرهنگی کشور بایستی وظایف خودشان را در مقابل اینها انجام بدهند. البتّه بعضی از وظایف، وظایف ایجابی است، بعضی از وظایف هم وظایف دفاعی است؛ هر دوی اینها باید انجام بگیرد؛ هم وظایف ایجابی، هم وظایف دفاعی. دستگاههای تبلیغاتی کشور ما ــ چه آنهایی که مستقیماً مربوط به دولتند، چه آنهایی که مستقیم مربوط به دولت نیستند ــ از هوچی‌گری رسانه‌های بیگانه یا رسانه‌هایی که زبان بیگانه را در کام خودشان دارند، نباید بهراسند، رفتارشان را با آنها تنظیم نباید بکنند؛ این مربوط به دستگاه های رسمی فرهنگی.
امّا آنچه نقطه‌ی مهم‌تر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با اراده‌ی خودشان، با انگیزه‌ی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند به‌طور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است. علاوه‌ی بر اینها، مَراجع فرهنگی. مَراجع فرهنگی یعنی چه کسانی؟ یعنی علما، اساتید، روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهّد، اینها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمت‌زنی و جنجال‌آفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم. اعتقاد من این است که مجموعه‌ی انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بی‌شماری از آنها در بین جوانهای ما، در بین صاحب‌نظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیل‌کرده‌های ما حضور دارند ـ میتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفی را به رخ ما مسئولین بکشانند. گاهی میشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد میگذرد در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد؛ آن عزم ملّی و مدیریّت جهادی که عرض کردیم در زمینه‌ی فرهنگ، این است.
من در پایان عرایضم یک نکته را به شما ملّت ایران عرض بکنم: بدانید که واقعیّات جامعه‌ی جهانی بر طبق خواسته‌ها و نیّات آمریکا به پیش نمیرود. آنچه استکبار جهانی و دشمنان عنود ملّت ایران خواسته‌اند تحقّق پیدا کند، در عرصه‌ی گسترده‌ی جهانی تحقّق پیدا نکرده و ان‌شاءالله تحقّق هم پیدا نخواهد کرد. آمریکا در فلسطین ناکام مانده است. نقشه‌ای که برای فلسطین داشتند و خیلی هم تلاش کردند، پیش نرفته است و ان‌شاءالله پیش نخواهد رفت. اینها میخواهند کشور فلسطین را تبدیل کنند به یک کشور یهودی. یعنی فلسطینی ـ چه مسلمان، چه مسیحی ـ در فلسطین امکان زندگی کردن نداشته باشد؛ یعنی کار فلسطین را بکلّی تمام کنند. این کار را دنبال کردند؛ خیلی هم تلاش کردند در این چند سال، نتوانستند. آمریکا در فلسطین به نتیجه نرسید، در سوریه به نتیجه نرسید، در عراق به نتیجه نرسید، در افغانستان و در پاکستان مقاصدی که داشت تحقّق پیدا نکرد، اخیراً در اروپا هم ملاحظه میکنید و میشنوید که نقشه‌های آمریکا نقش بر آب شده است. باید بدانیم در کشور عزیز ما هم، آنها بعد از سی سال تلاشی که علیه این انقلاب انجام دادند و علیه ملّت انقلابی ما انجام دادند، باز نتوانستند به نتایجی دست پیدا کنند؛ نشانه‌اش همین حضور مردم است. افراد مؤثّر در دولت آمریکا و نظام آمریکا این را صریحاً گفتند، گفتند ما تحریمها را به‌وجود آوردیم و تشدید کردیم که مردم را ضدّ نظام، بکشانیم به خیابانها؛ این را صریحاً گفتند که تحریم برای این است که انقلاب را ریشه‌کن کنند و مردم را در مقابل نظام اسلامی قرار بدهند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که عرض کردیم، در سال ۱۳۹۲ انتخاباتی انجام گرفت با نصاب بالا از مشارکت مردم، و در بیست‌ودوّم بهمن سال ۹۲، راهپیمایی‌ای انجام گرفت پرشورتر و وسیع‌تر و بزرگ‌تر از راهپیمایی‌های هرسال دیگر؛ و این همان مطلبی است که من بارها تکرار میکنم: جوانان عزیز ما بدانند، آینده مال شما است، دشمنان شما محکوم به شکستند به توفیق الهی، و امیدواریم خداوند متعال همه‌ی شما را با توفیقات خودش به راه‌های سعادت رهنمون بشود، و قلب مقدّس ولیّ عصر را از ما راضی و خشنود کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته

۱) سوره‌ی مریم، بخشی از آیه‌ی




برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد